«رنگ دی بسنتی»، فلم نادر از سینمای مبتذل هند

«دو شیوه زندگی داریم: یا همه چیز را آن طوری که هست بپذیر، یا برای تغییر آن مبارزه کن!»

از دیالوگ فلم «رنگ دی بسنتی»

فلم رنگ دی بسنتی

معیار خوبی یا بدی هر اثر قدرتمند و مطرح هنری چند نکته است: این اثر در سنگر دفاع از کدام گروه اجتماع ایستاده‌است؟ از اکثریت فقیر، محروم و ستمدیده جامعه دفاع می‌کند یا به کاسه‌لیسی اقلیت بهره‌کش و زورمند جامعه می‌پردازد؛ این اثر مسایل عمیق و اساسی جامعه را بیان می‌دارد و یا مردم را به سطحی‌نگری، ابتذال و روزمرگی عادت می‌دهد؛ این اثر کارنامه‌های قهرمانان مبارز و شرافتمند توده‌ها را برجسته می‌سازد یا به مشاطه‌گری و لیسیدن خون از سر و روی ستمگران تاریخ می‌پردازد و بالاخره آیا شجاعانه از حقیقت و مردم دفاع می‌کند و آگاهی آنان را برای ایستادگی در برابر ناملایمات بالا می‌برد و یا با عوامفریبی، دروغ و رذالت و تسلیم‌طلبی را به خورد اجتماع می‌دهد؟

بازیگران فلم رنگ دی بسنتی

با توجه به معیارهای بالا، «رنگ دی بسنتی» (Rang De Basanti) را می‌توان از فلم‌های خوب و آموزنده تاریخ سینمای هند خواند. این فلم محصول سال ۲۰۰۶ می‌باشد که توسط راکیش اوم پرکاش مهرا کارگردانی شده‌است و با استقبال کم‌سابقه بینندگان مواجه شد.

در سینمای شدیدا مبتذل و تجارتی هند، که کارخانه تولید فراوان فلم‌های تخدیرکننده است، ندرتا به فلم‌های موثر و با مضمون خوب و مترقی برمی‌خوریم. «رنگ دی بسنتی» یکی از این فلم‌های آگاهی‌بخش و عالی است که با پیام وطندوستی، آگاهی ‌سیاسی و آموختن از جوانان دلیر و متعهدی نظیر بهگت سنگ(۱) و رفقایش روی پرده‌های سینما رفت.

«رنگ دی بسنتی» از جمله چند فلمی است که درباره شخصیت‌های پیشرو و آزادی‌خواه هند ساخته شده و بر شرح فعالیت‌ها و مبارزه پنج شخصیت‌ برازنده جنبش ضدانگلیسی هند (آزاد، بهگت سنگ، اشفق‌الله‌ خان، بسمل و راج‌گرو) می‌پردازد و آنان را با چند جوان عصر فعلی هند مقایسه می‌کند.

فلم همزمان به دو دوره مختلف تاریخی می‌پردازد و به‌صورت هنرمندانه ایندو را به هم ربط می‌دهد. فلم با سفر یک دختر انگلیسی به هند آغاز می‌شود که کتابچه خاطرات پدرکلانش(۲) را به دست دارد که در آن مشقات و استقامت مبارزان جنبش آزادی‌خواه هند ترسیم شده‌است. او می‌خواهد براساس این خاطرات فلمی بسازد، بناً در جستجوی کسانی است که در آن نقش بازی کنند. بعد از نومیدی از داوطلبانی که خواهان بازی در فلمش بودند، با چند جوان ولگرد و یاغی آشنا می‌شود که هر کدام شان یا شیفته رفتن به خارج اند یا عیش و نوش و روزگذرانی. او در اول فقط با دیدن شباهت چهره این جوانان با قهرمانان قصه‌های پدرش از آنان می‌خواهد که در این فلم ظاهر شوند که در آغاز با بی‌اعتنایی و تمسخر آنان مواجه می‌شود ولی بعدا با اصرار زیاد شروع به ساخت فلم می‌کنند.

صحنه‌ای از تحصن در فلم که توسط پولیس سرکوب می‌شود.
صحنه‌ای از تحصن در فلم که توسط پولیس سرکوب می‌شود.

