تظاهرات ضد پایگاه نظامی امریکا در فلپین

در سال‌های پایانی قرن نوزدهم جنگ شدیدی بین امریکا و اسپانیا در فلیپین در گرفت و در نتیجه این کشور از قیمومیت اسپانیا که بیش از سه قرن بر آن حکم رانده بود بیرون شده به مستعمره امریکا بدل شد. با آن که در جریان جنگ دوم جهانی برای مدتی در اشغال جاپان درآمد اما بعد از شکست جاپان دوباره امریکا بر آن حاکم شد. بعد از جنگ دوم جهانی و پیروزی کمونیستها در چین، نسبت به هر زمانی موقعیت جغرافیایی فلیپین برای امریکا اهمیت کسب کرد و این باعث شد تا به زودی دو پیمان نظامی بین امریکا و دولتهای دست نشانده اش (١٩٤٧ و ١٩٥١) به امضا رسند. براساس این پیمان‌ها امریکا اجازه یافت که از آن کشور به مثابه تخته خیزش استفاده نموده پایگاه های قوای هوایی کلارک ‌(Clark Air Base) و نیروی دریایی سبیک بای (Naval Base Subic Bay) را در آنجا احداث نماید. ضمنا ده‌ها پایگاه کوچک و سیار در دیگر نقاط این کشور بنا شدند.

در سایت انترنتی ریل کلیر ورلد (Real Clear World) آمده است که رییس نیروی دریایی امریکا در ١٩٥٨ گفته بود: «هدف اصلی ایجاد این پایگاه‌ها در سرتاسر دنیا مبارزه با کمونیزم می‌باشد.» امریکا از پایگاه‌های مستقر در فلیپین در جریان جنگ ویتنام استفاده وسیع نمود. غند هفتم بحری پنتاگون در ویتنام توسط این پایگاه‌ها حمایت لوژستیکی می‌شد.

تظاهرات علیه پایگاه های امریکا در اوکیناوا

در روزهای پایانی جنگ دوم جهانی در ١٩٤٥،‌ جنگ سختی بین نیروهای جاپانی و متحدین در جزیره اوکیناوای جاپان درگرفت که منجر به کشته شدن بیش از دوصدهزار تن گردید. بعد از اینکه امریکا بر شهر های هیرویشیما و ناگاساکی بمب اتمی ریخت و صدهاهزار تن را کشت، دولت جاپان تسلیم شد اما نیروهای امریکایی اوکیناوا را در اشغال خود نگهداشتند و تا ١٩٧٢ کنترول کامل آنرا در دست داشتند. اما امروز با وجود مخالفت های شدید مردم جاپان، امریکا ٣٤ پایگاه درین جزیره دارد که ١١ فیصد خاک آنرا احتوا می‌کند. ٧٥٪ تمامی تاسیسات نظامی امریکا در جاپان در همین شهر موقعیت دارند.

امروز بصورت تخمینی ٢١٠٠٠ پرسنل نظامی امریکا همراه با فامیل هایشان در این جزیره موجود اند که تعداد مجموعی افراد آن به ٤٠٠٠٠ تن میرسند که مصارف شان از جیب مالیه دهندگان جاپانی تامین می‌گردد. اوکیناوا در جنگ ویتنام، عراق و افغانستان نقش مهمی برای پنتاگون ایفا نموده است ازینرو به آسانی نمی‌خواهد از آن دست بردارد.

آزادگی رونان اوگارا، پوزه مالی کرزی

اعتراض به استبداد و بیعدالتی توسط انسانهای آزادی دوست و شرافتمند با شیوه های گوناگون همیشه در مطبوعات جهان انعکاس یافته است. یکی از نمونه های آن که سال گذشته سرخط اخبار بریتانیا و جهان گردید دست ندادن رونان اوگارا یکی از قهرمانان تیم رگبی ایرلند به ملکه بریتانیا بود. رونان با این کار تاریخی ضدیتش را با چندین دهه جنایت، سرکوب و وحشت دولت انگلستان در ایرلند شمالی به نمایش گذاشت. این عمل او با پشتیبانی و حمایت وسیع مردم ایرلند مواجه گشت.

وقتی رسانه های جهان در اشغال دولتها و نهاد های استعماری قرار داشته بر حقایق پرده می‌افکنند، اینچنین شیوه های ابراز ضدیت در برابر ظالمان، مطبوعات را وادار به انعکاس آن می‌سازد که خواهی نخواهی باعث بلند رفتن آگاهی مردم و توجه به قضایایی میگردد که توسط رسانه های نام‌آور زیر زده شده اند.

