«بالادوری»، قریه‌ای غرق در فقر و بی‌عدالتی

قریه بالادوری

بالادوری قریه‌ای عقب‌مانده و فراموش‌شده در ۱۰ کیلومتری شهر پلخمری ولایت بغلان است. باشندگان این قریه عمدتا مصروف زراعت و مالداری می‌باشند. در دوران جنگ‌های داخلی افرادی مانند ملا علم، صوفی پاینده، منک، تور، اسماعیل که از قومندانان برجسته حزب اسلامی هستند، بر این قریه حکمروایی می‌کردند. برای نجات از ظلم و وحشت این قومندانان، تعداد زیادی از مردم خانه و کاشانه شان را ترک کرده، راهی پاکستان شدند. در سگ‌جنگی‌های حزب اسلامی، مردم بیشترین تلفات و خسارات را متحمل شدند. این قومندانان بیشتر از نیم حاصلات مردم را به نام عشر و به زور تفنگ برای خود شان جمع می‌کردند. زمین‌ و جایداد خانواده‌هایی که به پاکستان مهاجر شده بودند توسط همین قومندانان غصب گردیدند.

پس از به قدرت‌رسیدن طالبان، تنش میان اهالی ازبیک و پشتون این قریه شدت گرفت. گاهی قومندانان دوستم باشندگان پشتو زبان را خرد و خمیر می‌کردند و گاهی هم طالبان وحشی مردم بی‌گناه ازبیک را از دم تیغ می‌گذشتاندند. امروز هم باوجود سرازیرشدن میلیاردها دالر، در وضعیت زندگی مردم این قریه تغییری رونما نگردیده‌است. از یکسو طالبان و از سوی دیگر اربکی‌ها و امریکایی‌ها مردم بالادوری را به بهانه‌های مختلف آزار و اذیت می‌کنند. هنوز مردم این قریه به آب آشامیدنی صحی، کلینیک و مکتب دسترسی ندارند.

زراعت و مالداری

اکثریت مردم این قریه مصروف زراعت و مالداری اند. محصولات عمده آنان برنج، گندم، پنبه، کچالو و پیاز است. جز قومندانان تنظیمی که زمین‌های وسیع را در اختیار دارند، اکثر مردم بالاتر از ۲۰ جریب زمین ندارند. آفات طبیعی باعث می‌شود که دهاقین با زحمات فراوان زیر آفتاب سوزان محصول ناچیز به‌دست بیاورند. در موقع جمع‌آوری حاصلات، قیمت‌ها به یکبارگی سقوط می‌کند. دهاقین نمی‌توانند که غله خود را به زمان بعد نگه‌دارند، چون در طول سال با قرض زندگی نموده و مجبور اند که با فروش محصولات، قرض شان را بپردازند. پایین‌بودن قیمت‌ها باعث می‌شود تا قروض خود را هم به‌طور کامل نپردازند، بناً سال به سال دهاقین زیر بار قرض گور شده در قعر فقر و ناداری فرو می‌روند.

کشت شالی در قریه بالادوری
در ماه جوزا دهقانان به شدت مصروف می‌باشند. ابتدا گندم را درو می‌کنند و به تعقیب آن همان زمین را به کشت شالی آماده می‌سازند و در آن نهال شالی غرس می‌کنند.

دهقانان برعلاوه تخم و قلبه و مزدورکار، به هر جریب زمین سه بوجی کود کیمیاوی می‌دهند که یک بوجی کود پاکستانی ۱۶۰۰ افغانی و امریکایی ۱۸۰۰ افغانی تمام می‌شود. در وقت نهال شالی، مزدورکاران هر کُرد به مساحت نیم جریب را در بدل ۲۰۰ افغانی نهال غرس می‌کنند. این همه مصارف کمرشکن سبب افزایش قروض و وخیم‌شدن وضعیت زندگی مردم می‌گردد. از سویی  دیگر، امسال نیز در اثر بارش شدید و سردی هوا حاصلات گندم صدمه شدید دیده بود. خوشه‌های گندم پوچ بود و دهقانان نگران بودند که پس از پرداخت مصارف تریشر (ماشین کوبنده خرمن گندم) شاید به اندازه تخم کاشته‌شده هم حاصل برداشت نتوانند.

پس از زحمات شبانه‌روزی دهقانان یک سیر (۷ کیلو) برنج را ۲۵۰ افغانی و یک سیر گندم را ۱۷۰ افغانی به فروش می‌رساند. این در حالی است که قیمت این مواد در بازارهای کشور چندین برابر بالاتر به فروش می‌رسند که سود عمده به جیب تاجرانی می‌ریزد که در سیستم مافیایی حاکم مردم را با شیوه‌های گوناگون در چنگ گرفته‌اند.

