«کشتن امید»، کتابی در افشای جنایات امریکا در جهان
- رده: کتاب
- نویسنده: ویلیام بلوم | مترجم: منوچهر بیگدلی خمسه
- منتشر شده در شنبه، 20 حوت 1401
«وحشت از اینکه ممکن است کمونیزم روزی بر قسمت اعظم جهان مسلط شود، چشم ما را در برابر این واقعیت که کمونیزمستیزی قبلا همین کار را کرده است، نابینا میگرداند.»
مایکل پرنتی، نویسنده و تاریخدان ضد امریکایی
«کشتن امید، مداخلات ارتش امریکا و سیا» اثر ویلیام هنری بلوم است که در آن مداخلات و تجاوز امریکا پس از جنگ دوم جهانی را در کشورهای مختلف جهان مستند ساخته است. بلوم در مصاحبهای با «واشنگتن پست» در سال ۲۰۰۶ میگوید: «هدف از نوشتن این کتاب پایاندادن یا حد اقل کاهش سرعت مداخلات امپراتوری امریکا و یا زخمیکردن جانور است.»
ویلیام بلوم، نویسنده کتاب «کشتن امید»
ویلیام بلوم متولد ۶ مارچ ۱۹۳۳ است. وی میخواست به ارتش امریکا بپیوندد ولی به دلیل مشکلات صحی به ارتش جذب نشد و بهمثابه برنامهنویس کمپیوتر در وزارت خارجه وظیفه گرفت و به تعقیب آن منحیث افسر خدمات خارجی استخدام شد. به گفته خودش آرزو داشت که در جنگ بزرگ ضدکمونیستی شرکت کند ولی جنگ ویتنام زندگیاش را دگرگون کرد و به نویسنده و منتقد ضد دولت امریکا مبدل شد و مجبور شد که در سال ۱۹۶۷ از کار دولتی استعفا دهد.
ویلیام بلوم در ابتدا سعی کرد که نوشتههایش در روزنامههایی چون «واشنگتن پست» و «نیویارک تایمز» به خوانندگان برسند اما این منابع از انتشار مقالات وی خودداری کردند. بلوم جهت افشاگری و رساندن نظرات خود به جهان نشریه مخفی دوهفتهای «واشنگتن فری پریس» را بنیان نهاد که خود مدیر مسوول آن بود.
او در مقدمه این کتاب شرح میدهد که سیاست خارجی امریکا عمدتاً براساس تیوری «ضدکمونیستی» هدایت میشود. هر کشوری که طبق میل امریکا حرکت نکند، غولهای رسانهای تبلیغات ضدکمونیستی راهاندازی میکنند تا اذهان عامه را آماده پذیرش هرگونه پیشآمد نمایند. این رسانهها بهطور مداوم کمونیزم را شیطان، هیولا، متعصب و ضدامریکایی تبلیغ میکنند تا حدی که مردم عام خواهان حمله و قتلعام مردم کشور مورد هدف میشوند. به نقل از روزنامه «نیویارک تایمز» (۱۱ دسامبر ۲۰۱۸) بلوم مینویسد:
«امریکا همیش تلاش ورزیده تا حکومتهای ملی و سکولار را با حکومتهای دیکتاتور و بنیاگرا جاگزین کند. و در عوض از حکومتهای جنایتکار مثل اسراییل و دیکتاتورهای عربستان سعودی حمایت میکند.»
بلوم میافزاید که این کمونیزمستیزی منجر به مرگ میلیونها انسان بیگناه شد ولی از آنجا که رسانههای درجه یک جهان در دست امریکا است حتا کسی اعتراض هم نکرد که آدم مرده یا نه.
