خیزش مردمی علیه جنایات قاضی کبیر مرزبان در تخار
- رده: گزارشها
- نویسنده: یارمحمد از تخار
- منتشر شده در سه شنبه، 06 حوت 1392
روز شنبه ٣ حوت ١٣٩٢، هزاران نفر از اهالی ولسوالی خواجه بهاءالدین تخار علیه جنایات قاضی محمد کبیر مرزبان، در گذشته والی تخار و سناتور انتصابی و اکنون عضو پارلمان، دست به اعتراض گسترده زدند. این بار اول نیست که مردم بهخاطر زورگویی، قتل، تجاوز، غصب زمین، غارت آثار باستانی و دهها جنایت دیگر این جنگسالار شریر، دست به خیزش زده و خشم شان را نسبت به این جنایتکار ابراز داشته خواهان محاکمه این ننگ ولسوالی شان هستند.
و اما فرصت چگونه مساعد شد؟ مدتی دو سال است که ملک تاتار یکی از متنفذین قوم بهمثابه قوماندان اربکی در چندین ولسوالی همجوار بهخاطر راندن طالبان ایفای وظیفه مینمود. وی در این مدت توانسته بود وحشیگریهای طالبان را در ماورای کوکچه تا حدی مهار کند و این مسئله باعث شد که مردم خاطر نسبتا آرام داشته و اندکی خود را راحت احساس کنند. چندی قبل، قاضی کبیر از ریاست اصلاحات اداری به جای ملک تاتار امر تقرری برادرزادهاش، داکتر امان، را میگیرد که در زنبارگی، بچهبازی و دزدی از کاکایش کم نیست.
قاضی محمد کبیر مرزبان، زمانی والی تخار بود و به کمک باداران امریکاییاش بر مردم زجرکشیده ما در تخار ترکتازی میکرد، بعد به حیث سناتور انتصابی به امر کرزی به سنا راه یافت و امروز در کرسی پارلمان لم دادهاست.
زمانی که مردم از این جریان باخبر شدند و همچنان تجربیات تلخی که از این گرگ هار داشته و دارند، یک دل و یک صدا دست به اعتراض وسیعی زدند. ظاهرا انگیزه این تظاهرات را برطرفی ملک تاتار تراشیدند، ولی در اصل مخالفت در برابر جنایاتی که دستنشاندگان قاضی کبیر در تبانی با خودش بر مردم بیدفاع طی ۳۵ سال سلطهاش روا داشتهاند، هدف اساسی این خیزش را میساخت. باشندگان مظلوم این ولسوالی که هرگز جنایات هولناک این جانیان را فراموش نکرده و نخواهند بخشید، به این بهانه توانستند حداقل یکبار که هم شده باشد عقدههای دل شان را علیه این ستمگران بگشایند. در این مظاهره تعداد وسیع از مردم شرکت داشتند و حتا پدر و مادر زینوره از ولسوالی رستاق در صف اول قرار گرفته و علیه این جانی شعار میدادند. زینوره، دختری بود که چندی پیش توسط خواهرزاده قاضی کبیر به نام عبدالبصیر مورد تجاوز قرار گرفته و کشته شد.
در روز اول تظاهرات، آمر لطیف ابراهیمی (والی تخار و برادر عبدالرووف ابراهیمی رییس ولسی جرگه که از همقطاران قاضی کبیر است) هیچ توجهی به خواست مردم نکرد و خیزش مردم را نادیده گرفت. اما روز دوم حرکت وسعت بیشتر یافت، بناً والی با مشوره یارانش مجبور شد که به خواست مردم لبیک گفته و وکیل تاتار را دوباره به عنوان قوماندان اربکی در ولسوالی ینگیقلعه، درقد و خواجه بهاءالدین تعیین کند. مظاهرهکنندگان به این بسنده نکرده و خواهان برکناری ولسوال درقد، ینگیقلعه و خواجه بهاءالدین نیز شدند که از جمع چوکرههای قاضی کبیر هستند. قابل ذکر است که تا هنوز هم ولسوالی درقد و ینگیقلعه در تصرف مردم قرار داشته و ولسوال خواجه بهاءالدین تحت محاصره مردم قرار دارد.
تظاهرات مردم در تخار برضد قاضی کبیر مرزبان
معترضان در شعارهای شان، قاضی کبیر را جانی، قاتل، زانی، قاچاقبر و ضدزن خطاب میکردند. برای این که خوانندگان بیشتر درمورد قاضی کبیر بدانند، گوشهای از جنایات این جانی را بازگو میکنم:
قاضی کبیر پنج زن داشت و در زمان خون و خیانت تنظیمها علاوه بر صدها جنایت نابخشیدنی یک زن بیدفاعش را به قتل رسانید و دو زن جوانش را امسال طلاق داد.
در قوس ۱۳۵۹، ارباب شکور فرزند وکیل عبد الغفور از قریه هزاره قشلاق ولسوالی ینگیقلعه برای هزارهبودن توسط قاضی کبیر به قتل رسید.
در قوس ۱۳۵۹، پهلوان خدایقل از قریه آرق قشلاق ولسوالی خواجه بهاءالدین از سوی قوماندان عین الدین به هدایت قاضی کبیر کشته شدند.
در جدی ۱۳۵۹، حیاتالله فرزند تورسن محمد و معلم غلام رسول فرزند استاد شریف از قریه کفترعلی ولسوالی ینگیقلعه توسط قوماندان سنگ محمد و حاجی اسلم به دلیل خصومت شخصی به امر قاضی کبیر ترور شدند.
در دلو ۱۳۵۹، بادار فرزند نورمحمد از قریه عمرخیل ولسوالی ینگیقلعه توسط این جنایتکار به دلیل خصومتهای شخصی کشته شد.
پهلوان جمال که در شجاعت و جوانمردی زبانزد عام و خاص بود و قاضی کبیر از موجودیت وی احساس خطر مینمود، در حوت ۱۳۶۹ توسط یکی از چوکرههایش به نام قوماندان جهانگیر همراه با پنج تن از اعضای فامیلش ترور گردید و پس از آن قوماندان جهانگیر با خانم پهلوان جمال به نام گل غوتی به زور ازدواج کرد.
در ضمن، قاضی کبیر در زمان حکومت ربانی، هزاران جریب زمین را به طرفداران خود در ولسوالیهای درقد و ینگیقلعه توزیع کرد. درحالیکه هزاران خانواده در این منطقه جای نشیمن ندارند، قاضی کبیر در حدود یکصدوهشتاد هزار جریب زمین دولتی (به اساس بررسیهای هیاتی از اداره املاک کابل) را غصب کرده است. علاوه بر آن، به بسیاری از طرفداران و قوماندانهای زیردستش از جمله حاجی محمدعلی در خواجه حافظ و مولوی خندان زمین داده و در شهر خواجه بهاءالدین به آنان حویلی، سرای و دکان توزیع کرد.