زن گدای افغان

چیزی که در هر گوشه‌ای از جهان بیشتر به چشم می‌خورد، نابرابری‌های اقتصادیست که عواقب وخیم سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را نیز در‌بردارد. از مرگ اطفال گرسنه در افریقا گرفته تا ضعف طفلک اسپندی در افغانستان؛ از تن‌فروشان مبتلا به ایدز در هندوستان گرفته تا زاییدن مادر حامله‌ای روی جاده جلو شفاخانه‌ در مکسیکو؛ از بی‌خانمان‌های امریکایی تا آنانی که در پاکستان برای چندی گرده شان را می‌فروشند؛ همه ریشه در فقری دارد که حاصل همین نابرابری‌هاست. ثروت عظیم سرمایه‌داران از بخش‌های مختلف از قبیل امور مالی، خدمات صحی، بیمه، تکنولوژی، خرده‌فروشی و استخراج گاز و نفت وغیره با استثمار میلیون‌ها کارگر به دست می‌آید. شرکت‌های فراملیتی نیز با استفاده از مواد و نیروی کار ارزان کشورهای جهان سوم به ثروت شان می‌افزایند. با درنظرداشت نظام اقتصادی، توزیع ناعادلانه سود به‌دست‌آمده منجر به گسترش شکاف طبقاتی می‌گردد.

زن افغان

به تاریخ ۱۲ جدی ۱۳۹۳، عبدالباسط کارمند محبس ولایت نورستان، مسکونه قریه کوخی ولسوالی علینگار لغمان که از وظیفه به خانه برگشته بود، با برادرش به نام عبدالخالق برای هواخوری به مزرعه‌ نزدیک خانه‌ شان رفته بودند. ساعت ۰۴:۳۰ عصر بود و دو برادر روی پلوان نشسته بودند. شخص نامعلومی که با طالبان رابطه داشته، از حضور عبدالباسط در قریه به طالبان تلفنی احوال می‌دهد. دو طالب نقاب‌پوش از راه می‌رسند و بگومگوهای شان با این دو برادر شروع می‌شود. طالبان، عبدالباسط را شناسایی کرده و کشان کشان کمی دورتر می‌برند و یکی شان بر سر او تفنگچه را نشانه می‌گیرد و طالب دومی شروع به تلاشی عبدالباسط می‌کند و تمام اشیای جیبش را می‌گیرند. در این اثنا برادر دوم سروصدا راه می‌اندازد و زنان خانواده باخبر می‌شوند.

خورته‌ها

کودکان افغانستان از رنج‌های چند لایه درد می‌کشند. یک جمع وسیع آنان بخصوص در دهات، به‌جای رفتن به مکتب و تجربه دنیای کودکانه شان، در نخستین سال‌های زندگی، بار بزرگی را بر شانه‌های نحیف شان حمل می‌کنند. در شمال افغانستان، به کودکان فقیری که برای خانواده‌های دیگر کار می‌کنند «خورته» خطاب می‌کنند. این مزدورهای کم‌سن معمولا در کنار انجام کارهای خانواده‌های متوسط و مرفه، حیوانات خانگی آنان را پرورش می‌دهند.

اطفال خردسن به دلیل این که مزد کمی می‌ستانند، محرم خانه‌ها هستند و مهم‌تر از همه انواع کارهای شاق خانواده‌های متوسط و مرفه دهات را انجام می‌دهند، استخدام می‌شوند. این کودکان اولاد دهقانان فقیر، چوپان‌ها، پیشه‌وران و کاسبانی هستند که به دلیل هجوم تولیدات خارجی اقتصاد شان ورشکسته شده، پیشه شان را که به کمک آن یک لقمه نان حلال به دست می‌آوردند، از دست داده‌اند. این اطفال همین که یک اندازه بزرگ شدند به کارهایی گماشته می‌شوند تا کمک به خانواده بخت‌برگشته خود نموده باشند. با توجه به وضیعت اقتصادی و اجتماعی دهات افغانستان، به جرات گفته می‌توانیم که وضیعت اکثریت ولایات افغانستان به همین شکل است.

قربانیان حملات انتحاری

در ۱۹ دسمبر ۲۰۱۴ طی کنفرانس مطبوعاتی در نیویارک، نیکولاس هیسم - نماینده خاص سرمنشی ملل متحد برای افغانستان و رییس هیئت معاونت ملل متحد در افغانستان (یوناما)، اعلام نمود که در سال جاری دفتر «یوناما» بیشترین تعداد کشته و زخمی شهروندان ملکی این کشور را ثبت نموده‌است. از ۲۰۰۹ بدینسو، «یوناما» شروع به ثبت کشته و زخمیان شهروندان ملکی افغانستان نمود و بنابر گفته رییس نهاد مذکور، از شروع سال تا ۳۰ نوامبر ۲۰۱۴ آنان بیشترین رقم قربانیان را درج نموده‌اند.