در کنار «کمونیزمستیزی» چیز دیگری که سیاست خارجی امریکا را شکل میدهد، شرکتهای نظامی-صنعتی امریکا است. مالکان این شرکتها که در حقیقت گردانندگان اصلی دولت امریکا اند بههیچوجه نمیخواهند آتش جنگ در کشورهای بیرون از امریکا خاموش شود. آنان مدام تلاش میورزند تا بهانهای پیدا کنند که زمینه تجاوز را مساعد ساخته و بازار فروش اسلحه را گرم نگهدارند. کتاب «کشتن امید» همین موضوعات را گردآوری کرده که چگونه ایالات متحده امریکا به نام دموکراسی، دولتهای منتخب و مترقی را سرنگون کرده و بهجای آن دیکتاتورها را نصب نموده است. دهها کودتا راهانداخته و مخالفان سیاسی خود و رهبران چپ و ملی را در گوشه و کنار جهان ترور کرده است.
در اینجا چند نمونه از تجاوز و مداخله امریکا بخاطر تضعیف و سرنگونی دولتهای عدالتخواه و مترقی را از کتاب یادشده عینا نقل میکنم:
طوری که امریکا از نوکر خود، اشرف غنی یک شبه «متفکر دوم جهان» ساخت، عکس چیانگ کای شیک و آلچیده د گاسپری را هم روی مجله «تایمز» نشر کرد تا این غلام خود را بهحیث قهرمان «ضدکمونیزم» به جهان معرفی کند.
چین:
پیادهکردن تفنگداران دریایی امریکایی نتایج سریع و چشمگیر داشت. دو هفته پس از پایان جنگ، پکن به محاصره نیروهای کمونیست درآمد و فقط ورود تفنگداران به داخل شهر مانع از تصرف آن به دست سرخها شد. و در همان حین که نیروهای مائو در حومههای شانگهای پیش میتاختند، هواپیماهای امریکایی سربازان چیانگ [چانکایشک] را برای گرفتن شهر فرود آوردند.
ایالات متحده برای دست یافتن به مراکز و بنادر کلیدی، پیش از رسیدن کمونیستها در تکاپوی سخت، بین ۴۰۰ تا ۵۰۰ هزار نیروی ناسیونالیست را با کشتی و هواپیما در سراسر سرزمینهای پهناور چین و منچوری، یعنی نقاطی که در غیر این صورت آن نیروها هرگز به آنجا نمیرسیدند، حمل و نقل کرد.
...یک تفنگدار به نماینده شهر خود در کنگره نوشت که امریکاییها یک روستای کوچک چینی را بیرحمانه بمباران کردند و معلوم نیست چند نفر آدم بیگناه قتلعام شدند.
هواپیماهای ایالات متحده بهطور منظم بر فراز قلمرو کمونیستها پرواز شناسایی انجام میدادند تا مواضع نیروهایشان را معلوم کنند. کمونیستها مدعی شدند که هواپیماهای امریکایی به دفعات قوای آنها را زیر آتش میگیرند و بمباران میکنند و یکبار هم شهرکی در کنترول کمونیستها را به مسلسل بستهاند.
...
تا سال ۱۹۴۹، کمک ایالات متحده به ناسیونالیستها (دولت کومینتانگ. م) از آغاز جنگ، به تقریباً ۲ میلیارد دالر وجه نقد و یک میلیارد دالر سختافزار نظامی بالغ شد؛ ۳۹ لشکر ارتش ناسیونالیستی آموزشدیده و تجهیزات گرفته بودند. اما دودمان چیانگ از هر سو متلاشی میشد و از هم میپاشید. علت فروپاشی تنها آفند دشمنان کمونیست چیانگ نبود، بلکه عداوت مردم چین بهطور کلی با خودکامگی، قساوت ناموجه و فساد و تباهی فوقالعاده تمامی دستگاه دیوانی و سیستم اجتماعی او بود. به عکس، در نواحی پهناور زیر حکومت کمونیستها نمونه شرافت، پیشرفت و انصاف بود؛ لشکرهایی از ارتش جنرالیسمون (چیان کای-شک. م) یکپارچه به آغوش کمونیستها میگریختند.
...
سناتور مککارتی با چربزبانی مخصوص به خودش میگفت که حکومت ترومن ترکیبی است از «لیبرالهای قلابی چاپلوس» که از کمونیستها حمایت میکنند و عوضیهایی که «چین را به بردگی خداناشناسان فروختهاند.»
