سکیولاریزم، پایان سلطه جهادیان و طالبان
- رده: مقالات
- نویسنده: احمر
- منتشر شده در شنبه، 28 میزان 1403
به تازگی فرعون غایب طالبان موسوم به هبتالله قانون «امربالمعروف و نهی عنالمنکر» را توشیح کرد. هرچند، نشر این قانون جای تعجب نداشت و حتا ارزش بحث را ندارد، چرا که ماهیت این گروه آن قدر پلید و ارتجاعی میباشد و تاریخ شان مملو از جنایت و زنستیزی و انسانستیزی که لازم نیست روی ورقپارهای سخن گفت که تلاش ورزیدهاند از این طریق چهره انسانی گرفته و خود را مقید به اصول و قانون جلوه دهند. اما نیاز است تا به آن پرداخته شود تا افزون بر تزویر و ریاکاری طالبان، نقاب جهادیان و چاکران شان نیز دریده شود که اکنون با بیشرمی روبند سکیولاریزم به رخ کشیده میخواهند خود را متفاوت از طالبان وانمود سازند.
طالبان و در مجموع بنیادگرایان دشمنی دیوانهوار با زنان دارند، زیرا در دنیای تاریخزده مردسالار آنان زن وسیلهای جهت رفع شهوت مردان پنداشته میشود و در ضمن میدانند که آگاهی زنان بهمعنای پایان سلطه قرونوسطایی شان میباشد. از همین روست که در تمام قوانین خویش عداوت بیحد و حصر شان را علیه زنان به نمایش میگذارند.
در ماده دهم، بند اول این قانون مسخره پیرامون «آداب و اصول محتسب» میخوانیم: «رعایت شخصیت و کرامت انسانی هر شخص و حسن سلوک با وی حین امر بالمعروف و نهی عنالمنکر.» یا بند ۱۰: «وعظ و نصیحت کردن با نرمی.» برای طالبان «رعایت شخصیت و کرامت انسانی هر شخص و حسن سلوک» و «وعظ و نصیحت کردن با نرمی»، یعنی تجاوز به دختران، شلاق و دره زدن مردان و زنان، زندان و شکنجه فزیکی و روانی، قتل و سربهنیستکردن. برای آگاهی بیشتر، نگاهی میاندازیم به بازگویی عذاب یکی از دختران افغانستان که توسط کفتاران امربالمعروف دستگیر و روزنامه «گاردین» در ۱۳ سرطان ۱۴۰۳ گزارش داد:
«آمنه، محصل ۲۲ ساله طب، ابراز میدارد که پس از دستگیری در جنوری ۲۰۲۴، سه شب را در زندان طالبان سپری کرده است. او میگوید که توسط مرد پیری بازجویی شد که از وی درباره عادت ماهوارش پرسیده و این که آیا ازدواج کرده است یا خیر.
نامبرده میگوید: ”به پاهایش افتاده و عذر کردم، ”لطفا مرا بکش ولی آزار نده.“ آن مرد به من گفت، ”حالا که این قدر علاقمند مرگ هستی، ترا خواهم کشت، ولی اول بگذار ساعتم را با تو تیر کنم.““
آمنه ابراز میدارد: ”سپس اندامهای جنسیام را لمس کرد. در جریان بازجویی دو بار از حال رفتم ولی هردو بار آب سرد بر سرم ریخت.“
آمنه میگوید آنچه بر وی اتفاق افتاده بر تمام دختران دیگر نیز چنین شده که برای بازجویی به آن اتاق برده شده و با آن مرد تنها گذاشته شدند.
آمنه اظهار میدارد: ”اکنون شبها خوابم پریده، بسیار ترسیدهام و هرباری یکی از عساکر طالبان را میبینم بیحال میشوم. دو بار تلاش به خودکشی کردم.“
او ادامه داد: ”یکبار تمام دواهای مادرم را خوردم ولی خانوادهام مرا به شفاخانه انتقال دادند. هر باری که به یاد میآورم که آنان بدنم را لمس کردهاند، دیگر حوصله زندهماندن را نمیداشته باشم.“»
سرگذشت آمنه یگانه داستان نبوده و همه زنان میهن ما در اسارت طالب زجرکش میشوند. کلیپهایی که از لتوکوب مردم توسط محتسبان امربالمعروف به رسانههای اجتماعی درز کردهاند فقط قطرههایی از دریای بزرگ میباشند.
