نسخه میرغلام محمد غبار برای علاج دردهای ملت
- رده: از صفحات تاریخ ما
- نویسنده: میر غلام محمد غبار
- منتشر شده در دوشنبه، 18 جوزا 1394
زندهیاد میرغلام محمد غبار، روشنفکر مبارز و تاریخنگار شرافتمند کشور ما، ۶۴ سال قبل از امروز، وضعیت اجتماعی آنزمان مملکت را به تحلیل گرفته برای علاج دردهایش نسخهای صادر کرده است. نسخهای که امروز شدیدتر از گذشته ملت ما نیازمند آنست. اما اگر آنزمان غبار از اعضای پارلمان چشمداشت پاسداری از قانون را داشت، امروز پارلمان نیز به حدی گندیده و مافیایی است که چنین انتظاری از آن خودفریبیای بیش نیست. امروز این وظیفه مبرم بر دوش تمامی عناصر و نیروهای ملی و عدالتخواه سنگینی میکند که با مبارزه و جانفشانی شان برای رویکار آمدن یک جامعه آزاد و قانونمند تلاش نمایند.
علاج اصلی
منبع: هفتهنامه «وطن»، شماره هشتم، ۱۹ ثور ۱۳۳۰
نویسنده: میرغلام محمد غبار
هفتهنامه «وطن»، شماره هشتم، ۱۹ ثور ۱۳۳۰
درین شک نیست امروز مردم افغانستان من حیثالمجموع ملتفت بحران اجتماعی خویش گردیده و از متاعب اقتصادی و سیاسی عمومی هر یک بنوعی از انواع و بشکل از اشکال شکایت و نالش مینمایند. و همچنین عده که در راس اجتماع قرار گرفتهاند اعم از منورین و مامورین و مسئولین امور اجتماعی رویهمرفته در صدد چارهجوئی الام اجتماعی برآمده مصروف تفکر و طرحریزیهای مختلف میباشند. و لهذا یک دسته پیشنهاد مینمایند تا جهل عمومی در مملکت باقیست و اقلا از دوازده ملیون نفوس کشور فیصد پنجاه نفر خواننده و نویسنده نیست هیچ تریاقی نمیتواند ما را از سمیت کشنده ماجرای صد ساله اجتماعی شفا بخشد لهذا مقدم بر همه چیز تعلیم عمومی را در سرتاسر کشور مجانی و اجباری قرار داد و متعاقبا تعلیمات عالی را در وطن توسعه و بسط داد آن وقت است که بعد از بیست سال تحصیلات ابتدائی و عالی چند ملیون باسواد و چند هزار آدم متخصص و مسلکی پیدا میکنیم و کشتی وطن را از طوفان حوادث بدستیاری آنها نجات میدهیم.
دسته دیگری میگویند سیل امراض سل و سفلیس ملریا و محرقه و غیره اصلا ریشه نفوس کشور را ضعیف و مشرف به فنا ساخته و در صد سال نفوس ما بر خلاف ممالک همجوار نه تنها تکاثر نکرده بلکه روز بروز نسل افغان ضعیفتر علیلتر و ناتوانتر گردیده بحدیکه بعد از چندین سال دیگر شاید مرد و زن افغان نه در شهرها بلکه روستاها هم عاجزتر از آن گردند که بتوان با دست و بازوی خویش برای آبادی وطن سنگ روی سنگ گذارند در حالیکه اساسا آبادی و حفظ کشور محتاج نفوس سالم و تواناست یک ملت مریض نمیتواند تحصیل نماید و نمیتواند کار کند پس کشور ما محکوم ویرانی است اگر قبل از همه چیز صحت ملت ضمانت نمیشود و هزارها شفاخانه و دواخانه حتی در دهات کوچک مملکت تأسیس نمیگردد.
دسته دیگری میگویند بشریت را در قدم اول معده اداره میکند و این محتاج ترقیات اقتصادیست یک ملت فقیر و گرسنه و برهنه نه از معارف نجات حاصل میکند و نه شفاخانه شفا بلکه معارف و حفظالصحه و همه چیز محتاج دارایی پول و تولیدات است و بس. لهذا باید قدم اول ما از تنظیم و ترقی امور اقتصادی بمعنی عام آن آغاز کند بعد از آن تاسیس تعلیمگاهای عمومی و شفاخانههای عمومی و امثال آن ممکن میگردد.
البته دستههای کوچک دیگری نیز هستند که حیات کشور را محتاج نظم امور فرعی از قبیل تنظیم لشکر استفاده از حوادث و یا سیر سیاست بینالمللی و یا ترتیب چند پروژه نظری و امثال آن میشمارند و الحق هر یک ازینها درین سی سال کم و بیش در همین خطوط اصلاحی حرکت هم کردهاند. معهذا همه امروز متفق ناله از شدت بحران اجتماعی بلند کرده و بهر طرف دست و پا میزنند.
