معرفی کتاب افشاگر «افغانستان خونین: واشنگتن، جنگسالاران و تبلیغات سکوت»
- رده: کتاب
- نویسنده: رها آرزو
- منتشر شده در شنبه، 07 حمل 1395
«افغانستان خونین: واشنگتن، جنگسالاران و تبلیغات سکوت» نام کتابیست که بین سالّهای ۲۰۰۵ و ۲۰۰۶ توسط سونالی کولهتکار (Sonali Kolhatkar) و جیمز انگلس(James Ingalls) نویسندگان امریکایی به تحریر درآمده است. هر دو نویسنده از بنیانگذاران سازمان Afghan Women’s Mission میباشند که از ۱۹۹۹ بدینسو از زنان و کودکان افغان حمایت میکند. سونالی گرداننده رادیوی Uprising نیز است که از لاسانجلس پخش شده و عمدتا برنامههایی در مورد جنبشهای آزادیبخش در نقاط مختلف دنیا و جنایات امپریالیستها عرضه میدارد.
«افغانستان خونین: واشنگتن، جنگسالاران و تبلیغات سکوت» نام کتابیست که بین سالهای ۲۰۰۵ و ۲۰۰۶ توسط سونالی کولهتکار (Sonali Kolhatkar) و جیمز انگلس(James Ingalls) به تحریر درآمده است.
«افغانستان خونین: واشنگتن، جنگسالاران و تبلیغات سکوت» در ۳۱۶ صفحه و سه فصل توسط انتشارات Seven Stories Press در سال ۲۰۰۶ به زبان انگلیسی به چاپ رسید و نتیجه تحقیق و مطالعه چندین ساله در مورد جنگ افغانستان و نقش امریکا در تمویل و حمایت جنگسالاران از کودتای هفت ثور و تجاوز شوروی تا اشغال کشور توسط ناتو، میباشد. سونالی و جیمز ضمن سفری در سال ۲۰۰۵ به افغانستان با دهها زن و مرد افغان مصاحبه انجام دادند تا از تجارب تلخ زندگی آنان تحت حاکمیت خلق و پرچم، بنیادگرایان تنظیمی و طالبان و اشغالگران امریکایی بدانند.
ایو انسلر نویسنده و فمنیست مشهور امریکایی این کتاب را «زنگ بیدارباش به تمامی کسانی که گمان میبرند جنگ افغانستان یک موفقیت بود» نامیده است.
نویسندگان در مقدمه به بیخبری مردم امریکا از عملکرد دولت شان در افغانستان طی چند دهه گذشته چنین اشاره مینمایند که اگر از امریکاییها سوال شود که کشورشان اولین بار چه زمانی درگیر مسئله افغانستان گردید جواب اکثریت شان اینست که پس از یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱. رسانههای جمعی ایالات متحده به گونهای عمل نمودهاند تا شهروندان آن از بسیاری وقایع وحشتبار دنیا و نقش دولت شان در آنها بیخبر بمانند. دستگاههای تبلیغاتی امریکا -که اکثرا مستقیم و یا غیرمستقیم توسط دولت نظارت میشوند- بعد از حملات یازدهم سپتامبر به مردم میقبولاندند که مثلا اسامهبنلادن و القاعده دشمن امریکاییها و در مجموع مدنیت غرب اند و یا طالبان نیروهای خطرناک و ضدزن اند بناءً امریکا ناگزیر است برای حفظ جان شهروندان خود و نجات مردم و بخصوص زنان افغانستان اقدام نماید. سونالی و جیمز در پاسخ به این مسایل مینویسند که مردم امریکا باید از نقش دولت شان در افغانستان طی دهههای ۸۰ و ۹۰ میلادی و جریان جنگ ضدروسی، بدانند. آنان باید آگاه گردند که دولت امریکا نیروهای بنیادگرا را حمایت نموده و زمینه را برای به قدرت رسیدن طالبان مهیا ساخت.
فبروری ۲۰۰۵: سونالی کولهتکار و جیمز انگلس در حال مصاحبه با مردم در یک قریه دورافتاده فراه.