در مقایسه با ۲۰۱۳، در این سال تلفات غیرنظامیان افغان ۱۹٪ و درمیان کودکان به ۳۳٪ افزایش یافته‌است. مطابق آمار «یوناما» تا اخیر نوامبر ۲۰۱۴، ۳۱۸۸ کشته و ۶۴۲۹ تن زخمی شده‌اند. به علاوه تلفات ماه دسمبر و تعداد آنانی که در تمام سال درج نشده‌اند، این ارقام به‌مراتب افزایش می‌یابند.

ریزه‌گل

از چندی بدین سو شجاعت خانم ریزه‌گل در مطبوعات و رسانه‌های وابسته و دولتی به‌مثابه سوژه ناب در حال چرخش و اغفال اذهان همگانی شده‌است. به همین سبب یکی از اعضای «حزب همبستگی افغانستان» در فراه این جریان را از نزدیک تعقیب کرده و گزارش موثقی از جریان واقعه برای نشر فرستاده‌است. اینک ما جهت آگاهی بیشتر خدمت هموطنان خویش تقدیم می‌کنیم.

ریزه‌گل دختر شاه باران اصلا از ولایت نیمروز می‌باشد. شوهر او به نام عبدالستار، فعلا مسکونه گنج آباد-بالابلوک که بر علاوه ریزه‌گل یک خانم دیگر نیز در قید نکاح خود دارد. ستار یک آدم معامله‌گر و جاسوس دوطرفه بین طالبان و دولت بوده و از این راه امرار معاش می‌کند. چندی قبل ستار با یک قومندان طالبان به اسم لالی بچه ظاهر کوږ مغزی، وارد معامله می‌گردد. لالی قبلا با دولت بود و در اصل از مردم اناردره‌ی ذهکن می‌باشد که سال‌هاست در بالابلوک مسکن‌گزین گردیده و در این منطقه خانه و زمین دارد. وی بیشتر به دزدی و غارتگری شهرت دارد تا طالب عقیدتی.

تیم هاکی افغانستان

یکی از غم‌انگیزترین حوادث تاریخ ورزش افغانستان کشتار داعش‌وار اعضای تیم ملی هاکی افغانستان توسط بشیر بغلانی (سمت والی فراه و بغلان را به‌ عهده داشت و در ۲۰۰۷ بنابر سکته قلبی مرد.) از باند جنایت‌کار گلبدین در سال ١٩٨٠ است. در این ماجرا از میان ٢٤ ورزشکار فقط پنج تن جان به سلامت بردند و باعث تار و مار شدن تیم هاکی شد که تا امروز دوباره سر بلند نکرد. دولت مزدور روس در آن زمان خواست از این حادثه سود تبلیغاتی برد، بناً آن را به‌صورت ناقص و تحریف‌شده انعکاس داد اما واقعیت اسفناک آن تا اکنون پنهان مانده‌است. پرچمی‌ها با سرپوش‌گذاشتن روی ماجرا اولا کوشیدند ضعف و بی‌کفایتی خود را در همچو مسایل بپوشاندند، از جانب دیگر تمامی اعضای تیم نه خلقی، نه پرچمی و نه هم مزدور روس‌ها بودند، از اینرو به‌عنوان افراد اجنبی خود را مکلف به دفاع از آنان نمی‌دانستند.

در گذشته رژیم دست‌نشانده کرزی و امروز حکومت ع و غ همچون کلکسیون کاملی از جنایت‌کاران تمام دوره‌ها را با خود جمع کرده و وظیفه‌ای جز بالاکردن تنبان شاریده جانیان جنگی را ندارد، توقع نمی‌رود، حتا یادی از این تراژیدی ورزشی نماید.

ضرار احمد عثمانی

کابینه کرزی را می‌توان به عنوان یک جمع مافیای بزرگ منطقه نام برد که مانند خفاش و یا ابله‌های گرسنه گرد هم جمع شده و احکام نامرعی صادر می‌کردند. امروز هم حکومت «ع و غ» همان چهره‌های شناخته‌شده و آزموده‌ی گذشته را دوباره بر گرده‌های زخمی مردم ما سوار خواهد کرد. باوجودی که نهاد به‌اصطلاح مستقل «کمیسیون مستقل اصلاحات اداری و خدمات ملکی» ایجاد شده و پروسه استخدام‌های دولتی باید زیر نظر این نهاد صورت گیرد، ولی تمام این مسایل ظاهری است و با تغییر و تبدیل هر وزیر، سمت‌های مهم آن نیز تغییر می‌خورند.

