سخی جان، مبارز جنگ مقاومت ضدروسی

سخی جان، مبارز جنگ مقاومت ضدروسی

سخی جان، از مبارزان مقاومت ضدروسی کشور بود که با شجاعت تمام به جنگ قشون اشغالگر و نوکرانش رفت و با خروج روسها از کشور، تفنگش را کنار گذاشته در فقر اما با همت بلند زیست. «حزب همبستگی افغانستان» بخاطر ارج‌گذاری به جانبازی و شخصیت متین این انسان زحمتکش که متاسفانه چندی قبل پدرود حیات گفت، مختصری از کارنامه زندگی‌اش را به نشر می‌رساند.

غلام سخی فرزند جمعه خان در سال ۱۳۳۴ خورشیدی در ولسوالی خیوه، قریه قلعټک در یک خانواده فقیر از ملیت پشه‌ای به دنیا آمد. پدرش دهقان بود که با مشقات زیاد شب و روز را سپری می‌کرد. غلام سخی در کنار اینکه به مکتب می‌رفت روی زمین کار می‌نمود. متعلم صنف ششم لیسه سیدجمال‌الدین بود که پدرش فوت کرد و مسوولیت فامیل ۴ نفره به دوش او ماند. غلام سخی ناچار شد بخاطر دهقانی و فروش محصولات، مکتب را ترک گوید. او سخت کار می‌کرد تا زندگی بخور نمیری به خانواده مهیا سازد.

غلام سخی فرد خوش‌طبع و مردم‌دوست بود. زمانی که از کار خسته می‌شد مردم را دور خود جمع می‌کرد و توله می‌نواخت تا برای لحظاتی درد و رنج را فراموش کنند.

سخی جان، مبارز جنگ مقاومت ضدروسی
سخی جان در جبهه
از چپ به راست، فرد اول

نقطه عطف زندگی غلام سخی پس از تجاوز روس‌ها بر افغانستان بود. در آنزمان که در گوشه و کنار افغانستان مردم از جنایات خلق و پرچم به ستوه آمده دست به مبارزه زدند، گروپی از روشنفکران متعهد به دره‌نور رفتند تا با بسیج مردم جبهه‌‌ای از مقاومت را تدارک ببینند. غلام سخی که قبلاً تعدادی از مبارزان را می‌شناخت از نخستین کسانی بود که به این جمع پیوست. او مرکبش را که با آن سبزیجات را برای فروش می‌برد به برادرزاده ده‌ساله‌اش تحویل داده برایش گفت: «پس از این وظیفه من حفاظت از میهن و مردم و وظیفه تو نگهداری از فامیل است.»

همرزمانش از روی محبت، او را که همیشه خندان، از خودگذر و سخت‌کوش بود، «سخی جان» خطاب می‌کردند. در سال ۱۳۶۳ زمانی که جبهه دره‌نوره تاسیس شد، آنان امکانات ناچیز داشتند. سخی جان راه‌های پر خطر (گذشتن از پوسته‌های دولت و جبهات قومندان‌های خونریز حزب اسلامی) را طی کرده از ولسوالی خیوه به دره‌نور خوراکه و سایر مواد مورد نیاز را می‌رسانید. او همیش در خط نخست جنگ قرار داشت. اگرچه در مسیر راه همواره خطر دستگیری و حتی اعدام فوری از سوی دولت وجود داشت، اما انتقال سلاح و مهمات و مجروحان جنگ را نیز سخی جان به دوش می‌گرفت. او زخمی‌ها را از خط جنگ با مشکلات فراوان به ولسوالی و از آنجا به پشت جبهه انتقال می‌داد.

مرزا یکتن از همرزمان او می‌گوید:

سخی جان، مبارز جنگ مقاومت ضدروسی
مرزا: «سخی جان یک آدم کاملاً متفاوت بود. معمولا وقتی از عملیات برمی‌گشتیم همه خسته می‌بودیم چون اکثراً از طرف شب عملیات می‌کردیم و در کوه با پای پیاده می‌رفتیم ولی سخی جان خستگی را نمی‌شناخت. او پس از برگشت توله‌اش را می‌گرفت و با نواختن آن ما را روحیه می‌داد.»

«سخی جان یک آدم کاملاً متفاوت بود. معمولا وقتی از عملیات برمی‌گشتیم همه خسته می‌بودیم چون اکثراً از طرف شب عملیات می‌کردیم و در کوه با پای پیاده می‌رفتیم ولی سخی جان خستگی را نمی‌شناخت. او پس از برگشت توله‌اش را می‌گرفت و با نواختن آن ما را روحیه می‌داد. با آن که زیاد مکتب نخوانده بود ولی بسیار هوشیار و باریک‌بین و آدم رک و راست بود. هیچ وقت اشتباه کسی را پنهان نمی‌کرد، با جرئت فرد مقابل از قومندان گرفته تا مجاهد همه را مورد انتقاد قرار می‌داد. یکی از برازندگی‌های دیگر وی این بود که اشتباه خود را مثل روشنفکران پنهان نمی‌کرد بلکه با صراحت به اشتباه و کمبود خود اعتراف می‌کرد.»

در دورانی که منطقه پایگاهی سخی جان بارها مورد شبخون قشون روس قرار گرفت، او همسرش را که یک زن واقعاً مبارز بود به دره‌نور آورد تا در پیشبرد کارهای جبهه سهیم گردد. خانمش سرورو بر علاوه کارهای دیگر، روزانه تا ۴۰ قرص نان تنوری به مجاهدین می‌پخت ولی هرگز از این کارهای شاق خسته نمی‌شد. کسانی که جدیداً به جبهه می‌پیوستند و در نخستین عملیات سهم می‌گرفتند، سخی جان به آنان دلداری می‌داد و می‌گفت که ما بخاطر میهن می‌رزمیم و در منطقه خود هستیم پس بلدیم که چگونه به دشمن ضربه بزنیم و خود را نجات دهیم.

