ابوالقاسم لاهوتی، شاعر اندیشه و رزم
- رده: هنر و ادبیات
- نویسنده: همرزم
- منتشر شده در شنبه، 22 میزان 1391
ابوالقاسم لاهوتی در سال ١٢٦٦ هـ ش در کرمانشاه ایران در یک خانواده فقیر و آزادیخواه چشم به جهان گشود، پدرش بوت دوزی میکرد و سواد اندک داشت ولی شعر های مذهبی میسرود. لاهوتی در دامن خانواده به شعر و محیط ادبی آشنایی یافت. در ١٦ سالگی به یاری مالی دوستان پدرش برای ادامه تحصیل به تهران رفت. تا ١٩ سالگی به درویشان و اشعار مذهبی گرایش داشت و خودش نیز اشعار دینی میسرود. اوج گیری جنبش مشروطه و تحولات سریع منطقه و جهان بر زندگی و روان لاهوتی اثر به سزایی گذاشت، چنانکه او با رشته های مذهبیاش وداع گفت و به صف مشروطه خواهان پیوست.
طی همین سالها با آنکه لاهوتی عضو ارتش بود اشعارش در روزنامه های "حبلالمتین" و "ایران نوین" با نام مستعار میرزا احمد الهام چاپ میگردیدند که سبب شهرت و معرفتش در بین اهل قلم شد.
زبان روان، سادگی کلام، رک گویی، قاطعیت، وطندوستی و آزادیخواهی لاهوتی که در تمام اشعارش از آغاز تا پایان با محتوا و فرم شعر جوشش مییابد وی را زبانزد محافل روشنفکری ایران کرد.
این شاعر خلاق همانگونه که در اشعارش افشاگر بیعدالتی ها و استبداد حاکم زمانش بود، از نخستین پیشگامان شعر نو در ایران نیز محسوب میشد، چنانچه شمس لنگرودی مینویسد:
"نخستین شعر نو را در ایران، ابوالقاسم لاهوتی در سال ۱۲۸۸ خورشیدی سروده است. هرچند بسیاری این صفت را به تقی رفعت نسبت می¬دهند".
لاهوتی در کنار عارف قزوینی، میرزاده عشقی، ایرج میزرا، فرخی یزدی و سایرین پرچم مشروطیت را با اشعار بیرحم سیاسی گره محکم زد و شعر کلاسیک را از پسخانه های دربار و غزل عشقبازان برون کشید، به آن هویت جدید بخشید و وارد کارزار مبارزاتی اندیشه هایش ساخت که سرانجام شعر نو در ادبیات معاصر بنام نیما یوشیج تسجیل شد.
لاهوتی افسر بلند پایه نظامی بود، روحیه سلحشوری و نیازمندی زمانهاش زندگی پر فراز و فرود را نصیب او کرد.
سالهای ١٢٨٨-١٢٩٠ نیروهای مرزی ایران تحت فرمان افسران سویدنی فعالیت داشتند، لاهوتی وارد اداره امنیه شد و با گروه افسران انقلایی ارگان امنیه همراه گردید. هنوز در مقامش پا برجا بود که دشمن تشخیص نمود وی مصروف فعالیت های انقلابی است بناء توسط سویدنیها دستگیر و محکوم به اعدام شد، خوشبختانه از زندان فرار کرد و به ترکیه پناه برد.
اگر چه زندگی در تبعید برایش نهایت دشوار بود اما آرام نگرفت و با نوشتن اشعار، طنز و فکاهی سیاسی سهم خود را در جنبش مشروطه خواهی ایران (١) از راه دور ادا کرد. پس از مدتی به زادگاهش برگشت و نشریه "بیستون" را مصادف با جنگ جهانی اول، به نشر سپرد.
کشمکش ها بالا گرفت و بار دگر رهسپار ترکیه شد. بعد از وساطت ها و بگو مگو های فراوان با حاکم تبریز، مجددا به ایران برگشت و سرانجام در راس قوماندانی امنیه تبریز قرار گرفت. اینبار با مبارزه پیگیر یاران انقلابیاش دست به قیام زد و تبریز را فتح نمود. دیری نپایید قیام به شکست مواجه شد و حکام دولتی، لاهوتی را بحیث شورشگر تحت تعقیب قرار داده تصمیم اعدامش را گرفتند. لاهوتی با درک وخامت اوضاع ایران، کوله بار سفر به قصد شوروی بست که برایش سخت ناگوار بود و تا آخر عمر نتوانست به زادگاهش برگردد.
