«گاو»، فلمی در خدمت ستمکشان
- رده: هنر و ادبیات
- نویسنده: میرویس
- منتشر شده در سه شنبه، 15 سرطان 1395
فلم «گاو»، تولید سال ۱۳۴۸، ساخته داریوش مهرجویی (۱) از آثار ماندگار سینمای ایران است که برعلاوه جوایزی که از چند جشنواره جهانی دریافت نمود، طی رایگیری منتقدان سینمای ایران، سه بار بهحیث بهترین فلم تاریخ سینمای این کشور برگزیده شد. این فلم که داستان ساده و عینی از زندگی روستایی دارد، در شرایط مشخص ایران پیام بزرگ سیاسی به جهان داشت و از نخستین فلمهای ایرانی بود که در غرب مورد توجه فراوان قرار گرفت.
فلم «گاو» درباره مردم دهکدهای در اطراف ایران است، جایی که به طرز عجیبی فقرزده است. مردان در جهالت و سردرگمی مداوم بهسر میبرند، زنان در آن موجودات خنثا، خیره و کاملاً به حاشیه رانده شدهاند. کودکان هم سرگرم آزار و شکنجه یک نوجوان معیوب اند و از تمدن در آنجا خبری نیست.
نقش مرکزی در فلم را مردی به نام مش حسن دارد که صاحب گاوی است و آن را همچون فرزندش دوست داشته تمام زندگیش به آن وابسته است. روزی در غیاب مش حسن گاو به دلیل نامعلومی میمیرد. مردم قریه گردهم آمده تصمیم میگیرند که نعش گاو را به چاهی بیاندازند و بزرگان روستا بهصورتی مشحسن را قانع سازند که گاوش فرار کرده است. اما نبود گاو آنچنان بر او تاثیر میگذارد که به تدریج دچار اختلال روانی شده خود را گاو میپندارد و حاضر نیست از طویله بیرون شود. وقتی میخواهند او را به شهر برای تداوی ببرند در راه از درهای لغزیده جان میدهد.
فلم براساس داستان «عزاداران بیل» اثر غلام حسین ساعدی از نویسندگان نامدار و پیشرو آن کشور ساخته شده است.
گذشته از پهلوهای برازنده هنری و فنی، این فلم در اوضاع ستم شاهی ایران از اهمیت بزرگ سیاسی برخوردار بود. مهرجویی در مصاحبهای با «ژان میشل فرودون» در این مورد گفته است:
«در آن زمان آنها {وزارت فرهنگ و هنر شاه} نمیدانستند که ما قرار است چه کاری انجام دهیم و فکر میکردند که کارمان مستند است. به همین دلیل به من ابزار لازم برای این فلم دادند و از لحاظ مالی آن را تامین کردند. وقتی فلم به پایان رسید آنها عصبانی شدند و جلو پخش آن را گرفتند. در آن زمان تبلیغات شاه تاکید زیادی بر "مدرنیزاسیون" روستاها داشت و طبیعتا این موضوع با چیزهایی که در فیلم وجود داشت، همخوانی نداشت.»
رژیم مستبد محمد رضاشاه پهلوی که از حمایت کامل امریکا برخوردار بود در شرایطی که به کمک «ساواک» مخوفش هر صدای مخالف را سرکوب میکرد، در داخل با موجی از نارضایتی و مبارزات مردمی مواجه گشته بود. شاه زیر نام «انقلاب سفید» اصلاحات ناکامی را زیر دست گرفته سروصدا راه انداخت که گویا در اثر این انقلاب جامعه ایران تغییرات کیفی را شاهد بوده به رفاه و بهروزی رسیده است. ویلیام دورمن در کتاب «رسانههای امریکا و ایران» نوشت که شاه، انقلاب سفید خود را به «بزرگترین نمایش تبلیغاتی که دنیا تاکنون دیده بود» تبدیل کرد.
«گاو» در این حال و احوال که رژیم با تبلیغات عوامفریبانه توانسته بود جهانیان را مجذوب نماید که گویا ایران در قلههای تمدن پاگذاشته «اروپای کوچک» گشته است، در مجامع هنری غرب به نمایش درآمد. در اینجاست که اصل تعهد هنرمند به مردمش این که هنر باید در خدمت طبقات ستمکش باشد ارزشش را نمایان میسازد. در این مقطع حساس، مهرجویی به گفته برشت «حقیقت را به سلاحی قابل دسترسی و کارا» تبدیل میکند تا چشم جهان را به وضعیت واقعی ایران معطوف داشته تبلیغات دروغین شاه را خنثا سازد. و این فلم با آن که ظاهر غیرسیاسی و کاملا ساده دارد، توانست به بهترین نحو به هدفش برسد. از همین رو «گاو» را برخی منتقدان سینما، «کشف دوباره ایران» نامیدند که نقش ماندگاری در حیات سیاسی آن کشور بازی نمود.
