حاجی ملک محمدالدین، از مبارزان واقعی فراه به جاودانگی پیوست
- رده: گزارشها
- نویسنده: حزب همبستگی افغانستان
- منتشر شده در پنج شنبه، 12 سرطان 1393
بازهم وطن ما و بخصوص توده های فراه، یکی از مبارزان و غمخواران راستین شانرا از دست دادند. «حزب همبستگی افغانستان» درگذشت ملک محمدالدین، از شخصیت های نجیب، ملی و آزادیخواه کشور را به آگاهی دوستان و هواخواهانش رسانیده بدین مناسبت مراتب تسلیت عمیق و پردردش را به خانواده، بازماندگان و راهیان وی تقدیم میدارد.
حاجی ملک محمدالدین الکوزی فرزند الحاج جمعه خان الکوزی در سال ۱۳۰۱ خورشیدی، در قریه کهدانک ولایت فراه، در دامن خانواده دهقان متوسطی چشم به جهان گشود. او در سال ۱۳۱۰ شامل مکتب شیخ ابونصر فراهی گردید. تعلیمات ابتدایی خویش را در همین مکتب به پایان رسانید.
حاجی ملک محمدالدین از جوانی تا آخرین لحظات عمر انسان خوش اخلاق، مهربان و وطن دوست بود به همین لحاظ از همان آوان جوانی از سوی اهالی کهدانک بحیث ملک و ریش سفید قوم انتخاب گردیده و همیشه صادقانه قضایای مردمی را حل و فصل مینمود.
ملک در طول عمر خویش خدمات نیک را نصیب مردمش کرد که میشود به گوشههایی از آن اشاره کرد:
ملک محمدالدین با آنکه تحصیلات عالی نداشت ولی به پیشرفت معارف علاقه وافر داشت.او اولین کسی بود که نزدیکان خود و سایر هم قریهگی هایش را با تشویق به گرد مکتب جمع نمود تا دولت شاهی را وادار سازد در زمینه راه اندازی مکتب ابتدایی کهدانک اقدام نماید. وی آبادی تعمیر مکتب را خود بدوش گرفته به کمک اهالی قریه دست به عمل شد.او مرز کهنه بین صنوف دخترانه و پسرانه را در یک دهکده هنگامی درهم شکست که دیگران را خواب جهل و جهالت در خود پیچانیده بود. امروز مردم کهدانک فراه از اثر تلاش او صاحب دو لیسه مستقل برای دختران و پسران شان میباشند.
دولت شاهی وقت بدون مشوره باشندگان فراه، مرکز این ولایت را از فراه به فراه رود منتقل نمود که سبب خشم مردم و مشکلات فراوان داخلی گردیده بود. زنده یاد ملک که در آن هنگام رییس قوم الکوزی فراه بود با ابتکار عمل رهبری مردم را در این امر خیرخواهانه گرفته و با پافشاری و استدلال توانست در زمان زمامداری محمد داوود خان به این خواست خویش نایل گردد و مرکز ولایت را از فراه رود به شهر فراه بازگرداند.
کودتای شوم ۷ ثور ۱۳۵۷ افغانستان را در قعر نیستی سوق داده، اوضاع داخلی دستخوش نابسامانی گردید و ملت ما روزهای سختی را تجربه کرد. از آنجاییکه رژیم دستنشانده پایگاه مردمی در جامعه نداشت شروع به دستگیری و کشتار افراد ملی، روشنفکران آزادیخواه و شخصیت های پرنفوس نموده و سراسر افغانستان را به مبدل به زندان و مسلخ نمود. ملک نیز که یکی از افراد مطرح و مردمی بود از سوی رژیم زندانی گردید تا هرچه زودتر در گور نامعلومی همسان هزاران هزار انسان آزاده مدفون گردد. خوشبختانه با فاصلهی اندک، در اثر تلاش دوستانش از مرگ حتمی نجات یافت درحالیکه تمامی همقطارانش منجمله شهید عبدالله یاد فراهی، شهید پهلوان یعقوب و سایرین بدون هیچ محاکمهای به دام مرگ نوکران روس رفتند.