در ماده ۲۲، طوماری از «منکرات» داده شده که هرکدامش حرف و کلام خود را دارد و بیشتر به دورویی این گروه انتحاری پی میبریم ولی برای نمونه: در چندین بند این قانون آمده است که زنکهبازی، همجنسبازی، لواطت و بچهبازی ممنوع میباشد. بسیار خوب، قبل از این که قوانین تان را بر مردم عملی کنید، میشود بگویید درمورد رسواییهای جنسی تان چه گفتنی دارید و چه اقدام کردید: وقتی کلیپ محفل عیاشی برادر علمگل حقانی (رییس پاسپورت) را خود تان نشر کردید؛ وقتی کلیپ رابطه جنسی زیر کمپل رییس برشنا با یکی از محافظانش در شبکههای اجتماعی بیرون شد؛ وقتی کلیپ دستگیری ملا اکبر، عضو طالبان و محافظ ولسوال سابق گرزیوان ولایت فاریاب، در جریان زنا (به گفته شما) نشر شد؛ وقتی دختری کلیپ صحبتهای جنسی و رابطه جنسی آنلاین قاری قدیر (مسوول امنیت طالبان در معدن لاجورد در ولسوالی کران و منجان بدخشان) را نشر کرد؛ وقتی دختری از نظارتخانه طالبان در تخار توسط مولوی نصرالله حذیفه (فرمانده امنیه طالبان در تخار) به خانهاش برده شده و مورد تجاوز جنسی قرار گرفت؛ وقتی مولوی عبدالجبار جلالی رییس مبارزه با حوادث در فراه بالفعل در دفترش حین زنا گیر آمد و کلیپاش همگانی شد، وقتی گلزار گوجر (یکی از قومندانان طالبان) در ولسوالی ورسچ به بهانه تلاشی در خانهای داخل شده بر زنی تجاوز کرد؛ وقتی شش طالب بر دو گاو در ولسوالی جرم بدخشان تجاوز کردند؛ وقتی یکی از افراد تفنگبهدست طالبان جوانی به نام گلمحمد را در ولسوالی بلچراغ فاریاب مورد آزار جنسی قرار داد؛ وقتی هرروز ویدیو و خبر تجاوز ملای بر کودک در مسجد و مدرسه پخش میشود؛ و رسواییهای جنسی فراوان دیگر.
در بند ۹ آمده است:
«...تهیه و تماشای عکس و فیلم اشیای ذیروح در کمپیوتر، موبایل و سایر اشیای مانند آن.»
به این قانون تان سگ و پشک افغانستان نیز میخندند. شما خود حتما با چشمان بسته در آخرین مودل موبایلهای تان با شبکههای اجتماعی و بخصوص شبکه ایکس وصل هستید که هرروز مقامات تان در پخش تصاویر شان مسابقه دارند و از طریق آن گندفشانی میکنید.
شماها که حال مزه دالر امریکا و قدرت را چشیدهاید، حتا برای ازبینبردن چین و چروک و خالهای چهره تان و این که جوانتر به نظر برسید، به کلنیکهای زیبایی جلد مراجعه میکنید. به گفته چندین کارمند این کلنیکها بیشترین مراجعان شان بلندپایههای طالبان اند و گرانترین جراحیها و عملیهها را انجام میدهند تا خود را برای عقد «دختران شهری» آماده سازند.
در بند ۲۰ میخوانیم:
«دوستی و کمک با کفار و مشابهت صورت و سیرت با آنها».
راستی سیاف هم گپ مشابه گفته بود: «هیچگونه دوستی با کفر در شریعت جواز ندارد.... با زندیق و مرتد هیچنوع تماس، هیچنوع نشست و برخاست، هیچنوع گپزدن شرعا جواز ندارد.» اما پسان افشا شد که از گیری شرون، نماینده سیآیای، بندلهای دالر را دریافت کرد. به همین گونه، طالبان هم هرروز با «کفار» امریکایی، اروپایی، روسی و چینی دیدار دارند و بهطور آشکارا هفته ۴۰ میلیون دالر میگیرند و به تازگی برملا شد که در این سه سال حدود ۲۱ میلیارد دالر از «کفار» امریکایی گرفتهاند.