ایتالیا:
...دو سال قبل از آن حزب کمونیست ایتالیا، یکی از بزرگترین احزاب کمونیست دنیا، و حزب سوسیالیست، رویهمرفته بیش از حزب دموکرات مسیحی این کشور در پارلمان ایتالیا کرسیهای نمایندگی به دست آورده بودند. اما این دو حزب چپ، نامزدهای جداگانه معرفی و به داشتن چند سمت وزارت در دولت ائتلافی به رهبری یک نخست وزیر دموکرات مسیحی قناعت کرده بودند. معذالک، این نتایج خود به خود آنقدر گویا بود تا ترس از مارکس را به دل حکومت ترومن بیندازد.
در انتخابات ۱۹۴۸، که تاریخ برگزاری آن ۱۸ اپریل تعیین شده بود، احزاب دوگانه چپ متحداً جبهه دموکراتیک مردمی (اف.دی.پی) را تشکیل دادند و با ۱۰ در صد افزایش آراء نسبت به سال ۱۹۴۶، در فبروری ۱۹۴۸ انتخابات شهرداری پسکارا را بردند. دموکراتمسیحیها در ردیف تحقیرآمیزی بعدی قرار گرفتند. دورنمای پیروزی چپ در دولت ایتالیا بیش از پیش نمایان میشد. در همین نقطه بود که امریکا توپهای عظیم اقتصادی و سیاسی خود را بهسوی مردم ایتالیا نشانهگیری کرد. یانکیها هرچه در چنته داشتند رو کردند؛ همه عقلای خیابان مدیسون، استادان تغییر دادن جهت افکار عمومی، و همه زرق و برق هالیود میباید در «بازار هدف» به کار گرفته میشدند.
نیازهای حیاتی ایتالیا، از قبیل اصلاحات کشاورزی و اقتصادی، که نبود آن موجب ثروت و فقر افراطی میشد، مدنظر نبود. خطوط پیکار میباید بین مسأله «دموکراسی» در مقابل «کمونیسم» ترسیم گردد.
...
در جنوری ۱۹۴۷، هنگامی که آلچیده د گاسپری نخست وزیر ایتالیا به دعوت ایالات متحده از واشنگتن دیدن میکرد، دغدغه خاطر اصلی او درخواست کمک اضطراری مالی برای کشور جنگزده و به فقر نشسته خودش بود. اما گویی مقامهای امریکایی اولویت دیگری داشتند. گاسپری سه روز بعد از بازگشت به ایتالیا کابینهاش را که مرکب از چندین کمونیست و سوسیالیست بود، به طور نامنتظرهای منحل کرد....
پوسترهای تبلیغاتی سیآیای ضدکمونیزم در ایتالیا
سیآیای اعلامیههای ضدکمونیستی را پخش کرد، نامههای جعلی را برای بیاعتبارکردن رهبران حزب کمونیست ایتالیا منتشر کرد، امریکاییهای ایتالیایی را متقاعد کرد که برای بستگان خود نامهها پست کنند و از آنها بخواهند به کمونیستها رأی ندهند.
با شروع آخرین ماه مبارزات انتخاباتی در سال ۱۹۴۸، مجله «تایم» پیروزی احتمالی چپ را «آغاز فاجعه» اعلام کرد.
ویلیام کلبی رییس اسبق سیا نوشته است: «در درجه اول همین وحشت که منجر به تشکیل دفتر هماهنگی سیاسی شد، که به سیا اختیار اقدام به عملیات پنهانی سیاسی، تبلیغاتی و شبهنظامی داد.» اما تا آنجا میدانیم، عملیات سری در نبرد امریکا برای شکستن کمر چپ ایتالیا نقش نسبتاً جزئی داشت. مهر اصلی را همانا علنیبودن و بیملاحظگی آشکار و خودپسندی و تفرعن بسیار-حتا میتوان گفت، فخرفروشی بر این کار کوبید.