مطیع‌الرحمن نظامی

مطیع‌الرحمن نظامی، رهبر بزرگ‌ترین حزب بنیادگرای بنگلادیش، به‌خاطر جرایمی که در جنگ استقلال سال ١٩٧١ مرتکب گردیده بود، محاکمه و به اعدام محکوم شد. وی که رهبری حزب «جماعت اسلامی بنگلادیش» را به عهده دارد، به اتهام قتل‌عام، شکنجه و تجاوز در یک محکمه ویژه محکوم شد. دولت بنگلادیش می‌گوید در زمان جنگ استقلال ١٩٧١ که منجر به جدایی بنگلادیش از پاکستان شد، حدود ٣ میلیون نفر کشته شدند که بیشترین این قتل‌ها عمدی و سیاسی بودند. مطیع‌الرحمان نظامی در آن زمان رهبری گروه شبه‌نظامی «البدر» را عهده‌دار بود که با ارتش پاکستان روابط تنگاتنگ داشت و در شناسایی و قتل روشنفکران، معلمان، نویسندگان و مبارزان آزادی‌خواه کمک می‌نمود. در این جنگ به حدود دو صد هزار زن بنگلادیشی تجاوز صورت گرفت که رهبران جماعت اسلامی عامل عمده آن بودند.

نیلوفر دختر سه ساله تجاوز‌شده

در ۱۹ عقرب ۱۳۹۳، دختر ۳ ساله‌ای به نام نیلوفر در قریه آب بالای ولسوالی رستاق تخار مورد تجاوز جنسی جوان ۲۰ ساله‌ به نام عزیزالله قرار گرفت. عزیزالله دخترک را از دم دروازه خانه شان به باغی در نزدیکی‌ها انتقال می‌دهد و به وی تجاوز می‌کند. نیلوفر فریاد می‌کشد و عزیز برای جلوگیری از فریاد این کودک معصوم گلوی او را فشار می‌دهد که هنوزهم نشانه‌های کبودی در گلوی نیلوفر نمودار است. عزیز این حیوان وحشی در نهایت مانع جیغ و فریاد کودک شده نمی‌تواند و صدایش را مردم محل می‌شنوند. عزیزالله طفل را رها کرده فرار می‌کند. مردم طفل را در حالی که خونریزی شدید داشت، به خانه‌اش انتقال می‌دهند. نیلوفر حالت شعوری خود را از دست می‌دهد و اقارب طفل از شرم تا یک شبانه روز وی را به شفاخانه انتقال نمی‌دهند ولی هنگامی که متوجه وضعیت وخیم او می‌شوند، از ترس این که مبادا تلف شود، به شفاخانه مراجعه می‌کنند. به گفته اقارب مصدوم، ناحیه تناسلی و عجان وی پاره گردیده که در شفاخانه توسط داکتران دوباره دوخته شده‌است.

روزنامه «نیویارک تایمز» به تاریخ ۱۱ نوامبر ۲۰۱۴ در گزارشی از فساد گسترده در بنادر کشور خبر می‌دهد. بر اساس این گزارش، «با تخمین بسیار محافظه‌کارانه»، سالانه ۵۰۰ میلیون دالر در گمرکات افغانستان چپاول می‌شود و از بررسی «بازرس ویژه امریکا برای بازسازی» (سیگار) نقل می‌کند که «افغانستان نیمی از عواید گمرکی‌اش را در اثر فساد از دست می‌دهد». اما دولت افغانستان از این غارت سرمایه‌ ملی به خوبی آگاه است و اسناد کافی به دست دارد، ولی آن را از دید ملت مخفی ساخته‌است. «حزب همبستگی افغانستان» به اسناد معتبر «اداره عالی مبارزه با فساد اداری» و چندین نهاد دیگر دست یافته‌است که از جزییات چپاول ده‌ها‌ میلیون دالری در گمرک‌های تحت مدیریت عمر زاخیلوال پرده برمی‌دارد.

مقالات برگزیده

مقالات رسیده

هنر و ادبیات

از صفحات تاریخ ما

تعداد مهمانان حاضر: 94 نفر