اما نکته مضحک این است که امروز عدهای از جهادیان و چوکرههای شان علیه قانون امربالمعروف گویا مخالفت کردهاند و سخن از سکیولاریزم زدهاند. جهادیانی که خود بانی فاشیزم دینی یا بهتر است گفت، نخستین تیکهدار دین اند، امروز دم از جدایی دین از دولت میزنند. اگر طالبان وزارت امربالمعروف را ساختند، جهادیان در زمان حکومت خون و خیانت شان ریاست امربالمعروف را بنیاد گذاشتند. جهادیان در اولین روزهای حاکمیت شان وقتی در کابل خون و گلوله میبارید، زنان را بدون چون و چرا وادار به پوشیدن حجاب کردند، و پیشتر از طالبان بر دیوارهای شهر شعارهایی به دفاع از حجاب نوشتند. جهادیان پیشتر از طالبان حکم سنگسار و شلاق و زیر دیوار کردن را صادر کرده بودند. برای نخستین بار در حکومت صبغتالله مجددی و ربانی، زنان از کار در دفاتر منع شدند و درست همسان برادران طالبی شان فقط اجازه کار در شفاخانه و مکتب و یگان ادارههای دیگر را داشتند. در حکومت جهادیان، دیگر اجازه نشر آهنگ زنان و در مجموع موسیقی از رادیو تلویزیون ملی -که در آن زمان یگانه چینل رادیو و تلویزیون در افغانستان بود- ممنوع اعلام شد. در ۱۹۹۴، وقتی مسابقات «جام جهانی فوتبال» از تلویزیون ملی نشر میشد، این سیاف بود که به دفتر «رادیو-تلویزیون ملی» تلفن کرده و دستور داد که دیگر مردان با پاهای نیمهبرهنه را نشان ندهند و اگر تکرار شود، ساختمان تلویزیون را مورد حملات موشکی قرار خواهد داد.
شعارهای حجاب دوره خون و خیانت جهادی
شعارهای حجاب دوره شلاق و کشتار طالبی
سونالی کولهتکار و جیمز انگلس، نویسندگان کتاب «افغانستان خونین: واشنگتن، جنگسالاران و تبلیغات سکوت»، نگاشتهاند:
«اکثر امریکاییها ظلم و ستم بر زنان افغان را مشخصه طالبان میدانند، در حالیکه طالبان قوانین ضدزن را که توسط دستپروردگان امریکایی، مجاهدین، وضع شده بود فرمولبندی کردند. بین طالبان و مجاهدین تفاوت بسیار کمی وجود دارد. وزارت مشهور امربالمعروف و نهی از منکر جهت بررسی حجاب زنان و اندازهگیری ریش مردان، در زمان حکومت مجاهدین تاسیس گردید. تجاوز به زنان یک حربه معمول در جریان جنگهای پروردگان بنیادگرای امریکا بوده است...» (مقدمه، صفحه ۱۵)
به درستی تفاوتی میان جهادیان و طالبان وجود ندارد. وقتی طالبان بر کابل حاکم شده و چندی کشمکشهایی با جهادیان در پنجشیر داشتند، این گروه بهاصطلاح مقاومتگر سند چند مادهای از خواستهای خود را به طالبان فرستادند که هیچ تفاوتی با طرز دید طالبان نداشت. یا این که محقق در کنار نازدانهی احمدشاه مسعود در چهارمین کنفرانس ویانا نشسته و اعلام میکند که با طالبان هیچ مشکلی نداشته و خواهان حذف آنان نیستند، فقط گلایه شان این است که چرا به جهادیان در قدرت سهم داده نشده است. عدهای ادعا میکنند که احمدشاه مسعود فرد دموکرات و سکیولار بوده و میخواهند که چهره اخوانی وی را پنهان کنند، اما کافی است تا سخنان داوود داوود را بشنویم:
«ما رفتیم. همرای آمر صاحب من بودم و دو سه نفر بادیگارد، کسی دیگر هم نبود. در میدانشهر به نام لوا، قرارگاهی بود. طالبان، تمام فرماندهانش بهجز ملا عمر آنجا وجود داشتند. آغاز شد مذاکرات. ساعت ۴ بعد از ظهر بود و آمر صاحب به آنان گفت که شما آغاز کنید تا من بشنوم. آنان اهداف شان را عنوان کردند. یک: ما میخواهیم شریعت تطبیق شود. دو: میخواهیم که کمونیستها نباشند. سه: میخواهیم که سلاح تحویل شود. چهار: میرویم به شمال برای جنگ علیه جنرال دوستم. پنج: یک گپ دیگر داشتند که همین لحظه در ذهنم نیست. ... در اولین مرحله به آنان خوشآمدید گفت، و گفت ما تا امروز از شما استقبال کردهایم. ما از اولین روز بخاطر خدا، بخاطر نجات افغانستان مبارزه کردیم در مقابل کمونیست و در مقابل شوروی، و تمام اهداف شما با اهداف ما هیچکدام فرق و تفاوت ندارد. بیایید که از کجا آغاز کنیم....»