سونالی و جیمز در سال ۲۰۰۵ با تعدادی از وابستگان قربانیانی مصاحبه نمودند که توسط سران بنیادگرا مخصوصا گلبدین و سیاف اختطاف و سر به نیست شدهاند. گروههای بنیادگرای که در دهه۸۰ میلادی بچههای نازدانه امریکا بوده و بیشترین کمکهای نقدی و تسلیحاتی سیآیای را دریافت میداشتند؛ گروههای تنظیمیای که بین سالهای ۱۹۹۲ و ۱۹۹۶ با حمایت غرب و امریکا به کابل هجوم برده و آن را به ویرانه مبدل کردند؛ دهها هزار انسان بیگناه را کشته و وحشیانهترین جنایت و تجاوز را علیه زنان و رهزنی و چپاول را مرتکب شدند. سونالی و جیمز مینویسند:
«اکثر امریکاییها ظلم و ستم بر زنان افغان را مشخصه طالبان میدانند، در حالی که طالبان قوانین ضدزن را که توسط دستپروردگان امریکایی، مجاهدین، وضع شده بود فرمولبندی کردند. بین طالبان و مجاهدین تفاوت بسیار کمی وجود دارد. وزارت مشهور امربالمعروف و نهی از منکر جهت بررسی حجاب زنان و اندازهگیری ریش مردان، در زمان حکومت مجاهدین تاسیس گردید. تجاوز به زنان یک حربه معمول در جریان جنگهای پروردگان بنیادگرای امریکا بوده است...» (ص xv)
نویسندگان در نهایت نتیجه میگیرند که سیاستهای استعماری و بنیادگراپرور امریکا در جریان جنگ علیه روسها باعث ادامه بحران کنونی در افغانستان میباشد.
در این اثر، تاریخ سه دهه جنگ افغانستان از کودتای هفت ثور تا یازدهم سپتامبر و تجاوز نظامی نیروهای ناتو به رهبری امریکا به بررسی گرفته شده است. اسناد و شواهد معتبری ارایه گردیده که نشان میدهد امریکا بنیادگرایان جهادی را بدون در نظرداشت افکار تروریستی، خطرناک و ضدزن شان فقط به منظور مقابله با دشمن دیرینه خود (اتحاد شوروی) تا توانست حمایت کرد. مقامات امریکایی اصلا کوچکترین تشویشی نسبت به آینده دموکراسی در افغانستان، وضعیت حقوق بشر و زنان نداشتند. سونالی و جیمز در صفحه ۱۷ کتاب خود جملات یکتن از مقامات دولت امریکا (که اسم وی فاش نشده) را که به «نیویارک تایمز» بیان داشته است بازگو میکنند:
«(با خروج روسها و سقوط دولت نجیب) اکثر افراد در دولت امریکا به این نتیجه رسیدند که هدف ما در افغانستان بسیار محدود شده است... چیزی که ما میخواهیم اینست که افغانستان باعث بیثباتی کشورهای همسایه خود مثل پاکستان و جمهوریهای آسیای میانه نگردد، جاهایی که ما واقعا مهمترین منافع خود را داریم و نمیخواهیم که افغانستان رادیکالیزم خود را به آنها انتشار دهد.»
فبروری ۲۰۰۵: سونالی کولهتکار و جیمز انگلس با جمعی از کودکان افغان در پرورشگاهی در فراه.
در بخش دوم کتاب نویسندگان به بحث تغییر رژیم و نتایج آن در افغانستان پرداخته اند. دولت بوش بدون هرگونه معطلی، کمتر از یک ماه بعد از حادثه یازدهم سپتامبر در هفتم اکتوبر افغانستان را مورد حمله قرار داد تا رژیم طالبان سرنگون گردد. بیشمار افراد غیرنظامی در جریان بمباردمانهای امریکا کشته شدند و هزاران تن دیگر به دلیل نبود غذا و دوا و سردی هوا جان شان را از دست دادند.
ایدئولوگهای غربی اصطلاحات خاصی را جهت توجیه مداخله و تجاوز دولتهای شان به جهان سوم، ابداع مینمایند. (Failed State) یا «دولت ناکام» از جمله القابی بود که از سوی غربیها به رژیم قرونوسطی اندیش طالبان گذاشته شد. مشخص شدن دولت طالبان به عنوان دولتی که قادر نیست از تمامیت اراضی و مرزهایش دفاع کند به قدرتهای بینالمللی در راس شان امریکا اجازه داد تا برای ساختن دولت (State Building) افغانستان را اشغال نمایند. سونالی و جمیز در کتاب خود پیامدهای این تجاوز و دولتسازی را به بهترین صورت به بررسی میگیرند. اسناد نشان میدهد که بعد از تجاوز امریکا و ناتو به افغانستان، فساد، ناامنی و اختطاف و ترور خبرنگاران خارجی و داخلی، کشته شدن افراد بیگناه زیر نام طالب و تروریست و خشونت علیه زنان به مراتب افزایش یافته است.
