وایگل، قریهای غرق فقر و بینوایی
- رده: گزارشها
- نویسنده: ذکریا
- منتشر شده در جمعه، 24 اسد 1393
وایگل قریه فقیرنشین مربوط ولسوالی دره نور ولایت ننگرهار است. این قریه با طبیعت زیبا و هوای صاف توسط کوههای بلند محاصره شدهاست. وایگل در دور افتادهترین نقطه این ولسوالی (همسرحد با دره پیچ نورستان) قرار دارد. قریههای همجوار آن عبارت اند از دودورک، جانشیگل، شامش، کندک، شیمل، اتران و ستن. مردم وایگل به زبان پشهیی تکلم میکنند و از هر نوع حقوق و خدمات بشری محروم هستند. آنان برای خریداری ضروریات زندگی باید حداقل ٢ ساعت در راههای صعبالعبور و پر پیچ و خم پیادهروی کنند تا به بازار ولسوالی دره نور برسند.
این قریه در زمان تجاوز روسها سنگر مقاومت مردم آزادیخواه افغانستان بود. در کوههای وایگل مبارزان واقعی زیر نام جبهه قومی دره نور بهخاطر دفاع از کشور از هر گوشه و کنار افغانستان جابهجا شده بودند و در چندین نبرد با قشون روس و نوکران داخلی شان تا آخرین رمق حیات ایستادند و از خاک خود دفاع نمودند. محمد ابراهیم (قباد) یک تن از رزمندگان ثابتقدم در جبهه قومی دره نور بود که نامش تا کنون ورد زبان مردم این دیار است. او از ولسوالی رستاق ولایت تخار بهخاطر دفاع از میهنش در کنار تعدادی از جوانان تحصیلکرده دیگر به این جبهه پیوست. او در یک درگیری نابرابر در مقابل قشون روسی که به این منطقه شبخون زده بودند، به شهادت رسید. قباد چنان با مردم جوش خورده بود که در روز شهادتش تمام قریه در سوگ عمیق فرو رفت. مردم محل اجازه ندادند تا جسد وی را به زادگاهش انتقال دهند. آنان میگفتند قباد فرزند ما است و در قریه ما باید دفن گردد. در لوحی که بر آرامگاه او قرار دارد، چنین نوشته شده:
«بعد از کودتای ٧ ثور در ولایات و سنگرهای مختلف رزمید و در سال ١٣٦٣ با سایر همرزمان خود در قریه دودرک ولسوالی دره نور علیه اشغالگران روس به مبارزه خود ادامه داد. شهید قباد به شعر، ادب، هنر و فرهنگ آشنا بود. شخصی بود که در کنار مصروفیات نظامی، برای اطفال مکتب و کورس سوادآموزی را بنیاد نهاد.... بالاخره در یک حمله ناگهانی (شبخون) روسها در دفاع از میهن و سنگر در یک نبرد دست به دست تا آخرین قطره خون رزمید و به تاریخ ١٧ میزان ١٣٦٤ جام شهادت نوشید.»
آرامگاه شهید محمد ابراهیم قباد
تا به امروز پیر و جوان این منطقه از او به نیکی یاد میکنند و احترام عمیقی به وی دارند.
پس از تجاوز امریکا و تقویت بنیادگرایی، وایگل و قریههای همجوارش تحت حاکمیت مطلق حضرت علی، گل کریم، علم خان، محمد حلیم (برادر گل کریم)، همت خان و سایر قومندانان منفور جمعیتی قرار گرفت و تا به امروز کماکان به جنایت و زورگویی شان در این قریه ادامه میدهند.