در جریان ساخت فلم است که این جوانان ولگرد تحت تاثیر داستان‌های فداکاری، پیکار و آرمان‌های مبارزان جنبش آزادی‌خواه قرار می‌گیرند و در برخورد و دید شان تغییر رونما می‌شود. قسمت حساس در فلم جایی است که رفیق بسیار عزیز آنان که پیلوت نظامی است، در اثر سقوط طیاره کشته می‌شود. چون در اثر ساخت و پاخت‌ها و فساد مقامات، پرزه‌جات کهنه و ناقص روسی در این طیاره‌ها استفاده شده در نتیجه پیاپی سانحه‌های هوایی رخ می‌دهند. اما آنان با کمال ناباوری از تلویزیون اظهارات مقامات امور داخله و دفاع هند را می‌شنوند که به‌خاطر زیرزدن خیانت دولت، دلیل سقوط طیاره را عدم لیاقت و بی‌فکری پیلوت اعلام می‌دارند، درحالی‌که او می‌توانست خود را نجات دهد ولی جهت راندن طیاره به یک محل بی‌خطر جانش را فدای مردمش کرد. این اظهارات دولت باعث خشم دوستان و خانواده پیلوت می‌گردد و برای دادخواهی دست به اعتراض وسیع اما صلح‌آمیز می‌زنند. دولت تحصن معترضان را با خشونت و وحشت شدیدی سرکوب می‌کند که این به نوبه خود سبب قاطعیت و جدیت بیشتر آنان می‌گردد. این جوانان به‌خاطر انتقام خون رفیق شان، وزیر دفاع هند را با شلیک گلوله از بین می‌برند و همچنان دوست دیگر شان پدرش را که از مهره‌های مهم و کلیدی دولت است، می‌کشد (با اینکه پدرش وعده ویزه امریکا را برای گریزش می‌دهد، چیزی که یک زمان آرزویش بود). زمانی که رسانه‌ها و مطبوعات هند مقامات دولتی کشته‌شده را شهیدان و قهرمانان تبلیغ می‌کنند، اینان به‌خاطر رسانیدن حقیقت برای مردم، یک ستودیوی رادیو را در اشغال گرفته، از طریق پخش زنده برنامه رادیویی مسوولیت ترور این افراد را به دوش می‌گیرند و دلایلش را شرح می‌دهند. استدیوی رادیو با موجی از تماس‌های تلفنی مردم مواجه می‌شود که یکی از این جوانان به پرسش‌ها و پیام‌های مردم پاسخ می‌گوید و با آرامش تمام دلیل عمل شان را توضیح داده، چهره واقعی دولت مستبد را برملا می‌سازد.

پوستر فلم رنگ دی بسنتی
پوستر فلم «رنگ دی بسنتی» که نماد بیداری نسل جوان است و فلمی که به یک جنبش مبدل شد.
این فلم را از طریق شبکه تورنت از اینجا دونلود کنید.

بالاخره وقتی آنان می‌بینند که به هدف شان دست یافتند، سلاح‌های در دست داشته شان را دور افکنده، همدیگر را در آغوش می‌گیرند و منتظر سرنوشت خود می‌مانند. اما دولت که این حرکت شجاعانه را به‌مثابه زنگ خطر می‌پندارد، به نیروهای امنیتی دستور می‌دهد که این جوانان را همانجا به قتل برسانند. ستودیو توسط جمع وسیع نیروهای امنیتی محاصره شده و هر پنج جوان زیر رگبار کشته می‌شوند. در صحنه‌هایی از این ماجرا، مقاومت این جوانان با درگیری‌های مسلحانه قهرمانان ضدانگلیسی ربط داده می‌شود که بر تاثیرگذاری آن بر بیننده می‌افزاید.

بعضی نقادان فلم بخصوص قسمت آخر آن را به نقد کشیده تلاشی برای تشویق جوانان به دهشت‌افگنی وانمود می‌سازند. ولی فلم خط فاصل درشتی بین تروریزم و کشتن یک خاین و جنایتکار می‌کشد، طوری که آنان به هیچ فرد بی‌گناه و حتا پولیس هم آسیبی نمی‌رسانند و برای انتقام خون رفیق شان و دریدن نقاب دولت، دست به کشتن دو مقام دولتی می‌زنند. البته همه می‌دانیم که ترورانفرادی راه حل مشکلات جامعه نیست. ولی در بعضی شرایط برای بیداری مردم و تکان‌دادن دستگاه حاکم وسیله موثری بوده می‌تواند که مثال خوب آن در تاریخ کشور خود ما توسط شهید عبدالخالق به نمایش گذاشته شد که با کشتن نادر غدار فضای سیاسی جامعه را اندک تغییر داد. اگر تاریخ اکثر جنبش‌های ملی و آزادی‌خواه جهان را مطالعه کنیم درمی‌یابیم که نقطه آغاز اکثر جنبش‌های بزرگ از خودگذری چند شخص متعهد و مبارز نشئت گرفته‌اند.

