شاه شجاع های نوین را با شاه شجاع فرنگی مقایسه نکنید

کرزی در حال فروش افغانستان به اوباما

دوستان عزیز حزب همبستگی افغانستان سلام،

من اخیرا مقاله دلپسندی تحت عنوان «برگهایی از تاریخ ما که عینا تکرار می‌شوند» را در سایت تان مطالعه نمودم. از اینکه به تاریخ گذشته و پرافتخار ملت ما توجه دارید و آنرا به نسل جوان یاددهانی میکنید از شما ممنونم. شما واقعا درسهای خوبی از سه دوره مزدوری و میهنفروشی را بازگو کرده اید.

در یک نکته با نویسنده موافق نیستم: شاه شجاع اول را با شاه شجاع ثانی و ثالث در یک ردیف قرار داده است، اما من تصور میکنم که شاه شجاع اول با تمام خیانتش در برابر ملت اما بازهم نسبت به دو خیانتکار بعدی شرف داشت. او اگرچه به زور لشکر انگلیس به قدرت رسید، اما دار و ندار کشور را به آنان ارزانی نکرد و از روزی هم که به بالاحصار پا گذاشت و متوجه شد که در دام پرنیرنگ انگلیسها گیر افتاده است به گریه افتاد. میر غلام محمد غبار ولامقام و عزیز در اثر ماندگارش «افغانستان در مسیر تاریخ» اشاراتی به این موضوع دارد:

«وقتی شاه شجاع با تاثر داخل بالاحصار کابل گردید و چون عمارت سلطنتی را بعد از سی سال دربدری بدید به سختی بگریست، زیرا موقف او بسیار دردناک بود و بعد از تاج پوشی در قندهار بوضاحت درک کرده بود که انگلیس او را مغبون ساخته و اینک در دست دشمن فریبنده خارجی جز آله بیجانی نیست.»

شاه شجاع مثل کرزی و حواریون وطنفروشش برای ادامه اشغال افغانستان دست دعا بلند نکرد و مثل اینان در پی امضای قرارداد پایگاه دایمی خارجی ها نشد. شاه شجاع از انگلیسها درخواست نمود که کشور را ترک گویند، اما همانگونه که امریکایی ها امروز «خطر» و «نیاز» نیروی های خارجی را بهانه می‌آورند، خود شان طالبان وحشی و گروه های تروریستی را در پس پرده تسیلح نمود منحیث یک خطر جدی برجسته میسازند و تهدید های مصنوعی در برابرافغانستان ایجاد میکنند، انگلیسها نیز همین دلایل را دستاویز قرار میدادند. بازهم غبار گرامی درین مورد مینویسد:

«شاه شجاع باری به مکناتن یادآوری کرد که افغانستان مامون است و من پادشاهم لهذا ضرورت برای اقامت قشون انگلیسی در کشور دیده نمیشود. مکناتن جواب داد که تا خطر امیر دوست محمد خان باقیست موجودیت قشون انگلیس در افغانستان حتمی است. انگلیسها نه تنها بواسطه قوه شاه را در دست داشتند، ‌بلکه از لحاظ سیاست هم. او را محتاج بخود و در عین حال زیر تهدید نگهمیداشتند.... از طرف دیگر انگلیسها رقبای شاه را علی‌الرغم تمایل او نافذ و مقتدرتر نگهمیداشتند چون نواب محمد زمان خان و سردار محمد عثمان خان برادرزادگان امیر دوست محمد خان... شاه شجاع مستشعر از تمام اوضاع بود، رنج میکشید.»

حتی وقتی شاه شجاع دید که در جال ننگ گیر افتاده است تلاشهایی نمود تا در ضدیت در برابر اشغالگران مردم را به مقاومت فرا خواند. غبار درین مورد مینویسد:

«... در اکتوبر ١٨٤١ اعلانات زیادی بدست آمد که به امضای شاه شجاع مردم بقیام و جهاد بر ضد انگلیس دعوت شده بودند.... شاه شجاع به مکناتن پیشنهاد کرد که با انقلابیون مصالحه کند و رهبران شان معاف شمرده شود.... انگلیسها که از قیام مردم مشوش شدند، خواستند در بالاحصار پناه ببرند، مگر شاه شجاع نپذیرفت و گفت که مکناتن راهم در بالاحصار قبول کرده نمیتوانم و هم تعمیر بزرگی را بنام ترمیم مجدد ویران کرد... در نوامبر شاه پیشنهاد صلح به مجاهدین نمود... بالاخره مکناتن به لارد اکلند نوشت که شاه شجاع بما خیانت میکند باید دوست محمد خان بکابل رجعت داده شود... در دسمبر انگلیسها به شاه شجاع پیغام دادند که از بالاحصار به قشله نظامی بیاید تا باهم یکجا به جلال آباد روند، اما شاه قبول نکرد... در دسمبر شاه اعلان جهاد ملی را بمقابل انگلیس امضا کرد. شاه شجاع نه اینکه رفتن با انگلیس نمیخواهد بلکه طبقات مختلف مردم را برضد انگلیس تحریک میکند... در مارچ ١٨٤٢ شاه شجاع امر نامه تخلیه جلال آباد را به جنرال سیل فرستاد...»