در وایگل از مکتب و موسسات تحصیلی خبری نیست. در اوایل حکومت کرزی مردم محل یک خیمه زده بودند تا اولاد شان در آنجا آموزش ببینند ولی بعدها نفوذ طالبان در قریه باعث شد که کودکان به جای مکتب راهی مدرسه شوند. سنتالله طالب آموزش دیده در پایگاهای آی.اس.آی پاکستان در این قریه مدرسه ساخت و به ترویج افکار بنیادگرایی پرداخت. امروز هیچ کودک این قریه به مکتب نمیرود. احسان (نام مستعار) که در شهر ننگرهار مکتب خوانده میگوید: «چون ما با برادرزاده خود یک مقدار کار کردیم و الفبای انگلیسی را به او یاد دادیم در مکتب معلم انگلیسی او را روی تخته میخیزاند تا به اطفال ای بی سی یاد بدهد. چون خود معلم انگلیسی بلد نیست و فقط بخاطر گرفتن معاش خود اینجا میآید.» او میافزاید معلمین هم اکثرا طالب هستند که از مدرسه فارغ شدهاند.
باشندگان قریه وایگل کلینیک صحی ندارند. در میان باشندگان این قریه افرادی یافت میشوند که تا سن ٦٠ و ٧٠ رسیده اند ولی داکتر و شفاخانه را به چشم خود ندیده اند. اکثر امراض با شیوه های سنتی توسط گیاههای کوهی معالجه میشوند و اگر احیاناً مریضی بسیار شدید و شخص از پای بیافتد مردم او را روی یک چهارپایی قرار داده حدود ٤٠ الی ٥٠ دقیقه پیادهروی میکنند تا به سرک برسند و از آنجا موتر را کرایه نموده به صحتعامه جلالآباد انتقال میدهند. مردم این قریه میگویند اکثریت مریضان قبل از رسیدن به داکتر جانهای خود را از دست میدهند. باشندگان قریه وایگل و قریههای همجوار به خاطر بلند بودن کرایه موتر به ندرت به شهر میروند. کرایه رفت و آمد از قریه الی شهر ننگرهار ٥٠٠ کلدار است.
مردم وایگل آب آشامیدنی خود را از دریا توسط کجاوه که در زبان پشهیی به آن چپړی گویند، انتقال میدهند. خوراک این مردم را لوبیا، نوعی سمارق و فرآوردههای زراعتی و مالداری تشکیل میدهد.
زنان این قریه عمدتا مصروف زراعت اند. در کنار زراعت، کارهای شاق دیگر را نیز زنان انجام میدهند. آنان توسط چپړی آب از دریا انتقال میدهند، محصولات را از زمین جمعاوری کرده به خانه انتقال میدهند و کود حیوانی را توسط همین چپړی از خانه به زمین میرسانند. بار مسوولیت پرورش کودکان و رسیدگی به کار خانه نیز بر دوش آنان سنگینی میکند.
زنان وایگل در جنگ مقاومت ضدروسی نقش فعالی داشتند اما متاسفانه دستاوردهای این زحمات و شهامت شان توسط یک مشت رهبران خاین و معاملهگر به باد فنا رفت.
قبل از تجاوز امریکا مردم این قریه فکر نسبتا باز و روشن داشتند. زنان بسیار عادی با مردان سلام میداند و با آنان گفتگو میکردند. در جبهات ضدروسی نیز زنان دوشادوش مردان میرزمیدند و به آنان نان و سایر احتیاجات شان را تهیه مینمودند ولی با تجاوز امریکا و قدرتگرفتن دوباره اخوان و بنیادگرایی بر وایگل، قیوداتی بر زنان وضع شد، تا این سرحد که دیگر زنان نمیتوانند با مردان روبرو شوند.
مردان مسن این قریه مصروف مالداری و چوپانی هستند. قریه وایگل در بین کوهها قرار دارد، بناً زمین برای کشت بسیار ناچیز است و حاصلات آن نمیتواند یک سال نیاز یک خانواده را کفایت کند به همین خاطر جوانان در اردو و پولیس وظیفه اجرا میکنند. باشندگان قریه میگویند در هر دو ماه جنازه جوانان شان که به اردو و پولیس پیوستهاند به این قریه داخل میشود ولی با آن هم جوانان از ناچاری در بدل معاش ناچیز در دورترین نقاط افغانستان در پولیس ایفای وظیفه میکنند. در دو ماه گذشته جنازه حزبالله کارمند پولیس ملی، طارق از پولیس سرحدی، حضرت نبی در اردو ملی و عالم نیر از پولیس سرحدی، در همین قریه دفن شدند.