مگر همین جهادیان بخصوص «جمعیتی»ها و «شوراینظاری»ها نبودند که وقتی در حکومت کرزی برای اولین بار آهنگ خواننده زن از تلویزیون ملی نشر شد، گلو پاره کردند که این مسئله را تعقیب میکنند و بههیچصورت اجازه نشر دوباره را نمیدهند؟ مشخص فضلاحمد معنوی که حال زبان یکمتره علیه طالبان دارد، آن زمان بیشرمانه ذرهبین به دست میگشت تا کسی را بیاید و مجازات کند که حکم نشر موسیقی هنرمند زن از تلویزیون ملی را داده است. شاید هم از اخطارهای نوع «انفجار بم صوتی بر فراز خانه دوستم»، «احضار تورن اسماعیل توسط مقام امریکایی به طیاره تا ولایت هرات را ترک کند» یا «گسیل تانکهای امریکایی به دم دروازه خانه فهیم وقتی میخواست علیه نامزدی ریاستجمهوری کرزی اعتراض کند» گرفته خاموشی اختیار کرده باشند. مگر همین جهادیان نبودند که پرویز کامبخش، خبرنگار جوانی از مزار را به اتهام واهی نشر مقالههای کفری محکوم به اعدام کردند؟
کافیست تا ماهیت پلید پدرام را از ایستادن در کنار گلبدین، عطا، خلیلی، محقق، اتمر و دیگر جنایتکاران شناخت تا این که لاف دفاع از سکیولاریزم، مارکسیزم، مبارزه طبقاتی و فلسطین را بزند.
حفیظ منصور، از سران اخوانی و شورای نظار و کسی که توسط حکومت غنی-عبدالله در بدل معاش ماهانه ۱۴ هزار دالری برای پابوسی طالبان به دوحه فرستاده شده بود، در برنامه «کاکتوس» (اول سپتامبر ۲۰۲۳) ابراز داشت که لطیف پدرام برای صحبت از سکیولاریزم، مارکسیسزم و مبارزه طبقاتی از «جبهه مقاومت ملی» اخراج شده است. (هرچند که دفاعِ لطیف پدرام، کسی که از ایستادن در کنار احمدشاه مسعود، دوستم، گلبدین و دیگر جانیان شرم نکرد، از سکیولاریزم، مارکسیزم و مبارزه طبقاتی عقآورتر و گندیدهتر از مخالفت حفیظ منصور با این مقولهها است.) در نوشتهای، «سکولاریسم، حقیقتگرایی یا منفعتطلبی؟» در نشریه «راه مدنیت» مورخ ۲۰ فبروری ۲۰۲۳، سکیولاریزم را معادل کفر خواند.
جالب اینجاست که سید فاضل سانچارکی، از مهرههای رژیم ایران به دفاع از سکیولاریزم برخاسته و در همان نشریه طی مطلبی (سکولاریسم دشمن دین نیست) برضد حفیظ منصور نوشته و وی را «اخوانی» خطاب میکند!
نخست این که آقای سانچارکی، اخوانیبودن با نوکری رژیم آدمکش ایران هیچ فرقی ندارد، هردو از یک آخور میخورند. خودت بههیچصورت حق دفاع از سکیولاریزم را نداری چرا که از سالیان سال در رکاب دشمنان سکیولاریزم و تاجران دین بودهای. خودت از جمله اعضای فعال سپاه پاسداران و اطلاعات ایران بودی که در «رادیو دری مشهد» این رژیم منفور منحیث نطاق کار میکردی. در ۱۳۷۴ به مزار برگشتی و مقام سخنگویی و ریاست دفتر سیاسی حزب جنایتکار وحدت جناح محقق را به عهده گرفتی، سپس به دستور رژیم منفور ایران در جنبش دوستم منحیث عامل نفوذی وارد شدی و با حاکمیت طالبان بر مزار، به آغوش باداران ایرانیات برگشته و تحت نظر رژیم مدیر مسوول «مجله امین» شدی که افراد خادی-جهادی-رژیمی مانند کاظم کاظمی، اشراق حسینی، حسین فخری، سید انور علا رحمتی (والی سابق بامیان و از اعضای برجسته نصر حزب وحدت که بیشتر ترورهای مخالفان نصریها توسط وی صورت میگرفت) و دیگر پادوان رژیم کثیف «ولایت وقیح» در آن قلم میزدند. پسان مسئولیت «اقتدار ملی» سید مصطفی کاظمی جهادی را به عهده داشتی و از همان طریق برای بار نخست معین وزارت اطلاعات فرهنگ شدی. با ایجاد «جبهه ملی» کثیفترین جهادیان به آن پیوسته و تا آخر در رکاب عبدالله اخوانی ماندی و دوباره از برکت وی به معینیت وزارت اطلاعات فرهنگ رسیدی. فردی با چنین تاریخ ننگین و سیاه مگر ممکن است مدافع راستین سکیولاریزم باشد؟ تو دلقک رژیم تیوکراتیک و گندیده آخوندی، در اوضاعی که شمشیر فاشیزم طالبی بر گلوی مردم ما فرو رفته است، موقع را مناسب تشخیص دادی که ازین راه و با این مکارگی جدید تعدادی را احمق بسازی.