سخی جان به جبهه‌ای تعلق داشت که نه تنها مورد حملات روس‌ها و نوکرانش، بلکه آماج خصومت باندهای اخوانی و بخصوص حزب اسلامی نیز قرار داشت. آنان مجبور بودند در دو جبهه برزمند و اجازه ندهند مناطق شان توسط قومندان‌های تنظیمی اشغال شده به سوی تباهی کشانیده شوند.

حضرت یکتن از همرزمان سخی جان خاطره‌ای از وی را چنین بیان می‌دارد:

«سال ۱۳۶۴ بود که قریه بوډیالۍ از سوی روس‌ها مورد حمله شدید قرار گرفت. مردم سراسیمه هر سو پراکنده شدند، هنوز حمله دوام داشت که از سمت کوه صدای بلند توله به گوش رسید. سخی جان بلندگو را گرفته بود و توله می‌نواخت. مردم می‌گفتند این آدم دیوانه شده که در چنین وضعیتی توله می‌زند. دقایقی نگذشت که در بلندگو با صدای رسایش به مردم قریه گفت: "کجا می‌روید؟ با فرار نمی‌توانید که از این مصیبت خلاص شوید. باید یکجا متحدانه علیه این دشمن کثیف خود ایستاده و برزمیم تا رهایی یابیم.»

پس از خروج روس‌ها، سخی جان سلاح بر زمین گذاشت و زمانی که جنگ میان گروه‌های تنظیمی شدت گرفت او نیز مانند هزاران افغان دیگر به پاکستان مهاجر شد و در آن‌جا هم یک توته زمین به اجاره گرفته از طریق کشت و زراعت به فامیل خود نفقه پیدا می‌کرد. او شب و روز سختی را سپری نمود اما به تعلیم و تربیت اولادش رسیدگی لازم را نمود. سخی جان بخصوص به تحصیل دخترانش توجه نمود تا در آینده دختران شایسته و نمونه‌های خوب خدمت به مردم و میهن خود به حساب روند.

سخی جان، مبارز جنگ مقاومت ضدروسی
خانه غریبانه سخی جان در ولسوالی خیوه ننگرهار

این انسان والا به همان اندازه که او از روس‌ها و دست‌نشاندگان شان نفرت داشت به مراتب بیشتر از باندهای اخوانی پشاوری و ایرانی متنفر بود و آنان را دشمنان مردم و کسانی می‌پنداشت که از پشت ملت را خنجر زده افغانستان را به سوی قهقرا و بدبختی می‌کشانند. در هر جایی که صدای عدالت‌خواهی و مبارزه بر ضد بنیادگرایی بلند بود، سخی جان در آن شرکت می‌نمود. پس از برگشت به افغانستان، در تمامی راهپیمایی‌های «حزب همبستگی افغانستان» شرکت جست. نقیب یکتن از دوستان سخی جان می‌گوید:

«حزب همبستگی افغانستان به دفاع از مبارزان ایرانی در کابل تظاهرات به راه انداخت که سخی جان نیز در آن شرکت نموده بود. در ختم تظاهرات او به من گفت که زمانی دلم آرام می‌گیرد که جمع مردم گلبدین این قاتل مردم را بگیرند و در همین نقطه به دار بزنند. تنها شعار کفایت نمی‌کند باید این شعار را به ایمان خود بدل کنیم و بخاطر رسیدن آن جدی کار کنیم.»

سخی جان، مبارز جنگ مقاومت ضدروسی
سخی جان در ۲۳ حمل ۱۳۹۴ بر اثر فشار بلند خون جان داد اما درس تسلیم‌ناپذیری و غلبه بر مشکلات و عشق به آزادی وطن را از خود به جا ماند.

اما بدبختانه سرگذشت پرمشقت و غم از دست دادن همسرش به او فرصت بیشتر زندگی نداد. سخی جان در سال ۱۳۹۴ بر اثر فشار بلند خون جان داد اما درس تسلیم‌ناپذیری و غلبه بر مشکلات و عشق به آزادی وطن را از خود به جا ماند.

سخی جان نمونه‌‌ بارزی از هزاران مبارز جنگ مقاومت بود که با خودگذری در راه رهایی افغانستان از چنگ روس‌ها و غلامانش رزمیدند و آرزوهای بزرگی برای آزادی و بهروزی سرزمین شان در سر داشتند. اما رهبران تنظیم‌های بیگانه‌پرست و ستمکار، با خیانت‌ها و معامله‌گری‌های شان حاصل این همه مقاومت ملت را برباد دادند و افغانستان را عمیق‌تر به سوی جنگ و بحران سوق داده به بیش از چهل کشور فروختند.

امروز بدبختانه تیکه‌داران «جهاد و مقاومت» که مبارزه آزادی‌خواهانه ملت ما را از مسیر اصلیش منحرف ساختند، با بیشرمی خود را قهرمانان جار زده تحت این عنوان داشته‌های وطن را به یغما می‌برند، اما از قهرمانان واقعی این مقاومت حماسی که سخی جان یکی از آنان است، اصلا یادی صورت نمی‌گیرد.

مقالات برگزیده

مقالات رسیده

هنر و ادبیات

از صفحات تاریخ ما

تعداد مهمانان حاضر: 22 نفر