فرید برای دزدی یک بوجی آرد محاکمه شد

یکی از مشخصات نظام‌های مافیایی این است که جنایت و فساد و غارتی که به مقیاس بزرگ باشد، آزاد است و عاملان آن از مصونیت کامل برخوردار اند، قانون تنها بر آنانی اعمال می‌گردد که نه پول دارند، نه زور و نه هم نماینده‌ای در دولت. در سیزده سال حاکمیت مافیایی کرزی که لقب «فاسد‌ترین دولت تاریخ افغانستان» را به خود اختصاص داد و در سطح جهان هم مقام اول را از آن خود کرد، عدالت به‌صورت موحش قربانی گردید. در این مدت هیچ فاسد و غارتگر و جنایت‌کار اصلی محاکمه نشد، اما مردم عام ما به‌خاطر کوچک‌ترین مسایل در محاکم گندیده زجر کشیدند.

به یک نمونه دردآور بی‌عدالتی و ستم استخوان‌سوز در این کلیپ توجه کنید:

کودک بی‌جاشده در کمپ کوچی‌آباد کابل

در ۲۰ جون ۲۰۱۴، دفتر «کمیساریای عالی ملل متحد برای مهاجرین – یو.ان.ایچ.سی.ار» گزارش «هزینه انسانی جنگ» را به نشر رسانید که در آن از دربدری بیشتر از ۵۱ میلیون انسان در سرتاسر جهان صحبت می‌کند. این بالاترین رقمی است که از جنگ جهانی دوم تا به حال (۲۰۱۳) درج شده‌است. در شروع این گزارش آمده:

«تا پایان ۲۰۱۳، ۵۱.۲ میلیون تن در سراسر جهان بنابر زجر، منازعه، خشونت عمومی و نقض حقوق بشر مجبور به بی‌خانمانی شده‌اند. ۱۶.۷ میلیون شان مهاجران هستند... این رقم جهانی شامل ۳۳.۳ میلیون بی‌جاشدگان داخلی و در حدود ۱.۲ میلیون پناه‌جویان نیز می‌گردد. اگر این ۵۱.۲ میلیون ملتی می‌بودند، آنان بیست و ششمین کشور پرنفوس جهان را می‌ساختند.»

ملک محمدالدین

بازهم وطن ما و بخصوص توده های فراه، یکی از مبارزان و غمخواران راستین شانرا از دست دادند. «حزب همبستگی افغانستان» درگذشت ملک محمد‌الدین، از شخصیت های نجیب، ملی و آزادیخواه کشور را به آگاهی دوستان و هواخواهانش رسانیده بدین مناسبت مراتب تسلیت عمیق و پردردش را به خانواده، بازماندگان و راهیان وی تقدیم می‌دارد.

حاجی ملک محمدالدین الکوزی فرزند الحاج جمعه خان الکوزی در سال ۱۳۰۱ خورشیدی، در قریه کهدانک ولایت فراه، در دامن خانواده دهقان متوسطی چشم به جهان گشود. او در سال ۱۳۱۰ شامل مکتب شیخ ابونصر فراهی گردید. تعلیمات ابتدایی خویش را در همین مکتب به پایان رسانید.

حاجی ملک محمدالدین از جوانی تا آخرین لحظات عمر انسان خوش اخلاق، مهربان و وطن دوست بود به همین لحاظ  از همان آوان جوانی از سوی اهالی کهدانک بحیث ملک و ریش سفید قوم انتخاب گردیده و همیشه صادقانه قضایای مردمی را حل و فصل می‌نمود.

قریه بالادوری

بالادوری قریه‌ای عقب‌مانده و فراموش‌شده در ۱۰ کیلومتری شهر پلخمری ولایت بغلان است. باشندگان این قریه عمدتا مصروف زراعت و مالداری می‌باشند. در دوران جنگ‌های داخلی افرادی مانند ملا علم، صوفی پاینده، منک، تور، اسماعیل که از قومندانان برجسته حزب اسلامی هستند، بر این قریه حکمروایی می‌کردند. برای نجات از ظلم و وحشت این قومندانان، تعداد زیادی از مردم خانه و کاشانه شان را ترک کرده، راهی پاکستان شدند. در سگ‌جنگی‌های حزب اسلامی، مردم بیشترین تلفات و خسارات را متحمل شدند. این قومندانان بیشتر از نیم حاصلات مردم را به نام عشر و به زور تفنگ برای خود شان جمع می‌کردند. زمین‌ و جایداد خانواده‌هایی که به پاکستان مهاجر شده بودند توسط همین قومندانان غصب گردیدند.

غلام رسول

غلام رسول که ۵۰ سال عمر دارد، فقر و گرسنگی در چهره چین‌خورده و لبان خشکش از دور نمایان است. او باشنده دشت برچی و یگانه نان‌آور فامیل ۹ نفره است. او که یک پایش معیوب است، با فروش نصوار تلاش دارد تا برای اولادهایش یک لقمه نان پیدا کند.

غلام رسول به‌مثل هزاران تن فقیر و بینوای دیگر، شب و روز را به بسیار دشواری سپری می‌کند. او درمورد زندگی خود چنین می‌گوید:

«در خانه ۹ نفر هستیم. سه روز پیش، ۱۰۰ پوری نصوار گرفتم ولی تا هنوز ۲۰ پاکت آن هم فروخته نشده. در هر پاکت برایم ۱ افغانی می‌ماند. دیشب هم اولادهایم گرسنه خوابیدند. بالاخره امروز مجبور شدم از همسایه، سه نان قرض بگیرم و تمام ما یک یک لقمه خوردیم و پشت کار برآمدم.»

