یاد سوم عقرب را با مبارزه پیگیر بر ضد ارتجاع و استعمار گرامی بداریم!

نشر دوباره

سوم عقرب

سوم عقرب ١٣٤٤ نقطه عطف مبارزات روشنفکران انقلابی و آزادیخواهان کشور ما محسوب می‌گردد. در این روز جلادان حاکم خاندان سلطنتی ظاهرشاه بر روی محصلان و روشنفکران آتش گشوده شماری از جوانان مبارز را کشته، زخمی و راهی زندان کردند و نقاب دموکراسی که یک سال قبل از این حادثه در لویه جرگه فرمایشی تصویب شده بود، دریده شد. این حرکت در آن هنگام برای بار نخست روشنفکران کشور ما را از زیر سقف به میدان مبارزات عملی کشاند. در این روز خط فاصل میان سازشکاران خلق و پرچم و دیگراندیشان مترقی به مردم ثابت گردید و فهمیدند که افراد وابسته به بیگانگان و نوکرمنش نمی‌توانند از آنان نمایندگی کرده و از حقوق شان دفاع نمایند.

رهبران حزب دموکراتیک خلق، چه در داخل شورا و چه در بیرون از مدافعان سرسخت رژیم مستبد ظاهر شاه بوده و او را «مترقی‌ترین شاه آسیا» می‌نامیدند. در دوره دوازدهم شورا ببرک کارمل، اناهیتا راتب‌زاد، حفیظ الله امین و سایر نوکران روس از جمله طرفداران رژیم بودند. در همین زمان بود که تره‌کی دستان ظاهرشاه را بخاطر اینکه با مقامات روسی دیدار داشت در میدان هوایی کابل بوسید.

به تاریخ ٢ عقرب ١٣٤٤ صدراعظم یوسف با کابینه‌اش بخاطر گرفتن رای به شورا میرفت و نمایندگان اعلان کردند که جریان رای‌دهی علنی است و همه مردم می‌توانند در آن اشتراک کنند به همین منظور جمع کثیری از مردم کابل، محصلان پوهنتون و شاگردان مکاتب وارد شورا شدند. زمانی که وکلای طرفدار حکومت این صحنه را دیدند از حضور مردم و عریان شدن چهره اصلی نمایندگان مزدور به هراس شده به بهانه‌های مختلف جریان رای‌دهی را به تعویق انداختند.

این حرکت در آن هنگام برای بار نخست در افغانستان روشنفکران را از زیر سقف به میدان مبارزات عملی کشاند. در این روز با خط فاصل میان سازشکاران خلق و پرچم و دیگراندیشان مترقی به مردم ثابت گردید که افراد وابسته به بیگانگان و نوکرمنش نمی‌توانند از آنان نمایندگی کرده و از حقوق شان دفاع نمایند.

روز بعد هزاران تن از محصلان، متعلمان و روشنفکران به طرف شورا رفتند و در آنجا با ممانعت پولیس روبرو شدند. تعداد زیادی از معترضان وطندوست در آنجا سخنرانی کردند و به گفته یک شاهد عینی نینواز آنروز در شورا به طرفداری از مظاهره چیان سخنرانی نمود و از وکلا خواست تا جریان رای‌دهی را علنی بسازند و به محصلان و مردم عام اجازه داده شود تا از آن دیدن کنند ولی کسی به حرف‌های او گوش فرا نداد و مظاهره به خشم گرایید. عساکر و نیروهای ارتجاعی به شدت مانع ورود تظاهرکنندگان شدند. نیروهای امنیتی به خاطر پراکنده ساختن مردم ابتدا گاز اشک‌آور استفاده نموده و به تعقیب آن به آنان شلیک کردند که در نتیجه چندین تن کشته و زخمی شدند.

نیروهای ارتجاعی دهها تن را دستگیر و راهی زندان ساختند. کسانی که در آنجا حضور داشتند می‌گویند در اثر فیر پولیس مکتب حبیبیه زیاد خساره دید.