چنانچه یکی از جوانان در فلم به جواب شخصی که از طریق رادیو با آنان تماس می‌گیرد و آنان را تروریست خطاب می‌کند، پاسخ می‌دهد:

«تروریست مردم معصوم و بی‌گناه را می‌کشد ولی ما یک فرد منفور و ظالمی را هدف خود قرار دادیم.»

و باز در همانجا ادامه می‌دهد:

«دو شیوه زندگی داریم: یا همه چیز را آن طوری که هست بپذیر، یا برای تغییر آن مبارزه کن!»

دکلمه شعر «سرفروشی کی تمنا اب ہمارے دل میں ہے - آرزوی جانفشانی تا هنوز در قلب ماست»، سروده‌‌ای از شاعر و مبارز انقلابی هند، رام پرساد بسمل، که همچون بهگت سنگ و سه همرزم دیگرش اعدام شد. (زیرنویس دری توسط: «حزب همبستگی افغانستان»)

نخستین نمایش «رنگ دی بسنتی» با عکس‌العمل‌ جدی وزارت دفاع هند مواجه شد و آن را فلم تبلیغاتی – ضد دولتی خواند. اما در واقع فلم یک حقیقت جامعه هند را منعکس می‌کرد که فساد در خرید طیاره‌ها و قطعات کم‌کیفیت نظامی از روسیه باعث حادثات فراوان گردیده بود. تنها بین ٢٠٠٤ الی ٢٠٠٧ تقریبا ٣٠ پیلوت هندی در قضایای مشابه جان باخته‌اند. این قسمت داستان فلم با الهام از جریانات واقعی ساخته شده‌است.

در این فلم کارگردان نقش اشفق‌الله خان را که نماد سکیولاریزم در جنبش بود، به خوبی نشان می‌دهد که در اکثر فلم‌های قبلی در این باره سکوت اختیار شده‌است.

نام فلم هم زیبایی و مفهوم عمیقی دارد: در سنن قدیم هند وقتی کسی می‌گفت «من رنگ دی بسنتی!» (مفهوم تحت‌اللفظی آن «مرا زعفرانی رنگ کن!») یعنی من به هدف خطیر و مهمی خود را قربانی می‌کنم. که این مقوله مطلع سرود مشهور مردم هند در زمان مبارزه علیه انگلیس نیز بود.

عامر خان که نقش مرکزی در فلم را دارد از بازیگران معروف هند است که بعضی فلم‌های او نسبتا متفاوت و خارج از محتوای معمول سینمای هند بوده و به مسایل اجتماعی و سیاسی روز می‌پردازد. عامر خان یک ماه پس از انتشار این فلم با ملحق‌شدنش در یک تظاهرات علیه حادثه بند نرمادا(۳) در دهلی باعث تعجب معترضان شد. او بعدها گفت:

«...آنچه چند سال پیش در گجرات رخ داد بسیار تاسف‌آور است و ننگی برای حکومت که وضعیت را کنترول نتوانست، و به کشت و خون مردم بی‌گناه انجامید.» این عمل عامرخان خشم شدید «بهارتیا جناتا پارتی (بی.جی.پی) – حزب مردمی هند»‌، حزب بنیادگرای هندو و کنگره گجرات را برانگیخت که به همین علت نشر فلم «رنگ دی بسنتی» را در گجرات به تاخیر انداختند.

صحنه‌های فلم «رنگ دی بسنتی»
صحنه‌های فلم «رنگ دی بسنتی»
صحنه‌هایی پیش از تیرباران‌شدن دو جوان در این فلم.

عامر خان شاید یگانه شخص در سینمای هند باشد که ضد‌سیاست‌های استعماری امریکا است و به‌صورت علنی مخالفتش را با اشغال عراق توسط امریکا ابراز نموده‌است.

یکی از گفته‌های اخیرش در مورد محتویات بد و ناسالم سینمای هند که غوغای زیادی برپا کرد، این بود:

«ما در سینمای خود تصویر درست و آموزنده‌یی از زنان نمی‌کشیم. من از این پشیمان و شرمنده هستم که من هم در بعضی آثار خود به این اشتباه آغشته شده‌ام. این ننگ بزرگی است که در سینمای ما چنین فلم‌هایی ساخته می‌شوند، حالا وقت آن رسیده که ما همه بازیگران، کارگردانان و نویسندگان از خود بپرسیم که آیا این کار صحیح است؟ آیا ما از طریق سینما درس درستی به کودکان و جوانان خود می‌دهیم؟»

ای.آر. رحمان از آهنگ‌سازان و موسیقی‌دانان نام‌آور هند و برنده جایزه اسکار است که مدت سه سال روی آهنگ‌های «رنگ دی بسنتی» کار کرد. آهنگ‌های فلم نیز متفاوت و دارای پیام قوی آزادی‌خواهی اند. این فلم در سال ٢٠٠٦ در ۱۴ رده جایزه گرفت.