آقای سانچارکی، کافیست از عکس جورهایات با عطای چور پی برد که چقدر به سکیولاریزم باور داری.
رحمتالله نبیل (رییس پیشین امنیت ملی) هم شرایط را مناسب دانسته که با پهن کردن جال سکیولاریزم تعدادی را مرعوب سازد. او که اخیرا حزب مجازی تحت عنوان «حزب ملی آزادی افغانستان» در پسخانهاش ساخته سکیولاریزم را «گفتمان جدید» نامیده و خواهان «تفکیک حوزههای دین و سیاست» شده است!
نبیل که بدون اماله «سیا» ناممکن بود به ریاست امنیت ملی برسد، عنصر مشکوکی است که هر حرف و سخنش را باید ماموریت استخباراتی برشمرد.
آقای نبیل، خودت هم بهمثل سید فاضل سانچارکی حق دفاع از سکیولاریزم را نداری و اگر میگویی که تغییر کردی یا از اول یک فرد سکیولار بودی، پس بدین پرسشها جواب بده: در اعلامیهات گفتی که از دین اسلام استفاده ابزاری شده است، چرا از آنانی که استفاده ابزاری کردهاند نام نمیگیری؟ چرا از طالبان نام میبری ولی از یادآدوری برادران جهادی شان طفره میروی؟ قرار شنیدگی که خودت هم زمانی عضویت حزب اسلامی را داشتی، چه شده که از گذشتهات چیزی نمیگویی؟ چرا در رژیم کرزی که بخش عمده حکومتاش را جهادیان میساخت و طالبان را «افغان بچیان» مینامید، نخست مسوولیت قطعه محافظت رییسجمهور را داشتی و پسان ریاست امنیت ملی را؟ چرا با انس حقانی زندانی دیدار کردی و وی را در زندان مورد ناز و نعمت قرار دادی؟ امروز چرا از سکیولاریزم گپ میزنی و دیروز در افغانستان لال و کر و کور شده بودی؟
آقای نبیل، اگر واقعا به سکیولاریزم باور پیدا کردهای و دروغ نمیگویی، پس نخست باید از مردم افغانستان از نشستن در کنار سیاف، عطا، عبدالله و ارغندیوال -این دشمنان قسمخورده سکیولاریزم، دموکراسی و انسانیت- معذرت بخواهی و بعد حرف از جدایی دین از دولت بزنی.
شاید خودت، سید فاضل سانچارکی و دیگر جهادیانی که امروز خود را با رنگ سکیولاریزم آرایش میکنند، آمادگی برای روزی میگیرند که اگر فردا امریکا مانند گذشته زیر نام «صدور دموکراسی، آزادی زنان و مبارزه با تروریزم» حکومت دستنشانده جدیدی را ساخت با توجه به کشش سکیولاریزم بین بخشی از جامعه، خود را برای آن روز آماده و مجهز سازید.
«جمعیت انقلابی زنان افغانستان» (راوا) به درستی طی مقالهای سکیولاریزم را پادزهری برای بنیادگرایی خوانده است. ما مردم افغانستان برای کوتاهشدن دست هرگونه بنیادگرایی نیاز به جدایی دین از دولت داریم تا دیگر کسی یا تنظیمی برای پنهانکردن جنایتش آیت و حدیث به رخ ما نکشد. سرنوشت فاجعهبار کنونی ما را تنها جامعهای تغییر داده میتواند که در آن دموکراسی مبتنی بر سکیولاریزم حاکم باشد. لازم است در کنار افشای تیکهداران و تاجران دین، آنانی که حالا خود را با نقاب سکیولاریزم مزین میکنند نیز افشا و بینقاب سازیم.
برگرفته از مقاله «سکیولاریزم پادزهر بنیادگرایی»، اول عقرب ۱۳۸۲، شماره ۵۹ مجله «پیام زن»