باشندگان قریه وایگل عموماً دشمندار هستند و دشمنی آنان هم روی مسئله فراردادن زن است. بنابر رسم معمول در گذشتهها بسیار به ندرت یک فرد عروسی قانونی میکرد. اکثریت مردم زنان را فرار میدادند و یا بعدا با پرداخت جرمانه، جورآمد میکردند و یا به دشمنی خود ادامه میدادند. اگر زن به خوش خود با مرد فرار کرده باشد جریمه آن ۵۰۰ هزار کلدار است و اگر به زور فرار داده شده باشد، برعلاوه ۵۰۰ هزار کلدار، باید به آن فامیل یک زن دیگر بدهد و اگر قانونی ازدواج کنند تنها ٤٠٠٠ افغانی باید به حیث طویانه به پدر دختر بپردازد. در نبود قانون، این قضیه یکی از معضلات جدی اجتماعی را در وایگل و مناطق همجوار بار آوردهاست.
زنان نیروی اصلی کار در مزرعههای دره نور
مردم این قریه بسیار شاد و مست و سرشار هستند. شنیدن موسیقی و نواختن توله در بین مردم مروج است. سیفالملوک از هنرمندان مشهور محلی وایگل بود. او به زبان پشهیی شعر میسرود و آهنگ میخواند ولی اوباشان او را کشتند. امروز طالبان و سایر بنیادگرایان شنیدن موسیقی را حرام اعلام کرده و به شدت مخالف برپایی محافل خوشی هستند ولی با آن هم مردم اکثرا از این حکم طالبان سرپیچی کرده، به زور تفنگ مجالس موسیقی برپا میکنند. تمام مردم این قریه مسلح هستند. از نوجوانان گرفته تا جوان و پیر همه بر شانه خود تفنگ و یا در بغل خود تفنگچه حمل میکنند. حکومت هیچ نوع کنترول بر این منطقه ندارد. اگر در بین دو قریه درگیری صورت گیرد تا ختم مهمات جنگ دوام میکند و اگر تلفات ناشی از جنگ به یکی از طرفین درگیر بیشتر شود با بلندنمودن قران جنگ را به پایان میبرند و یا با پادرمیانی ملک و یا هم قومندان در بین طرفین صلح صورت میگیرد.
مردم قریه به شدت از عساکر خارجی نفرت دارند. آنان خواهان استقلال هستند و هرگز به اصطلاح خود شان غیرت شان اجازه نمیدهد که تحت فرمان دیگران باشند. چندی قبل عساکر امریکایی در فصل درو گندم به این قریه آمده بودند که با مخالفت شدید باشندگان قریه روبرو شد. تمام مردم تفنگ به دست در مقابل عساکر خارجی صف کشیده مانع ورود آنان به قریه شدند.
امریکا و نوکرانش با چند کار ظاهری در چند شهر بزرگ در چشم جهانیان خاک پاش داده، طوری نشان میدهند که افغانستان را به بهشت برین مبدل نمودهاند، حالانکه بیش از ٩٠ فیصد مردم افغانستان هنوز هم در فقر، بیسوادی، اعتیاد و بدبختی به سر میبرند. جاهایی که قبلا پیشرفته و روحیه رزمندگی در آنان به کیفیت بالا وجود داشت با پرورش افکار بنیادگرایی و نفوذ طالبان آن مناطق را ناامن ساخته و به زور همین افکار ارتجاعی روحیه مقاومت و استقلالطلبی را سرکوب میکنند. آن روز رسیدنی است که مردم یک بار دیگر علیه اشغالگران خارجی و نوکران داخلی شان دست به دست هم داده، آنان را از کشور بیرون کرده استقلال خود را دوباره به دست آوریم.
کجاوه یا چپړی