جنبش زاپاتیست ها

در مورد جنبش‌های آزادیبخش و ضد استعماری امریکای لاتین کمتر شنیده‌ایم؛ شاید هیچ فردی علت این بی‌خبری را فاصله جغرافیایی نپندارد، زیرا به قول معروف امروز دیگر دنیا دهکده کوچکی شده است که می‌شود از آن چه در یک گوشه دوردست اتفاق می‌افتد همه فوری مطلع شوند. اما مطبوعات جهان و بخصوص کشور ما اصلا به این مسایل نمی‌پردازند؛ معلومات ما از کشورهای امریکای لاتین محدود می‌شود به چند سریال مبتذل عشقی و پلیسی مکسیکویی و کلمبیایی در تلویزیون‌های خصوصی که در آن هم و غم مردمان این سرزمین‌ها مثلا رسیدن به عاشق پولدار و زیبا، نشان داده می‌شود و بس. اما واقعیت چیزی دیگریست، این ملت‌ها وارثان تمدن بس عظیم و پربار «مایا» هستند، تمدنی که تا قبل از یورش استعمارگران اروپایی درخشان و بی‌مانند بود. تاریخ ملل امریکای لاتین بعد از استعمار توام بوده با مبارزه و پیکار. جنبش‌های فراوانی سر برافراشتند، رزمیدند و با دادن قربانی ارزش‌هایی آفریدند.

در این نوشته تلاش می‌نمایم تا گوشه‌ای از کار و مبارزه یکی از جنبش‌های انقلابی و دهقانی مکسیکو را که «ارتش زاپاتیستی آزادیبخش ملی» (EZLN) است و با اعلام موجودیتش سروصدای زیادی در سطح جهان بلند نمود،‌ روشن کنم.

رئیس جمهور آینده افغانستان

درین روزها سروصدای کرکننده‌ای در مورد انتخابات ٢٠١٤ راه افتیده و مطبوعات داخلی و خارجی با طمطراق تمام از آن سخن می‌گویند. رسانه های خصوصی مملو از میزگرد ها و مصاحبه‌ها با «کارشناسان» و «تحلیلگران» کرایی و فروخته‌شده است که هرکدام در مورد اهمیت و ضرورت این انتخابات تحلیل های میان‌تهی و گول‌زننده ارائه می‌دارند.

تقریبا تمامی این گفتگوهایی که حول انتخابات صورت می‌گیرند یک هدف کلی را دنبال می‌کنند که زیر شعار عوامفریبانه «رای شما ـ آینده شما» به مردم طوری تفهیم نمایند که گویا انتخابات سرنوشت شانرا تعیین خواهد کرد و فقط اگر در دادن رای به فرد شایسته کمی دقت لازم را بخرج دهند دیگر دنیا گل و گلزار بوده افغانستان به جاده ترقی و شکوفایی رهنمون خواهد شد. یعنی اگر طی پنج سال گذشته از انتخابات قبلی تا حال مردم به خواست شان نرسیدند و افغانستان کماکان در گنداب فساد، اشغال، جنایت، بدبختی و چپاولگری غطه‌ور ماند، مقصر عمده مردم اند که در دادن رای «دقت» کافی نداشتند!!

قربانیان میهنفروشان خلقی و پرچمی

با انتشار سندی حاوی لیست حدود پنج هزار تن که توسط نوکران روس در سال‌های ١٣٥٧ و ١٣٥٨ بصورت گروهی اعدام گردیده اند، زخم‌های مردم ما که چندین دهه است از سرگذشت غمناک عزیزان لادرک شان خبری ندارند، تازه گردید. بار دگر هموطنان ما با دیدن نام دلبندان شان درین لیست، غرق ماتم گشتند.

«لیست مرگ» از جانب محکمه هالند انتشار یافته و پولیس آن کشور موثق بودن آنرا تایید نموده است. به اساس پولیس هالند این سند ١٦٠ صفحه‌ای را یک زن ٩٣ ساله افغان مقیم هامبورگ آلمان تسلیم آنان نموده است. این زن سند را از طریق فلیکس ارماکورا (Felix Ermacora) نماینده اسبق خاص ملل متحد در مسئله افغانستان بدست آورده بود.

جرگه های امریکایی کرزی

دولت امریکا و دست نشاندگانش جهت پیشبرد سیاست های استعماری شان و برای فریب مردم ما از بسی مقوله ها سوءاستفاده رذیلانه نموده اند. یکی از این مقوله های ملی «لویه جرگه» است که بارها تحت عناوین گوناگون به تمسخر گرفته شده است.

طی یک دهه گذشته چندین جرگه فرمایشی و مسخره برای تحمیل برنامه های ویرانگرانه امریکا بر مردم ما برگزار گردید. تحت نام «لویه جرگه اضطراری» اداره کشور به عناصر ضدملی و عامل قتل و کشتار دهها هزار هموطن ما سپرده شد، زیر نام «جرگه مشورتی صلح» پیوستن دوباره آدمکشان قرون وسطایی به دستگاه ملاـ مافیایی هموار گشت و در «لویه جرگه عنعنوی»، جمعی از نمایندگان همین دولت برای سپردن سرنوشت افغانستان به امریکا رای مثبت دادند.