تظاهرات حزب همبستگی در کنر در تقبیح حملات پاکستان

در ۱۶ جوزا ۱۳۹۳، صدها تن از اعضا و هواداران «حزب همبستگی افغانستان» طی یک مظاهره در کنر حملات راکتی و بمباردمان دولت تروریست‌پرور پاکستان را تقبیح کردند که به ابتکار اعضای حزب همبستگی در کنر ترتیب داده شده‌ بود. آنچه این مظاهره را برجسته و خار چشم بنیادگرایان ساخته بود، حرکت دوشادوش زنان با مردان بود که باشندگان کنر تا کنون سراغ چنین حرکتی را نداشته‌اند. من نیز به‌حیث عضو حزب همبستگی با جمعی از دوستانم از کابل، در این حرکت مردمی دوشادوش دیگران گام نهادم.

مظاهره ساعت ۱۰ پیش از چاشت از مقابل پوهنتون سید جمال‌الدین افغان آغاز یافت و ساعت یازده و نیم در چوک مرکزی ولایت کنر با سخنرانی روهینا، نماینده محصلان حزب همبستگی، و خواندن اعلامیه به پایان رسید.

حمله به افغان‌ها در قریه نظام‌آباد قزوین ایران

در ۹ جوزا ۱۳۹۳ (۳۰ می ۲۰۱۴)، سایت بی‌بی‌سی فارسی گزارشی درمورد حمله گروهی از اوباشان نقاب‌دار به خانواده‌های مهاجر افغان در قریه نظام‌آباد آستان قزوین ایران به نشر رسانید.

در شروع گزارش آمده:

«در یکی از شب‌های فروردین [حمل] امسال در روستایی از قزوین، مردانی که صورت خود را با پارچه پوشانده بودند، فریادزنان به خانه ده‌ها مهاجر افغان حمله کردند.»

و در ادامه از زبان یکی از شاهدان عینی می‌نویسد:

تیم سیار صحی حزب همبستگی در ولسوالی ارگو

با دریافت خبر حادثه هولناک رانش زمین در ولسولی ارگو و تخلیه ساحه از سکنه، «حزب همبستگی افغانستان» تصمیم گرفت تا هرچه زودتر به کمک مردم منطقه بشتابد. بنا بعد از تدارک پرسونل، ترانسپورت و خریداری ادویه و شیر، گروه صحی حزب از کابل و ولایات دیگر به سوی بدخشان حرکت نمودند. من نیز با این گروه یکجا شدم که چشم‌دیدم را مختصرا بیان می‌دارم.

۷ شام است، ابرها می‌غرند و باران به‌شدت همه جا را فرا گرفته است، ما به پروان رسیده‌ایم. شاهراه کابل به سوی ولایات شمالی کشور به جاده مخروبه شباهت دارد تا شاهراه حیاتی افغانستان. جاده‌های تکه تکه خاطرات دوران طالبان را در ذهن تداعی می‌کنند. تاریکی و غبار سراسر سالنگ‌ها را در خود پیچانده‌است، وسایط نقلیه بی‌نهایت بطی پیش می‌روند و ما سرگرم گفت و گو برای برنامه فردا هستیم. به علت ناامنی راه، قرار شد ساعت دو و نیم شب در پلخمری توقف داشته باشیم و فردا وقت به سوی بدخشان حرکت نماییم.

گروه تروریستی بوکو حرام

چندی پیش خبری از لابلای اخبار زیرزده‌شده توسط مطبوعات جهانی بیرون آمد مبنی بر این که به تاریخ ١٦ ثور ١٣٩٣ حدود ۳۰۰ دختر بین سنین ١٦ الی ١٨ از یک مکتب دخترانه واقع روستای چیبوک در شمال شرقی ایالت بورنوی نایجریا توسط یک گروه بنیادگرای ددمنش ربوده شده‌اند.

این رویداد در کشوری در غرب افریقا رخ داد که از چند سال بدینسو مردمش از ویروس بنیادگرایی رنج می‌برند. مسئولیت این جنایت را گروهی موسوم به «بوکو حرام» که نام کامل آن «جماعة أهل السنة للدعوة والجهاد» (جماعت اهل سنت برای دعوت و جهاد) می‌باشد به دوش گرفته است.

تظاهرات حزب همبستگی

صبح امروز (۱۲ ثور ۱۳۹۳ - ۲ می ۲۰۱۴) در خانه نشسته و مشغول چای‌خوردن بودم که سر و صدای بلند، به گوشم رسید. از خواهرزاده‌ام، که تازه از بیرون برگشته بود، پرسیدم، که سر و صدای چیست؟ خواهرزاده‌ام در جواب گفت که تظاهراتی برپا شده‌است. به سرعت از خانه بیرون آمدم و دیدم که حدود بیش از ۲۵۰۰ تن از هموطنان ما دست به تظاهرات زده‌اند. وقتی به شعارهای تظاهرات گوش کردم، دیدم، که معترضان جنایت‌کاران ۷ و ۸ ثوری را می‌کوبند. شماری از شعارهای تظاهرات، چنین بود:

«مرگ بر عبـــــدالله غـــدار
مرگ بر سیـــــاف کفتـــار
مرگ بر گلبدین خونخــوار
مرگ ‌بر عطا، این گرگ ‌هار
مرگ بر قانـــونی ریاکـــار
مرگ بر دوستــم ستمـــکار
مرگ بر محقـــق سیه‌کار
مرگ برخلـــیلی خیانت‌کار
طالبــک سیـه‌رو / نفرین و مرگ بـر تـــو
خلقی و پرچمی جلادخو / نفرین و مرگ بر تو»

مقالات برگزیده

مقالات رسیده

هنر و ادبیات

از صفحات تاریخ ما

تعداد مهمانان حاضر: 184 نفر