اشغال افغانستان توسط روسها و جنایات نابخشودنی نوکران شان فریاد آزادیخواهی ملت را در هر گوشه و کنار بالا کرد و اکثریت ملت به نیروی مقاومت ضد روسی پیوستند. ملک محمدالدین که به آزادی و رهایی وطنش متعهد بود هرگز نمیتوانست این ننگ تاریخی را با سکوت و بیتفاوتی بپذیرد، بنا با تعدادی از روشنفکران آزادیخواه و اهالی منطقه با امکانات ناچیز اما اراده قوی به جهاد و مقاومت ضد روسی آغاز نمود. وی در فرصت کم به صفت قوماندان از سوی همرزمانش شناخته شد و در جبهه «شرافت کوه» با شهید ملا محمد شاه اتحاد بست و تا زوال رژیم مزدور بدون هیچ گونه ادعای قدرتطلبی و معاملههایی که بین اکثر قومندان های تنظیمی معمول بود، مبارزهاش را شرافتمندانه ادامه داد.
در سال ۱۳۶۱ بخاطر فراگیر شدن جبهات ضد روسی، پایگاه های مجاهدین در نوار مرز افغانستان و ایران تجمع کردند و ملک نیز در کنار جبهات دگر در خط مرزی پایگاه خود را ایجاد نمود و با اتحاد با «جبهه عمومی سورخاش فراه»، جبهه حاجی رشید، ضابط پیر محمد مشهور به چریک پیر، محمود خان و ... در فضای تفاهم و همجهتی ضربات کوبندهای بر روسها و دولت دست نشاندهاش وارد ساخت.
از آنجاییکه احزاب بنیادگرا از حضور روشنفکران آزادیخواه که به جنگ مقاومت میهنی پیوسته بودند احساس خطر کرده و حسادت میورزیدند، بنا در همه جا در صدد حذف روشنفکران آگاه برآمدند. در جایی دست به ترور و کشتار زده و در جایی با توطئه و دسیسه های خاینانه و تحریک عوام از پشت این روشنفکران واقعی را بنام «شعلهای» و «کافر» خنجر میزدند. بدین ترتیب جبهه ملک که متشکل از روشنفکران بیدار بود نیز از سوی تعدادی از احزاب جنایتکار بنیادگرا زیر فشار زیاد قرار گرفت تا روشنفکران مبارزی را که با وی وحدت نظر و عمل داشتند و در یک سنگر مشترک میرزمند به شکلی از خود براند ولی وی هرگز تن به این سازش و خواری نداد و از آنجاییکه صداقت و پاکی همراهانش را در عمل تجربه کرده بود، به دفاع از حقانیت این روشنفکران رشید و وطندوست پرداخته؛ اتحاد و اعتمادش را تا دم مرگ حفظ نمود.
در سال ۱۳۷۱ با سقوط دولت دست نشانده و ورود مجاهدین به شهرها زنده یاد ملک محمدالدین جهاد را ختم شده اعلام داشته و اسلحهاش را به امید صلح و سعادت مردم به زمین گذاشت و در کنار مبارزین راستین ایستاد. او هرگز مانند پاتکسالارانی که جهاد را ابزاری برای منفعت، غارت و قدرتطلبی به مشت گرفته بودند نه اندیشیده، به زندگی عادی خویش برگشت و از آنچه که زیر نام «جهاد» بر سر مردمش آمده بود شدیدا رنج میبرد. ازینرو، از آنروز تا آخرین لحظات زندگیاش بحیث ریشسفید در زادگاهش ماند و مردم را در مسایل نیک مشورت میداد و آنانی را که زیر نام «جهاد» جنایت و ستم و وطنفروشی نمودند افشا مینمود.
سرانجام زنده یاد ملک در اثر بیماری مزمن شکر به تاریخ ۲۳ جوزا ۱۳۹۳ زندگی را برای همیش وداع گفت اما نام نیکش در تاریخ فراه حک گردید.
«حزب همبستگی افغانستان» با اندوه، مرگ این بزرگمرد را که در راه مردم صادقانه گام های ارزنده نهاد، ضایعه دانسته و خود را غمشریک فامیل و همفکرانش دانسته و معتقد است که روح و روان جانباختگان راه آزادی هنگامی شاد و آرام خواهد گشت که سرزمین ما از سایه اشغال و جنایتکاران داخلی برای ابد پاک گردد و پرچم استقلال و آزادی در هر گوشهی افغانستان به اهتزاز درآید.
روحش شاد و یادش گرامی!