پخش فلم توسط دولت ممنوع شد، ولی یک نقل آن به خارج قاچاق گردیده و در جشنواره ونیز نمایش یافت، باوجودی که زیرنویس نداشت مورد توجه و تحسین گرم تماشاچیان قرار گرفت و از اولین فلمهایی بود که بعدها به جریان «موج نو» سینمای ایران معروف گشت. بسیاری «گاو» را همتراز شاهکارهای سینمایی چون «دزدان بایسکل»، «له سترادا» و «زوربای یونانی» میدانند. این فلم تحت نفوذ آشکار نیوریالیزم سینمای ایتالیاست که نمایندگانش چون روبرتو روسلینی، فدریکو فلینی، ویتوریو دسیکا و دیگران، آثار بینظیری از خود به جا گذاشتند.
«لوموند» طی مقالهای بعد از موفقیت فلم در جشنوار ونیز نوشت: «فلم داریوش مهرجویی سبکی تمام و کمال دارد، بهطوری که آثار کورو ساوای جاپانی و ساتیاچیترای هندی را کمرنگ میکند.»
رژیم خمینی با آن که از نخستین روزهای حاکمیتش در برابر هنر و هنرمند و سینمای مترقی تلوار کشیده و آن را بدتر از رژیم پهلوی زیر تیغ سانسور قرار داد، اما شخص خمینی با دیدن «گاو» به هنرمندان رژیمی سفارش ساخت یکچنین فلمها را داد.
امروز افغانستان ما هم با شرایط تقریبا مشابه آن زمان ایران مواجه بوده حقایق اندوهبار و فجایع جاری آن عمدتا زیر موجی از تبلیغات دروغین رسانههای داخلی و خارجی پوشانیده میشود. آیا در وطن نگونبخت ما فلمساز شرافتمند و ضد ستمپیشگان مافیایی قدعلم خواهد کرد که با ساخت فلمهایی چون «گاو» بیانگر تیرهروزی های مردم و افشاگر خاینان حاکم گردد؟
صدیق برمکها، شهربانو ساداتها، عتیق رحیمیها و دیگر فلمسازان افغان ولو بیشتر از این در جشنوارههای سینمایی غرب با جوایزی مورد تحسین قرار گیرند، تا وقتی مضمون آثار آنان افشاگر ماهیت ستمگران حاکم و مداخلهگران خارجی و بیان حدیث رنج و مرارتهای مردم ما نباشند، کارهای شان را نمیتوان مرهمی بر زخمهای مردم و حاوی محتوای انسانی و متعهد خواند. در اوضاعی که میهن ما در خون و خیانت و فساد میجوشد، هنر بدون تعهد در آخرین تحلیل در خدمت ستمپیشگان است و بس.
زیرنویس:
۱) مهرجویی که در گذشته یکچنان آثار ارزشمند آفرید، متاسفانه طی سالهای آخر در خط سازش با جناحهایی از رژیم سفاک «ولایت فقیه» قرار گرفته کارهایش از مضمون عدالتخواهانه تهی گشتند. بصیر نصیبی از سینماگران آزادیخواه ایران در سایت
«سینمای آزاد»
در مورد سقوط مهرجویی مینویسد:
«مهرجویی علاوه بر اینکه استعداد و توانایی فیلمسازی داشت، انسانی بود با تفکر مترقی.... اما دریغ که این انسان معترض با قول و قراری که گرفت از تبعید به دامن اسلام برگشت هر روز بیشتر در گندابی به اسم جمهوری مقدس اسلامی فرو رفت. سینما با تفکر ارتجاع مذهبی برایش معنا و مفهوم والایی پیدا کرد، سانسور را ارج گذاشت، بین باندهای حکومتی میچرخید، قالیباف را اندیشمندی شایسته پست ریاست جمهوری معرفی کرد، پروپاکاندا فیلم برای موسوی ساخت.... اما با همه ستایشهایی که مهرجویی نثار آخوندها کرده بازهم مقامات به او اطمینان ندارند و مدام آزارش میدهند.»