ولی عقیده ما بر این است که علاج اصلی و اساسی بحران اجتماعی ما بالاتر از تمام این اقدامات اصلاحی قرار دارد بدین معنی که تعمیم معارف عمومی تهیه وسایل حفظ صحت عمومی و ترقی اقتصادی عمومی و غیره همه و همه یک رشته اعمال متوازی و مرتبطی است که در واقع باعث دوام حیات یک جامعه در دنیای موجوده بشمار میرود ولی این اعمال همه معلول و محتاج علت و عامل دیگری هستند که از اداره و دولت نام دارد زیرا این است که عملیات اصلاحی متذکره را همآهنگی و انتظام بخشیده و در خطوط متوازی پیش میبرد.
پس اگر عامل اصلی یعنی اداره و دولت منظم و مرتب باشد مایصدر افعال و اعمال او نیز منظم و مرتب خواهند بود و الا دستگاه اداره غیرمرتب و غیرمنظم است طبعا اعمال و افعال او نیز نامنظم و نامرتب بوده و جامعه توازن طبیعی خود را از دست میدهد و در گرداب بحرانهای اجتماعی غوطهور میگردد. اما نظم و ترتیب اداره زائیده چه علتی است؟ یک چیز! و آن داشتن قانون و تطبیق قانون است و بس.
فقط قانون است وظائف را تقسیم، مسئولیت را تعین و حدود فعالیت و صلاحیت را تشکیل میکند. بدون قانون و تطبیق مراقبت قانون هر اداره و حکومتی که باشد محکوم به انارشی و هرج و مرج و لهذا سقوط است. ملل مغربزمین تنها و تنها در سایه قوانین است که ممالک خود را مترقی ساخته و حتی صدها سال مستعمرات خود را اداره کردند. هیچ آدم تصور کرده نمیتواند که یک حکومت بیقانون در دنیا میتواند به زندگی خود ادامه بدهد. میتوان گفت اگر قانون را فیالمثل از امریکا بردارند بعد از یک ماه دستگاه اداری او مثل افغانستان شده و از بین خواهد رفت.
پس باید قبول کرد اگر سی سال دیگر افغانستان دست و پا کند و اگر کل رجال مملکت جاننثاری کند و اگر کل بودجه مملکت را وقف ترقی معارف یا حفظالصحه و یا اقتصاد عمومی نمایند با وضع مملکتداری بیقانون و مطلقالعنانی ابداً نمیتوانند در هیچ کدام رشته اصلاحات کامیاب گردند. زیرا این اصلاحات به واسطه عمال اداری عملی میگردد و در جائیکه قانون صلاحیت و وظیفه و مسئولیت را تعین نکرده باشد هیچ عامل عاقلی نمیتواند از انارشی و هرج و مرج امور برایند.
ما با آنکه رسما یک قسمت قوانین داریم ولی چون این قانون مراقبت نمیشود پس تطبیق نمیگردد و همه در حکم معدوم است اینست که اعمال اصلاحی کشور همه عقیم میماند. علاج اصلی و اساسی این است که بعد ازین مجلس مقننه مراقب تطبیق تمام قوانین موجوده بوده، و هیئت مجریه در صورت تخلف مسئول مجلس قانونگذار باشند آنوقت است که هیچ مامور و امر و رئیس و وزیر حاکم و محکوم قادر نمیشوند که بدون حکم قانون آب بخورند، و اگر خوردند به محاکمه سپرده خواهند شد و اخلاف آنها عبرت خواهند گرفت. مجلس شورای ملی البته میتوانند بر علاوه مراقبت تطبیق قوانین موجوده برای وضع قوانین جدید محتاجالیه مملکت اتصالا زحمت کشیده صدها قانون به میان آرند و اداره کشور را از این بینظمی خطرناک رهائی بخشند تا جائیکه ما اطلاع داریم در دو سال گذشته یک عده از وکلای ملت به ریاست شورا پیشنهاد تحریری دادهاند که کدام کدام قانونهای موجوده تجدید و یا تعدیل شوند و کدام کدام قانونهای جدید وضع گردد ولی هنوز معلوم نیست که ریاست شورای ملی در این باره چه اقدامی کرده است؟ در هر حال باید متیقن بود که امروز وظیفه نخستین اصلاحطلبان مملکت سعی در به وجود آوردن قوانین، تطبیق قوانین، مراقبت قوانین و مجازات متخلفین قوانین است. در غیر اینصورت تمام مساعی و زحمات ملت و دولت بیهوده خواهد بود.
نوت: متن بالا عینا و بدون کوچکترین تغییری از منبع اصلی بازتایپ شده است.
تریاق = معرب تریاک و آن دوایی مرکب است معروف، که چند ادویه را کوفته و بیخته در شهد آمیزند و آن دافع اقسام زهرهای نباتی و حیوانی باشد.
متاعب = جمع تعب، رنجها و ماندگیها