لاهوتی زندگی پر جدل آن سالهای عمرش را چنین سرود؛
بارها دست اجل گشت گریبانگیرم | بازهم دامن عشق تو زکف ننهادم | |
گرچه باشد غم عالم به دل لاهوتی | هیچکس درغم من نیست، ازآن دلشادم. |
لاهوتی در تاجکستان شور دوباره یافت، ادب و هنر انقلابیاش را تازگی بخشید. در بیداری و آگاهی ملل روس و خصوصا تاجکان سهم بزرگی ادا کرد، اشعار میهنی را به مکاتب برد. سرایش سرود ملی تاجکستان از افتخارات اوست. ترجمه سرود مشهور "انترناسیونال" با تمام ظرافت ها و عظمتش برای اولین بار به فارسی از ماندگارترین شهکار ادبی و انقلابی این شاعر آگاه و پرکار محسوب میگردد:
برخیز، ای داغ لعنتخورده، دنیای فقر و بندگی!
جوشیده خاطر ما را برده به جنگ مرگ و زندگی.
باید از ریشه براندازیم کهنه جهان جور و بند،
آنگه نوین جهانی سازیم، هیچبودگان هر چیز گردند.
روز قطعی جدال است، آخرین رزم ما.
انترناسیونال است نجات انسانها
...
لاهوتی در اشعارش توده های فقیر را به مبارزه و قیام علیه استبداد فرامیخواند و اتحاد داس و چکش را تنها راه رهایی میداند:
در سايه استبداد پژمرده شد آزادی | اين گلبن نورس را بی ريشه نبايد کرد | |
با داس و چکش کن محو اين خسرو ايوان را | چون کوهکنی هر روز با تيشه نبايد کرد. |
بعد از ماکسیم گورکی نویسنده شهیر روسی، لاهوتی بزرگ ترین شخصیت کانون نویسندگان خلق شوروی به حساب میآمد.
به باور لاهوتی مبارزه و کار مرز ندارد بناء با تمام وجود به خدمتگذار راستین مردم تاجکستان درآمد و تا آخرین رمق حیات دست از نوشتن شعر، نمایشنامه، ترجمه و سایر کارهای فرهنگی برنداشت و صادقانه نیرویش را وقف این سرزمین نمود. لاهوتی در پست های مختلف دولتی از معلمی گرفته تا ریاست اکادمی علوم و وزارت معارف ایفای وظایفه نمود، برای مدتی نیز وزیر فرهنگ و هنر تاجکستان بود. تئاتر و اپرا به کوشش این شاعر فرزانه در تاجکستان پایه گذاری شد.
لاهوتی بر زبان های فارسی، فرانسوی، ترکی و روسی مسلط بود. او هرگز همانند شاعران فضل فروش هنرش را در لای کلمات زمخت و روشنفکرانه همچو کلاف سر در گم به میدان رها نکرد، بلکه با سنت شکنی در ادبیات متحجر، سادگی زبان و استفاده از کلمات روزمره را استادانه مروج ساخت و نظام شعری دگم و کلیشهای را که در حصار تنگ قوافی خرد میشد، دگرگون نمود که به زودی مورد قبول اجتماع واقع شد. گره خوردگی عشق با زندگی سیاسی در شعر لاهوتی مشخصه دیگر این سرودگر بیآلایش است، "خورشید من کجایی"، "ایا صیاد شرمی کن" و "ترسم آزاد نسازد.." مصداق این واقعیت است. از جهت دیگر اگر لاهوتی در ایران با شعر نو، انتقادی و افشاگرش نبض ملت را در دست گرفت بدون شک در افغانستان با اشعار میهنی و خاصتا اشعار با مضمون سیاسی در فرم های عاشقانه، محبوب قلبهای همگان شد و در تاجکستان با تمام ویژگی هایش، لقب شاعر ملی را بخود مختص کرد.
