بازار گل

بازارگل دختر بیست ساله تخاری، یکی از قربانیان خشونت و وحشت حاکم در برابر زنان نگونبخت افغانستان است. او را که در اثر فیر شوهرش زخمی است در شفاخانه‌ای در تخار ملاقات کردم. داستان سیهروزی بازارگل که نمونه کوچکی از سرگذشت هزاران زن مظلوم است و قلب هر انسان با شرف را به درد می‌آورد، عینا اینجا نقل می‌کنم:

«نامم بازارگل است، از وقتی خود را شناختم تمام زندگی‌ام در رنج و بدبختی بوده. من یگانه اولاد فامیل بودم و هنوز خود را نشناخته بودم و معنی شوهر را هم نمی‌دانستم که والدینم بدون مشوره با من مرا به مردی که زنش در اثر ظلم و ستم خانوادگی فوت کرده بود دادند. شوهرم آدم بیسواد و بدون کسب و کمال است. روزانه مردی‌کاری می‌کند، گاهی هم از معدن ذغال سنگ می‌آورد و در بازار می‌فروشد. چند ماه می‌شود که کاملا بیکار است با اشخاصی مثل خودش نشست و برخاست دارد، با آنها چرس می‌کشد. وقتی با دوستانش به خانه می‌آیند، من با اطفالم اکثر شبها بیرون از خانه در هوای سرد در کاه‌خانه می‌خوابیم چرا که یک اتاق داریم. روزها وقتی از کار می‌آید هر چیز را بهانه قرار داده مرا با لگد و آنچه بدست داشته باشد می‌زند که چرا فلان کار را درست انجام نداده‌ام و دشنام می‌دهد.

فقر در کابل

هجوم امریکا بر افغانستان و غارت مردم در آشفته‌بازاری به نام «بازار آزاد» زمینه فقر، بیکاری، اعتیاد، فساد و حاکمیت مافیا را در کشور فراهم نمود و فاصله بین فقر و ثروت را بصورت بیسابقه‌ای عمیقتر ساخت. دولت دست‌نشانده امریکا در بیش از دهسال باوجود سرازیر شدن دهها میلیارد دالر کوچکترین اقدامی جهت بهبود وضعیت کودکان و جوانان انجام نداد بلکه فضایی را حاکم ساخت که پلیدترین خاینان در پستهای بلند نصب شده از یک مشت جاهل و پلید «مقامات» و غارتگران نوین افغانستان را ساخت که در چپاول آخرین داشته های وطن ما باهم رقابت دارند.

درحالیکه فقر در کشور روز به روز سیر صعودی می‌پیماید و هرگوشه افغانستان نیاز به بازسازی دارد ولی «دولتمردان» ضدملی دستگاه گندیده و فاسد کرزی در فکر افزودن سرمایه های حرام شان اند و پارلمان و قضا نیز با دزدان شراکت دارند. هولناکترین دوسیه های فساد و یغمای سرمایه ملت در رسانه ها درز می‌کنند اما عواملش محاکمه نشده به کرسی های بلندتری دست می‌یابند. «مقامات» غدار و پلید آنچنان مست سرمایه‌اندوزی اند که باوجود نیازهای بیشمار در هر بخش، قادر نیستند که بودجه های انکشافی شانرا به مصرف رسانند.

گل محمد خان

به تاریخ ١٥ قوس ١٣٩٢ حاجی گل محمد یکتن از شخصیت‌های ملی و آزادیخواه فراه و دوستدار و پشتیبان ثابت قدم «حزب همبستگی افغانستان» در اثر سکته قلبی چشم از جهان پوشید و رهروان و همرزمانش را که خاطرات و درس‌های ارزنده‌ای از او به سینه دارند، در سوگ عمیقی فرو برد.

حاجی گل محمد فرزند محمد خان در سال ١٣١٣ در قریه کورغند ولسوالی خاک‌سفید ولایت فراه چشم به جهان گشود. وی که در خانواده دهقان میانه‌حال زاده شده بود تعلیمات عالی نداشت ولی عیارصفتی، زیرکی، آزادیخواهی و شهامتش او را میان مردم محبوب و زعیم قوم ساخت.

فتاح یاسر توسط شهزاده مسعود لت و کوب شد

لت و کوب عبدالفتاح یاسر مشاور پیشین کریکت بورد افغانستان توسط شهزاده مسعود رئیس این بورد مرا واداشت تا نگاه کلی به مدیریت ورزش افغانستان بیاندازم که این بخش مهم جامعه در دست چه کسانی اسیر است.

آقای یاسر جوان حدود ٢٨ ساله به تاریخ ١٨ عقرب ١٣٩٢ در دوکان عکاسی کوچک خود در منطقه کارته نو از سوی شهزاده مسعود، برادرش و چند تن از محافظان شخصی او مورد لت و کوب قرار گرفت. شهزاده مسعود به این بهانه که گویا برای فوتو کاپی تذکره به این دوکان آمده ابتدا یاسر را با خاین گفتن توهین می‌کند و سپس لمپن‌وار او را می‌کوبد و لگد مال می‌کند. در نهایت یاسر با سر و صورت خون‌آلود تحویل پولیس حوزه هشتم امنیتی کابل می‌شود. او یک شبانه روز با بدن زخمی در قید پولیس بسر می‌برد.