در بسیاری نوشته‌ها تعداد کشته شدگان سه نفر (فرید، حکیم، حسن) گفته شده ولی به گفته شرکت کنندگان مظاهره، بیش از سه نفر کشته و شمار زخمیان به اندازه‌ای زیاد بود که دهلیزهای شفاخانه گندانا (شفاخانه ابن‌سینای فعلی) پر بود. ولی نویسندگان خلقی و پرچمی و مزدوران دولت مستبد ظاهرشاه مثل سلطانعلی کشتمند، جنرال محمد نبی نایب خیل، دستگیر پنجشیری، داکتر محمدحسن شرق و... به خاطر پنهان کردن جنایت نابخشودنی شان این ارقام را به مراتب کمتر نوشته‌اند.

شماری از رهبران سازمان جوانان مترقی
شماری از اعضا و رهبران «سازمان جوانان مترقی» در زندان دهمزنگ
از راست به چپ صف ایستاده: بشیر بهمن، قاسم واهب، عبدالاله رستاخیز، عین علی بنیاد، شناخته نشد، دکتور هادی محمودی.
صف نشسته، از راست به چپ: اسحاق نگارگر، دکتور رحیم محمودی، عظیم محمودی، انجنیر محمد عثمان، دکتور سیف الرحمان محمودی.

رهبری این تظاهرات عمدتاً در دست «سازمان جوانان مترقی» بود که در میزان ١٣٤٤ تاسیس و موضع مخالف خلق و پرچم، اخوان و دولت فاسد ظاهر شاه داشت. در روز سوم عقرب داکتر هادی محمودی، بشیر بهمن و سایر رهبران و اعضای این سازمان ضمن سخنرانی در پوهنتون و نقاط مختلف شهر ماهیت پلید دولت را به مردم بیان کردند که به همین دلیل چندین تن شان دستگیر و شکنجه شدند.

محمد صادق صاحبی که در آنزمان متعلم صنف دوازدهم لیسه حبیبیه بود میگوید که روز سوم عقرب تعداد زیاد محصلان و متعلمان نزدیک دروازه لیسه حبیبیه تجمع نموده و می‌خواستند تا ما هم با آنان یکجا شویم ولی نیروهای پولیس مانع می‌شدند. آنان بسیار فشار آوردند و از طرف دیگر ما هم می‌خواستیم تا به هر صورتی به آنان بپیوندیم. بین محصلان و پولیس درگیری شروع شد، پولیس مردم را تعقیب کرده و دستگیر می‌کردند که مرا هم ابتدا لت و کوب و بعداً به یک جیپ انداختند.

کتاب «"سوم عقرب" را دگر بار بنگریم» از او چنین نقل میکند:

«موترجیپ حرکت کرد. در بیرون صداها و فریادها بلند بود. درکارتۀ چهار در یک تعمیر از موتر پیاده شدیم... همه را در یک اطاق نیمه تاریک انداختند. من از ناحیۀ شانه درد داشتم، چند تن دیگر نیز می‌نالیدند. از پهلوی اطاق صدای دیگران نیز می‌آمد. دقایق بعد فضای اطاق قسمی شد که با اندک روشنی جوانان دیگر را نیز دیدیم. یک تن را که پسان‌ها تشخیص دادم و همان جا انداخته بودند، بشیر بهمن نام داشت.»

اهمیت این مظاهره در آن بود که بر علاوه روشنفکران اقشار مختلف جامعه در آن آگاهانه شرکت ورزیده بودند. آنان ماهیت ارتجاعی و مزدورانه رژیم شاهی را درک کرده و برای دموکراسی واقعی و رهایی مردم دردیده کشور از بند اسارت می‌رزمیدند.

چنانچه یک تن بنام حسن خیاط (که تا صنف هفتم در لیسه حبیبیه درس خوانده بود و فقر و گرسنگی فامیل به او اجازه ادامه تحصیل نداد) در همان نوجوانی ستم و استبداد هاشم خانی را با گوشت و استخوان لمس کرده و با انزجار تمام فعالانه در تظاهرات سهم داشت.