شکنجه افغانهای بیگناه توسط عساکر امریکایی در زندانها از مورد دیگریست که نویسندگان به آن پرداختهاند. آنان از قول محققان حقوق بشر سازمان ملل چگونگی دستگیری و شکنجه در زندانها توسط عساکر امریکایی را چنین نقل میکنند:
«نیروها وارد خانهها میشوند، آنان افراد داخلی و خارجی را بدون هر مجوز قانونی دستگیر و زندانی میکنند، بعضا برای مدتهای مدید. برهنه کردن اجباری، محروم نمودن از خواب و غذا، به اجبار سر پا ایستادن و نشستن برای مدتهای طولانی در حالت اضطراب، آزار و اذیت جنسی، لت و کوب، شکنجه و استفاده از قواء تا سرحد مرگ.» (ص ۸۱)
در بخش سوم کتاب سونالی و جمیز به قدرتمندتر شدن جنگسالاران و جنایتکاران بعد از حضور امریکا در افغانستان تمرکز داده اند. در حالی که دهها زن و مرد افغان از جنایات هولناک دوران جنگهای تنظیمی میگویند، امریکا آنان را دوست صمیمی و دیرینه خود به حساب آورده و عمدتا در ساختن دولت جدید روی آنان تکیه نمود. نویسندگان نکته مهم را از روزنامه «نیویارک تایمز» نقل میکنند:
«... عملیات نظامی امریکا تقریبا تمامی جنگسالارانی را دوباره به قدرت آورد که باعث بیثباتی کشور در زمان قبل از طالبان شده بودند.» (ص ۹۸)
سونالی و جمیز به خوبی شرح میدهند که بعد از تجاوز ناتو در راس امریکا چگونه جنگسالارانی مانند اسماعیلخان، داوود داوود، رشید دوستم و گلآقا شیرزوی حاکمیت حاصل نموده و در ولایات خود مانند خدایان حکمرانی مینمایند. آنان مینویسند:
«اسماعیل خان که از سوی وزیر خارجه [امریکا] دونالد رامسفلد فرد "جذاب" و "متفکر" معرفی میگردد، توسط "سازمان دیدهبان حقوق بشر" بخاطر دستور دستگیر و لت و کوب افرادی که در حرکتهای سیاسی شرکت کردهاند، مخصوصا پشتونها، انتقاد میگردد.» (ص ۱۰۶)
سونالی و جمیز در بخش دیگری از کتاب به فساد، حیف و میل کمکهای خارجی، چور و غصب زمین و مواد مخدر میپردازند.
یکی از مهمترین دلایلی که از سوی امریکا و انگلستان در حمله به افغانستان بعد از یازدهم سپتامبر پیش کشیده شده جلوگیری از کشت مواد مخدر که تروریستان را حمایت مالی مینمود، بود. در حالی که نویسندگان نشان میدهند که بعد از حمله امریکا جنگسالاران بر کشت و قاچاق مواد مخدر حاکمیت بیشتر حاصل نمودند و افغانستان را به بزرگترین تولیدکننده تریاک مبدل ساختند.
سونالی و جمیز مدعی اند که تجاوز جنسی، اختطاف و خودسوزی زنان در این سالها به مراتب بیشتراز دوران طالبان بوده است. آنان مینویسند:
«جنگسالاران زنان افغان را به عین افکار طالبان و در مواردی بدتر از آن مورد حمله قرار میدهند.» (ص ۱۱۳)
یکی از بزرگان قوم به نویسندگان گفته است: «بسیار خانهها مورد غارت قرار گرفته اند و بسیار زنان مورد تجاوز، ولی مردم ترس دارند که درباره آن صحبت کنند، بهخاطری که آنان تهدید شده اند... آنان از جان خود میترسند.» (ص ۱۱۳)
به صورت مختصر میتوان گفت که «افغانستان خونین: واشنگتن، جنگسالاران و تبلیغات سکوت» یک اثر درخور تحسین است که توسط این دو نویسنده باوجدان بیدار و چشمان باز به نگارش درآمده است و خواندن آن برای خوانندگان عزیز توصیه میگردد.