طره باز خان با  نادر خان و هاشم خان غدار

هر زمانی که از چهارراهی طره باز خان در شهر نو کابل گذر می‌کنم، داستان های موحش جنایات و رذالت های این فرد جلاد که نام زشتش بر این چهارراه گذاشته شده در نظرم مجسم می‌شوند. اما متاسفانه نسل جوان ما با این قصابان مردم ما آشنایی چندانی ندارند. دست اندرکاران رژیم های ستمکار و خاین چون در بین مردم منفور اند، می‌کوشند با گذاشتن نام های پلیدترین مهره های شان بر اماکن عمومی، به خیال خام شان، آنان را جاویدانه سازند، چون طی چندین دهه دولتهای ضدملی رویکار آمده اند نه تنها این نامهای کریه از جاده های ما زدوده نشدند بلکه برعکس هرروز مناطق دیگری از کابل و ولایات با نام های بدنامترین عناصر ملوث می‌گردند.

طره باز خان، قومندان سلاخ خانه عصر نادر خانی و هاشم خانی در دهه سی و چهل میلادی بود. او که ریاست کوتوالی (به اصطلاح امروز قومندانی امنیه) را به عهده داشت، سرکوب و اعمال فاشیزم در برابر دگراندیشان و عناصر وطنپرست و مترقی را با وحشت تمام به پیش می‌برد.

صدام با رامسفلد
دیدار دونالد رامسفلد با صدام حسین در جریان جنگ ایران و عراق به تاریخ ۲۰ دسامبر ۱۹۸۳ در جهت ادامه روابط دوستانه دو کشور و ارسال تجهیزات به عراق.

این روز ها سروصدای امریکا و غرب بالاست که گویا از استفاده سلاح های کیمیاوی در سوریه نگران اند و به این علت حتی آمادگی می‌گیرند که به آن کشور لشکرکشی نمایند چون این «ظلم» را که «مغایر قوانین بین‌المللی» است برداشت نمی‌توانند! با شنیدن این «ابراز نگرانی» های یک رژیم خونخوار، انسان مالامال از تنفر می‌گردد. سیستمی که جز تجاوز، کشتار، بمباردمان، ویرانی و جنگ افروزی در سرشتش ندارد با دیده‌درآیی خاص برای مردم بینوای سوریه اشک تمساح می‌ریزد درحالیکه خود برای منافع منطقوی‌اش بر آتش تخاصم در آنکشور پترول می‌پاشد. این عمل امریکا همان ضرب‌المثل مشهور را به یاد می‌آورد که «دیگ به دیگدان می‌گوید رویت سیاه.»

درحالیکه چانه زنی های امریکا در باره احتمال استفاده رژیم بشاراسد از سلاح های کیمیاوی جریان دارد، نشریه «فارین پالیسی» به تاریخ ٢٦ اگست ٢٠١٣ اسناد محرم «سی.آی.ای» را به نشر رسانیده فاش نمود که باوجود داشتن اطلاعات دقیق از احتمال استفاده سلاح های کیمیاوی توسط صدام حسین در جنگ ایران – عراق، دولت امریکا در دهه هشتاد میلادی به کمک هایش به رژیم بعث عراق ادامه داد که در نتیجه استفاده سلاح های کیمیاوی در برابر ایران و مناطق کردنشین هزاران تن بیگناه قتل عام گردیدند.

تجمع سران احزاب اخوانی در دفاع از مرسی

وقتی دوسال پیش حسنی مبارک رئیس جمهور برکنار شده مصر جایش را به اخوان‌المسلمین خالی کرد و قدرت بدست مرسی افتاد، چوچه های اخوان در افغانستان و شماری دیگر از کشورهای اسلامی از این پس به مصر به چشم «ام القرایی»، «مکه» یا «مادر شهر ها» نگریستند و نظام مطلوب شان را دریافتند اما این خواب و خیال دیری نپایید و با خیزش مردم در برابر استبداد اخوانی در آنکشور آرزوهایشان برباد رفت و بار دیگر قدرت بدست ارتش مصر افتاد.

محمد بدیع رهبر اخوان‌المسلمین، محمود عزت و محمد خيرت سعد الشاطر معاونین این حزب، محمد البلتاجی منشی حزب آزادی و عدالت شاخه سیاسی اخوان المسلمین، جهاد الحداد، احمد عارف سخنگوی این حزب، عبدالرحمن البر و عصام العریان از رهبران برجسته این حزب اند که یا بازداشت شده و یا هم تحت تعقیب حکومت فعلی مصر قرار دارند. اخوانی های آنکشور روزهاست که با توسل به خشونت و خونریزی در پی کسب مجدد قدرت اند.

مقالات برگزیده

مقالات رسیده

هنر و ادبیات

از صفحات تاریخ ما

تعداد مهمانان حاضر: 155 نفر