و اما در افغانستان لاهوتی با کمپوزهای دلنشین زنده یاد فضل احمد نینواز و صدای جادویی احمد ظاهر سالهاست که در سینه ها میتپد و جایگاه ماندگار و ویژهای داررد. کمتر فردی را میتوان یافت که مصراعهای شعر "تنیده یاد تو در تار و پودم میهن این میهن" و یا "زندگی آخر سر آید بندگی در کار نیست" را به حافظه نداشته باشد. ده ها سرود دیگر شاعر را که توسط احمد ظاهر، ساربان و دیگران اجرا شده اند تا هنوز پرشنونده ترین آهنگ ها در افغانستان اند هرچند بعلت وجود حاکمیت رژیم های مستبد و پلیسی در کشور، لاهوتی برای مردم ما شناسانده نشده و تعداد کمی از شخصیت بزرگ لاهوتی در افغانستان آگاهی دارند.(٢)
آنچه در زندگی و اشعار این مردِ اندیشه و ایمان برای ما ارزشمند تلقی میشود هماهنگی سخن و عمل او یعنی آمیختگی قلم و شمشیر در راه تعهد والایش بود.
این شاعر مبارز و پرتلاش در ماه حمل سال ۱۳۳۶ خورشیدی در مسکو درگذشت.
آرامگاه ابوالقاسم لاهوتی
در افغانستان ما نیز بودند شاعران متعهد همچو لاهوتی که سر درگرو اندیشه گذاشتند و مرگ را بر خفت و تسلیم شدن در برابر فاشیزم بنیادگرایی و سوسیال امپریالیزم روسی و نوکرانش ترجیح دادند. از این دسته میتوان از عبدالالله رستاخیر، سیدال سخندان، عبدالرحمن لودین، حیدر لهیب، داوود سرمد، انیس آزاد، سهراب، دهزاد و سایرین نام برد. بدین روال جلادان انسان و ترقی افغانستان بزرگترین لطمه را به شعر و مقاومت جنبش دموکراتیک مردم ما زدند و جایگاهش را به شاعران ضد مردمی سپردند که امروز بنام "شعر مقاومت درون مرزی و برون مرزی" در خدمت سگان زنجیری کشورهای متجاوز قرار گرفته، اشعار بیمایه و مملو از سازش تولید میکنند.
لاهوتی نوشته های فراوان و با ارزشی از خود بجا گذاشت که از جمله میتوان به آثار ذیل اشاره کرد:
- کاوه آهنگر (۱۹۴۷)
- قصیده کرملین (۱۹۲۳)
- تاج و بیرق (۱۹۳۵)
- ادبیات سرخ
- ایراننامه
- جنگ آدمیزاد با دیو
- مجموعه اشعار (۶۳-۱۹۶۰)
- ترجمهی شاهنامهی فردوسی به روسی
- ترجمه اشعار
چند نمونه از اشعار ماندگار این شاعر مردمخواه که با گذشت سالها هنوز هم تازگی دارند توگویی سرزمین به چپاول رفتهی ما و جانیان شرفباخته لمیده بر کرسی های دولت پوشالی کابل مخاطب اشعار این شاعر دلیر اند.
همت کنید!