حسن خیاط
زنده یاد حسن خیاط یکتن از قربانیان حادثه سوم عقرب

محمد انور برادر حسن خیاط که فعلا در آلمان زندگی می‌کند خاطرات خود را از آن روز که در کتاب «"سوم عقرب" را دگر بار بنگریم» آمده این گونه بیان می‌دارد:

«در ٤ عقرب از خواب برخاستم. برادرم (محمد حسن) پیشتر از خانه برآمده بود. بچه‌ها (همسایه و دوستان) گفتند برویم که اعتصاب است. با غلام سخی، فضل احمد، غلام سیاه و دیگران که نام هایشان از یادم رفته است رفتیم سینمای پامیر یکعده محصلین بودند که گپ می‌زدند و شعار میدادند. یکی گفت که رفقای ما را در ماموریت پولیس کارتۀ ٤ بندی کرده اند، همه برویم پارلمان.

حرکت کردیم ما هم طرف کارتۀ ٤، در دهمزنگ برادرم را دیدم، گفت، تو هم آمدی، بیا که برویم. درچهار راهی، دیدیم که پولیس ها (نظامیان) آمدند، یک دفعه فیر کردند. ٤ نفر در زمین افتادند، پیش چشمم یکی برادرم و دیگران. برادرم را بغل کردم و فریاد کردم که کمک کنید. یک نفر به نام عسکر که می‌شناختمش مرا کمک کرد. برادرم را در بغلم گرفتم، یک تاکسی ران گفت بیایید. برادرم را در تاکسی انداختیم، تا شفاخانه علی آباد در بغلم بود. شفاخانه که رفتیم وقت شهید شده بود.»

ولی بازهم نویسندگان مرتجع و سرکاری بخاطر پایین آوردن اهمیت این روز حسن خیاط و دیگر کشته شدگان را به نام «سیل بین» و «رهرو» معرفی کردند.

اهمیت بارز دیگر حرکت سوم عقرب پاک بودن آن از لوث «اخوان‌المسلمین» است. در آنزمان هنوز کسی آنان را در افغانستان به رسمیت نمی‌شناخت.

دولت ضدمردمی ظاهرشاه از یک طرف این تظاهرات باشکوه را در نشرات خود بازتاب نداد تا از ورود اندیشه‌های مترقی در بین مردم جلوگیری کند از طرف دیگر بخاطر مغشوش کردن اذهان آنرا وارونه جلوه داد. ولی بسیار کور خوانده بود، این روز آغاز جنبش مترقی‌ای بود که پایه‌های حکومت پوسیده را به لرزه درآورد و با کلمات زرین در تاریخ واقعی حک است.

روزنامه کابل تایمز
روزنامه «کابل تایمز»

روزنامه دولتی «کابل تایمز» در شماره ١٧٦، ٤ عقرب ١٣٤٤ چنین می‌نویسد:

«دیروز صبح گروپی از مظاهره‌چیان خواستند به زور وارد ساختمان ولسی جرگه شوند ولی پولیس آنان را به عقب راند.

...

روز دوشنبه تظاهرکنندگان که می‌خواستند وارد تالار شوند به طرف پولیس سنگ پرتاب کردند. با جلوگیری از ورود به تالار ولسی جرگه مظاهره چیان به سمت دارالامان رفتند و به طرف موترها و ساختمان‌ها سنگ پرتاب کردند. در این میان وزارت تجارت و لیسه حبیبیه خساره‌مند شدند.

چاشت تظاهرکنندگان به نقاط مختلف شهر رفتند. نیروهای امنیتی زمانی مداخله کردند که آنان به سمت پولیس سنگ پرتاب می‌کردند. منابع دولتی از قربانیان چیزی نگفتند.»

با گذشت ٤٨ سال و فشارهای متعدد از طرف حکام مزدورمنش و تاریک اندیش امروز هم احزاب و سازمان‌های مردمی‌ای وجود دارند که با الهام از سوم عقرب بدون اندکترین سازش و تسلیم طلبی به مبارزات شان ادامه داده و سخت بر این باورند که تنها راه نجات مردم و کشور در مبارزه متحدانه علیه هرنوع ارتجاع، بنیادگرایی و استعمار نهفته است و بس.

مقالات برگزیده

مقالات رسیده

هنر و ادبیات

از صفحات تاریخ ما

تعداد مهمانان حاضر: 579 نفر