بخت جبهه دموکراتیک مردمی با بسیج مهیب منابعی از آن گونه که در زیر میآید، با سرعتی شگفتانگیز در سراشیبی فروغلتید:
- تبلیغات گسترده مکاتبهای امریکاییهای ایتالیاییتبار به خویشاوندان و دوستانشان در ایتالیا-که بدواً به قلم و با کلام خود افراد براساس «نمونههای نامهنگاری» در روزنامهها چاپ میشد.... به علاوه ارسال نیم میلیون کارت پستال که سرنوشت اسفناک آینده ایتالیا در صورت رای دادن به «دیکتاتوری» یا «دیکتاتوری اجنبی» روی آنها تصویر شده بود، از طرف گروهی که خود را کمیته کمک به دموکراسی در ایتالیا مینامید.
- وزارت خارجه امریکا با اعلام این که «اگر کمونیستها پیروز شود... دیگر مسأله کمک ایالات متحده مطرح نخواهد بود.» هشدارهای محتوای این نامهها را تشدید کرد. چپ ایتالیا ناگزیر بود منظماً به رایدهندگان ایتالیایی اطمینان دهد که چنین اتفاقی نخواهد افتاد....
- یک سلسله سخنپراکنی مستقیم برای ایتالیا به وسیله امواج کوتاه رادیویی با پشتیبانی وزارت خارجه و امریکاییهای سرشناس. وزارت خارجه تعداد گیرندههای رادیویی امواج کوتاه ایتالیا را در ۱۹۴۶، یک میلیون و ۳۰۰ هزار دستگاه برآورد میکرد.
- صدای امریکا برنامههای ایتالیایی خود را به مقدار زیاد افزایش داد و بر اخبار مربوط به کمکهای امریکا به ایتالیا و رفتار دوستانهاش در قبال ایتالیا تأکید گذاشت.
- مقامهای امریکایی در ایتالیا اوراق زیادی راجع به کمکهای اقتصادی ایالات متحده توزیع و نمایشهایی برای گروههای کمدرآمد اجرا کردند.
- وزارت دادگستری ایالات متحده اطلاعیه داد که هرکس به عضویت حزب کمونیست درآید از حق مهاجرت به امریکا، که رویای آنهمه ایتالیایی بود، محروم خواهد شد.
- یک «کاروان دوستی» در ایالات متحده راه افتاد، هدایایی گرد آورد و سپس آن هدایا را در ایتالیا توزیع کرد.
...
هنگامی که این نمایش برادوی گونه در ایتالیا به پایان رسید دموکراتمسیحیها با کسب ۴۸ در صد آراء، برنده قطعی شدند. این جنگ و جدال از آن گونه بود که انورینبیون به توریها منتسب میکرد؛ این رهبر کارگری بریتانیا نوشته است: «تمام هنر سیاسی محافظهکاران در قرن بیستم در این راه به کار میرود که ثروت را قادر کند تا فقرا را به استفاده از آزادی سیاسی خود برای حفظ قدرت در دست ثروت، تشویق نماید.»
در «کشتن امید»، ۵۵ مداخله، تجاوز و سرنگونی دولتها با فاکت و معلومات افشاگرانه ارایه گردیده است که از چین شروع تا هاییتی و افغانستان را دربر میگیرد که با مطالعه آن میتوان مستند به اهداف شوم و جنایتبار امریکا عمیقتر پیبرد.
با حاکمیت دوباره طالبان بازهم عدهای از روشنفکرنماها چشم امید به امریکا دارند تا از شر این اعجوبههای عصر حجر نجات شان بدهد. به خوانندگان عزیز توصیه میشود تا با مطالعه این کتاب درمورد اهداف شیطانی و کمکهای «بشر دوستانه» امریکا خوبتر بدانند و بفهمند که یک ملت و یک کشور به دست خود مردم ساخته میشود نه حمایت و تجاوز امریکا و دیگر کشورهای اشغالگر. حرف هنری کسینجر از استراتژیستهای مهم کاخ سفید را نباید فراموش کرد که زمانی اعتراف کرده بود: «دشمنی با امریکا خطرناک است اما دوستی با آن مهلک.»
از تمامی خوانندگان و هواداران حزب تقاضا داریم که در پخش وسیع این کتاب تلاش اعظمی نمایند.