جامعه افغانستان هم که با مصایب و امراض گوناگون اجتماعی مواجه‌است، به جای فلم‌ها و درامه‌های تخدیرکننده و ضدهنری ترکی، امریکایی، کوریایی، هندی و ایرانی به فلم‌هایی نیازمند است که نسل جوان را به آگاهی رسانیده، راه زدودن بدبختی‌های کنونی را برای آنان نشان دهد و در ضمن ذوق هنری آنان را پالایش دهد.



یادداشت‌ها:

۱- بهگت سنگ (Bhagat Singh) عضو رهبری «جمعیت جمهوری‌خواه سوسیالیست هند» (HSRA) و از کادرهای برجسته و ازخودگذر جنبش آزادیخواهی هند بود که در جوانی اعدام شد. فعلا بهگت سنگ براساس رای مردم محبوب‌ترین مرد هند خوانده می‌شود. او بنابر نقشه‌ا‌ی که داشت به علت پرتاب بمب‌های دودی در مجلس شورای مرکزی هند (مشهور به توطئه لاهور) دستگیر شده بود و در زندان هم به‌خاطر حقوق مساوی اسیران، دست به اعتصاب ١١٦ روزه غذایی زد و جمع وسیعی مردم از او حمایت کردند. بالاخره در یک محکمه مخفی به جرم قتل جان ساندرز (قومندان امنیه انگلیسی در زمان استعمار) به اعدام محکوم شده و در سن ٢٣ سالگی به دار آویخته شد. او زمانی که مصروف فعالیت‌های مخفی ضد انگلیس‌ها بود در نامه‌ای به والدین خود نوشت: «...من تمام زندگی خود را وقف آزادی وطنم کرده‌ام. چیزهای مثل زندگی آسوده، وظیفه و خانه برایم اهمیتی ندارند. می‌دانم شما می‌خواهید که من ازدواج کنم و زندگی خوشی داشته باشم قسمی که پدر و مادر هر فرزند می‌خواهد ولی عروس من آزادیست.»

۲- در فلم جیمز مککنلی افسر انگلیس و مسئول تحقیقات از افراد «جنبش آزادیخواه هند» (IIM) است. او در کتاب خاطرات خود جریان شکنجه و تحقیق از زندانیان سیاسی را می‌نویسد و به مقاومت و شجاعت شان به دیده تحسین و تعجب می‌نگرد و در بخشی از فلم می‌گوید: «...نمی‌دانم چی چیزی از این جوانان ترس را زدوده بود؟ به نظر من بعضا انسان به حدی زیر فشار می‌آید که دیگر ترس را کنار می‌گذارد. می‌گفتند که بند بند زندانیان را بشکنید، کار ما آسانتر خواهد شد ولی آنان نمی‌شکستند. بسمل نمی شکست. شاید این شاعری بود که روح شان را محکم نگه‌ می‌داشت درحالی‌که شکنجه بدن شان را تکه تکه می‌کرد.»

۳- بند نرمادا واقع در گجرات هند پروژه‌‌ای بود که دولت هند و حزب بنیادگرای بی.جی.پی برای اعمار آن که در مسیرش یک زیارت چندهزار ساله مسلمانان موقعیت داشت، با زور و خشونت و راندن مسلمانان از این منطقه کار گرفت که با اعتراضات و تظاهرات وسیعی از مردم اعم از مسلمانان و هندو‌ها مواجه گردید.

جنبش پس از فلم «رنگ دی بسنتی»
فلم «رنگ دی بسنتی» باعث تهییج مردم و اوج اعتراضات زیادی در هند شد. برعلاوه در ختم نمایش فلم در سینما اکثر آنانی که از سینما خارج شده مصاحبه می‌داند با یاس و پریشانی می‌گفتند: «باید کاری کرد... باید چاره‌ای جست...»

مقالات برگزیده

مقالات رسیده

هنر و ادبیات

از صفحات تاریخ ما

تعداد مهمانان حاضر: 104 نفر