ربانی و ریگان

پس چنانچه میبینید شاه شجاع اول با همه خیانت و مزدوریش در مقایسه با شاه شجاع ثالث امروزی رگه هایی از افغانیت و شرافت در خود داشت. اما کرزی و رهبران تنظیمی کنونی که مثل مگس به دور صاحبان خارجی شان حلقه زده اند، برای اینکه توانسته باشند خوب هست و بود وطن دربند ما را بقاپند و چپاول کرده جیب هایشان را پر کنند، به هر بیشرافتی و خیانت متوسل میشوند تا دست ارباب از سر شان کوتاه نشود. اینان برای اینکه پوشالی بودنشان به یک قدرت بیرونی را پنهان کنند،‌ به ارباب شان لقب خوشنمای «جامعه جهانی» را میدهند!

شاه شجاع ثانی در باره «دوستی افغان – شوروی» گلو پاره میکرد و بدون اجازه روسها حتی برای تشناب رفتن هم قدم برنمی‌داشت! او در یکی از سخنرانی هایش با چشم‌پارگی چنین گفت:

«باید به صراحت برای شما خاطرنشان بسازم که کی کیست؟ افغان وطنپرست کیست؟ وطنپرست آتشین، انسانی، افغان نوین، افغان ِ انسان ِ نوین کیست؟ که وفادار به دوستی افغان ـ شوروی باشد. این ملاک اول است.»

می‌بینید که این خاین ملی آنچنان قلاده غلامی را به گردن انداخته بود که حتی تعریف وطنفروشی را با تعریت وطنپرستی عوض میکرد تا میزان وفاداریش را به بادار ثابت بسازد.

شاه شجاع ثالث نه تنها به خارجی ها سرخم میکند بلکه ستمکاران و جانیان داخلی را نیر بر ملت ما تحمیل نمود و می‌بینید که هر روز پست ترین و فروخته شده ترین افراد را در پست های دستگاه بوگرفته‌اش نصب میکند و با گذاشتن نام اراذل بر جاده ها و مراکز تحصیلی به قربانیان معصوم جنایات اینان توهین روا میدارد.

تظاهرات محصلین بر ضد نامگذاری پوهتنون تعلیم و تربیه بنام ربانی

این غداران نوین تنها به یک کشور نه که به ٤٩ کشور دیگر غلامی میکنند و جالب اینست که میخواهند از طریق یک تعداد روشنفکر زبون و خصی شده طوری تبلیغ کنند و مردم را بفریبند که گویا عصر حاضر عصر اتکا به یک قدرت بیرونیست و بدون چسبیدن به یک قدرت بیرونی ممکن نیست مملکت را چلاند! و با منتهای بیغیرتی تبلیغ میکنند که راز موفقیت این ملت در قبول بردگی به امریکا و ناتو نهفته است! اینان حتی در برابر دولتهای منفور ایران و پاکستان که زمانی جرئت چپ سیل کردن طرف مردم ما را نداشتند آنقدر بی‌ننگی و چاپلوسی مزدورمنشانه نمودند که امروز دولتهای مستبد این دو کشور نیز در وطن ما دست بالایافته با کلدار و تومان از میان وطنفروشان به خود جاسوس میخرند و وطن ما را بسوی بربادی عمیقتر سوق میدهند.

اما در تاریخ افغانستان همیشه وقتی حکام دست به خیانت زده اند و خادم بیگانگان شده اند، ملت بیگانه ستیز و مبارز دست به قیام و مبارزه زده است و با شمشیرش داغ ننگ شاهان را زدوده است. به بیان غبار بزرگ:

«اگر مردم افغانستان در لحظات خطرناک مقدرات خود را تابع رفتار امرا و شهزادگان مینمودند، شک نیست که افغانستان با تمامیت خود معدوم شده بود. ولی این طور نبود، وقتیکه حکومات افغانی شمشیر دفاع را بر زمین میگذاشتند، مردم شمشیر از میان میکشیدند. این است که دولت انگلیس با آنهمه قدرتش هنگامیکه با مردم افغانستان مقابل میشد، مغلوب میگردید.» («افغانستان در مسیر تاریخ»، جلد اول، صفحه ٤٤٩)

خاینان جبهه ملی به دور بادارش

حال هم من به زور بازوان مردم پابرهنه اما آزادی دوست و استقلال طلب افغانستان ایمان کامل دارم که همانگونه که تاج امپراتوری انگلیس و روسیه را به زمین کوبیدند، امریکا، ناتو و اشغالگران نوین را نیز همراه با دست نشاندگان و غلام بچه های مادرفروش شان با سرنوشت ننگین مواجه خواهند ساخت.

امروز کرزی و غلامان بر سر اقتدار و به اصطلاح اپوزیسیونش میتوانند به بادار تکیه کرده به وطن و مردم ما خیانت پی خیانت نمایند، اما هرکدامشان فردا به جزایشان رسیده در تاریخ نامهای کریه شان مرادف خاینان و حزامزادگان نمک حرام درج خواهد شد.

شاه شجاع ثالث با بادیگاردهای امریکایی

با احترام و درود
سیدرحیم شریفی

مقالات برگزیده

مقالات رسیده

هنر و ادبیات

از صفحات تاریخ ما

تعداد مهمانان حاضر: 118 نفر