همت کنید ای دوستان |
دشمن به میدان آمده |
با حرص خرس گرسنه |
با مکر شیطان آمده |
آمد به قصد جان ما |
بر ضد فرزندان ما |
این سگ برای نان ما |
نزدیک انبان آمده |
هاراست، هار این بیشرف |
شمشیر هم دارد به کف |
یکصف شویم از هر طرف |
جلاد انسان آمده |
یکسر شده او را زنیم |
شمشیر او را بشکنیم |
پامال و نابودش کنیم |
کو دشمن جان آمده. |
داد وطن خواهی
وطن ویرانه از یار است یا اغیار یا هر دو؟ |
مصیبت از مسلمان هاست یا کفار یا هر دو؟ |
مصیبت از مسلمان هاست یا کفار یا هر دو؟ |
همه داد وطن خواهی زنند، اما نمی دانم |
وطن خواهی به گفتار است یا کردار یا هر دو؟ |
وطن را فتنه ی مسند نشینان داد بر دشمن |
و یا این مردم بی دانش بازار یا هر دو؟ |
کمند بندگی بر گردن بیچارگان محکم |
زبند سبحه شد یا رشته ی زنار یا هر دو؟ |
به قتل و غارت دهقان و استثمار زحمتکش |
فقط مسجد بود بانی و یا دربار یا هر دو؟ |
بنای ظلم و استبداد صنف مفتخور ویران |
ز چکش میشود یا داس جوهر دار یا هردو؟ |
وکیل از خدمت ملت تغافل می کند عمدا |
و یا باشد وزیر از مملکت بیزار یا هر دو؟ |
به مجلس نسبت ایران فروشی میدهند اما |
نمیدانم کنم اقرار یا انکار یا هر دو؟ |
وکیلان و وزیرانند خائن، فاش می گویم |
اگر در زیر تیغم یا به روی دار یا هر دو؟ |
تو را روزی به کشتن می دهد ناچار لاهوتی |
زبان راستگو یا طبع آتشبار یا هر دو؟ |
تهران ١٩٠٩
آزادی و استقلال
زنــــدگی آخر سر آیـــد بندگــی در کـــار نیست |
بنـــــدگی گر شرط باشد زنـــدگی در کار نیست |
گـــر فشار دشمنان آبت کنـــــد مسکیــن مشــــو |
مرد باش ای خسته دل شرمندگی در کار نیسـت |
با حقارت گـــر ببارد بر سرت بـــــــــــاران در |
آسمـــــان را گو برو بــــارندگی در کــارنیست |
گـــر که با وابستگی داران این دنیــــــــا شـوی |
دورش افگن این چنین دارندگی در کــار نیسـت |
گــر بشرط پایکوبی سر بمـــانــــــــد در تن ات |
جان ده و ردکن که سر افکندگی در کـار نیسـت |
زنـــدگی آزادی انســـان و استقــــــــلال اوست |
بهـــــر آزادی جدل کن بنـــــدگی در کار نیست |
مسکو ١٩٣٠
میهن ای میهن
تنیده یاد تو در تار و پودم، میهن ای میهن |
بود لبریز از عشقت وجودم، میهن ای میهن |
تو بودم کردی از نابودی و با مهر پروردی |
فدای نام تو، بود و نبودم، میهن ای میهن |
فزون تر گرمی مهرت اثر می کرد، چون دیده |
به حال پر عذابت می گشودم، میهن ای میهن |
به هر مجلس به هرزندان،به هرشادی به هرماتم |
به هر حالت که بودم با تو بودم، میهن ای میهن |
اگر مستم اگر هوشیار، اگر خوابم اگر بیدار |
به سوی تو بود روی سجودم، میهن ای میهن |
به دشت دل گیاهی جز گل رویت نمی روید |
من این زیبا زمین را آزمودم، میهن ای میهن |
مسکو ١٩٥٥
پانویس
(١) جنبش مشروطیت افغانستان نیز با الهام از تحولات جهانی و منطقه در برابرامپراتوری انگلیس و استبداد شاهی دست به مبارزات درخشانی زند که دولت نوپای امانی حاصل خونهای ریخته همان دوره بوده ولی توطئه دشمنان داخلی و خارجی نگذاشت تا دموکراسی جوان ریشه دواند، استبداد حاکم بار دیگر امور کشور را در دست گرفت و مشروطه خواهان متعهد مانند محمود طرزی، غازی امان اله، سرور جویا، میر محمد غبار، سرور واصف، عبدالهادی داوی، ولی محمد خان دروازی، شجاع الدوله خان بابکرخیل، عبدالرحمن لودین، غلام نبی چرخی و..... با شکنجه، زندان، اعدام تبعید و تهدید از صحنه سیاسی افغانستان رانده شدند.
(٢) چند نمونه از سرودهای که به کوشش نینواز کمپوز و توسط احمد ظاهر اجرا گردیده اند:
١- ای دزدیده چشم از آهو ٢- فقط سوز دلم را در جهان پروانه میداند ٣-عاشقم عاشق به رویت، گر نمیدانی بدان ٤- یار از دل من خبر ندارد ٥- صد ره در انتظارت تا پشت در دویدم ٦- دیوانه نمودم دل فرزانهی خود را ٧ - ترسم آزاد نسازد ز قفس صیادم ٨- بت نازتینم، مه مهربانم... ٩ – ایا صیاد شرمی کن ١٠- خورشید من کجایی