صحت

اهالی این منطقه از تکلیف معده، درد استخوان یا رماتیزم و شکر رنج می‌برند. در این قریه هیچ کلینیک وجود ندارد. مردم به‌خاطر تداوی، باید کیلومترها پیاده‌روی کنند تا به کدام مرکز صحی برسند. اکثرا مردم بنابر دوری راه و مصروفیت بیش از حد در زمین‌ها، به داکتر مراجعه نمی‌کنند. آنان با استفاده از شیوه‌های بدوی، امراض را به زعم خود معالجه می‌کنند. از هر ۱۰ نفر ۸ نفر قریه بالادوری، تعویذی بر گردن آویخته‌اند. در نبود داکتر، اکثر مردم نزد ملا رفته و برای تداوی امراض مختلف تعویذ می‌گیرند. از کهن‌سالان گرفته تا جوانان و نوجوانان همه روز قصه‌های جن می‌کنند و خرافات روزتاروز میان آنان رخنه می‌کند. به باور اهالی منطقه جنیات باعث آزار و اذیت آنان می‌گردند و به این خاطر آنان با خود تعویذ حمل می‌کنند تا از گزند جنیات در امان باشند.

انتقال آب در قریه بالادوری
مردم آب آشامیدنی را از فاصله بسیار دور به وسیله خر انتقال می‌دهند.

خوراک اهالی این منطقه را عمدتاً برنج و نان گندم تشکیل می‌دهد. تنها کسانی که باغ دارند، می‌تواند در یک فصل سال از میوه استفاده کنند و متباقی مردم حتا سال یکبار هم نمی‌توانند میوه بخورند.

تعلیم و تربیه

اکثریت باشندگان قریه بالادوری مصروف زراعت و مالداری هستند، به این خاطر علاقه‌ چندانی به مکتب رفتن ندارند. پدران، اولاد شان را از طفولیت با خود برای کار روی زمین می‌برند. در شروع این اطفال به پدران خود چای و نان می‌برند و بعدها قلبه و گاوچرانی و کشت را به عهده می‌گیرند. تعداد انگشت‌شماری که به مکتب می‌روند، سطح سواد شان بسیار نازل است چون به مجرد آن که از مکتب رخصت شوند، باید به مزرعه بروند و با پدران در کارهای شاق پنجه دهند. اطفال خسته شبانه هم نمی‌توانند دروس خود را تکرار کنند و به کارخانگی خود هم رسیدگی کرده نمی‌توانند. نواب، یک تن از فارغان صنف دوازدهم لیسه حسین‌خیل، می‌گوید:

«در صنف یازدهم و دوازدهم ما معلم مضامین ریاضی، هندسه، کیمیا و بیالوژی نداشتیم. در روز امتحان هم یک استاد آمد و با چند سوال ساده و آسان همه را کامیاب کرد.... استادن ما هم از صنف دوازدهم فارغ هستند و پس از مکتب، آنان هم روی زمین خود کار می‌کنند چون با معاش ۸۰۰۰ افغانی، نمی‌توانند زندگی کنند.»

مکتب ابتداییه قریه بالادوری
مکتب ابتدایه قریه بالادوری، استادان این مکتب فارغان صنف دوازدهم هستند.

فعلا در این منطقه، جوانان کم‌تر به چشم می‌خورند. از آنجایی که دیگر با اتکا به صرفا زمین نمی‌توانند ضروریات اولیه زندگی خود را مرفوع کنند، جوانان جهت یافتن لقمه نانی به ایران و یونان می‌روند و یا در اردوی ملی شامل می‌شوند. سال گذشته اجساد سه تن از اهالی همین قریه که به اردوی ملی پیوسته بودند، را به فامیل‌های شان تحویل دادند.

در این دولت مافیایی و جنایت‌کارپرور، چند تنی که در راس قدرت قرار دارند سرمایه قارونی اندوخته‌اند، ولی اکثریت مردم افغانستان به‌خاطر سیرکردن شکم اولاد شان جان می‌کنند، اما چیزی عاید شان نمی‌شود. معمولا آنانی که با دیدن چند بلندمنزل در کابل و سایر شهرها چشم شان را کور کرده از «دستاوردهای دولت کرزی» حرف می‌زنند، هیچ‌گاهی به قریه‌های افغانستان سری نزده‌اند که عمق درد و فلاکت ملت را تماشا نمایند.

قریه بالادوری

مقالات برگزیده

مقالات رسیده

هنر و ادبیات

از صفحات تاریخ ما

تعداد مهمانان حاضر: 245 نفر