دریا کوکچه

عوامل جنایت‌سالاران و سایر پرزه‌های متحجر و مفلوک نظام فعلی، با چشم‌پارگی خاصی معتقدند که افغانستان کشور عقب‌مانده است و امکانات رشد و انکشاف اقتصادی در آن وجود ندارد و با این تحلیل نتیجه میگیرند که در زمینه عدم رشد اقتصادی طی دهه‌‌های گذشته و بخصوص زمان حاکمیت مجاهدین و رژیم کرزی، رهبران و رژیم‌های بر سر قدرت تقصیری ندارند. حتی روشنفکران خودفروخته نیز اظهار میدارند که رکود اقتصادی و دربدری و فقر مردم ما طی سی سال اخیر ناشی از نبود امکانات انکشاف اقتصادیست، نه سلطه و حاکمیت گروه‌ها و احزاب وطنفروش و عاملان خیانت‌ها و جنایات.

من مثل هر افغان تشنه آبادی و خوشبختی وقتی یک چنین حرف‌ها را از روشنفکران مقیم تخار و بدخشان میشنوم برآشفته شده و میخواهم بگویم که جناب عالی، حداقل پروژه آبرسانی کوکچه را با ساختمان‌ها و وسایط مخروبه‌اش هر از گاهی به چشم مشاهده مینمایی و همچنان آگاه هستی که اگر راهزنی و ویرانی و غارت تاسیسات و تجهیزات گران‌قیمت توسط مجاهدین آغاز نمیشد، به مثابه بخشی از پروژه بزرگ از آغاز تا به حال کشور ما را به سمت پیشرفت‌هایی سوق میداد.

جاوید بدست پسر نذیراحمد کشته شد

صبح روز سه شنبه، ١٤ عقرب ١٣٩٢ (٥ نوامبر ٢٠١٣)، یک انجنیر جوان به نام جاوید در محفل عروسی برادرش توسط نوراحمد پسر جنرال ماشینی نذیرمحمد از قوماندان های جمعیتی که از مدتی بدینسو از جانب شخص قسیم فهیم به حیث شاروال فیض آباد تعیین شده به ضرب چاقو به قتل رسید.

مردم فیض آباد که شاهد صحنه قتل این جوان بدست پسر چاقوکش شاروال بودند می‌گویند هنگامی که او این انجنیر را به قتل رسانید هیچ سرباز پولیس و یا امنیت ملی برای بازداشت قاتل کمک نکرد و سیل‌بین باقی ماندند. گفته می‌شود پسر شاروال، این جوان را به دلیل این که موترش را کاروان عروسی برای چند دقیقه متوقف کرده بود به قتل رسانید.

انجنیر جاوید از چند سال به این سو به حیث معاون بخش ساختمانی بنیاد توسعه‌یی آغاخان در بدخشان ایفای وظیفه می‌کرد.

نوراحمد

نوراحمد از اعضای «حزب همبستگی افغانستان» در ولایت فراه به تاریخ ٣٠ میزان ١٣٩٢ توسط طالبان وحشی به شهادت رسید و بدینصورت خانواده، دوستان و همرزمانش در سوگ عمیقی نشستند.

نوراحمد ولد خان محمد مسکونهء قریه ترگین ولسوالی پشت کوه قلعه کاه ولایت فراه در سال ١٣٥٠ در یک خانواده محروم و فقیر دیده به دنیا گشود و در طول حیاتش فقر و تنگدستی را بطور مستقیم تجربه کرده بود لذا مشکلات اقتصادی کارگران و دهقانان را به خوبی درک میکرد.

فریده احمدی

فریده احمدی معلمه زحمتکش و از فعالان «حزب همبستگی افغانستان» به تاریخ اول میزان ١٣٩٢ ساعت ٦:١٥ صبح در سن پنجاه سالگی، هنگامی که سمت شهر می‌رفت، در مسیر راه قلعه‌کاه و مرکز فراه از سوی طالبان آدمکش و جاهل به قتل رسید. فریده احمدی بنت سید اسماعیل در سال ١٣٤٢ در قریه کوجر ولسوالی قلعه‌کاه چشم به جهان گشود. بعلت عدم موجودیت مکاتب دختران در آن زمان، وی به فرا گرفتن علوم دینی نزد پدرش پرداخت. سخت علاقه داشت که آموزگار خوب باشد بنا با زحمات خود و فامیلش سواد ابتدایی را در خانه کسب نمود.

در سال ١٣٦٠ با یک روشنفکر منطقه ازدواج کرد. در همان سال‌ها جنگ مقاومت ضد روسی اوج گرفت و این فامیل نیز همانند هزاران دیگر به ایران مهاجر شد. خانواده فریده در جنگ ضد روسی سهم فعال داشته و چندین تن از اقاربش به بخاطر عقاید سیاسی و مخالفت شان با دولت پوشالی خلق و پرچم سر به نیست گردیده‌اند.

آی خانم، گنجینه‌ای که توسط جانیان دشمن فرهنگ و تاریخ تاراج شد

قسمت دوم

یکی از هزاران فردی که در چورکان تپه تاریخی آی‌خانم گنجی را یافت علیمردان است که بعداً به حاجی علیمردان بای هزارسمچی مشهور گردید. حاجی علیمردان بکس حاوی ٣٦٠٠ سکه طلا را که مشهور به سکه های طلایی دوکله ـ دواسپه بود، می یابد و به قریه هزار سمچ رستاق ولایت تخار انتقال می‌دهد. وزن هریک از این سکه ها چهارو نیم مثقال ـ معادل ٢٠.٢٥ گرام می‌شد. پیرم قل که ازین پیشامد نیک در جریان است به قریه هزارسمچ رستاق رفته مناصفه این سکه ها را به عنوان خمس از وی می‌ستاند و نصف باقی مانده آن را علیمردان همراه با برادرانش تقسیم می‌کند. هنگام تقسیم این گنج حاضرباشان و چاپلوسان اطراف پیرم قل هم تعدادی از آن را به عنوان شیرینی به دست می‌آورند. پهلوان قربان هزار سمچی ٢٥ دانه سکه را بخشش میگیرد. به همین ترتیب سایر افراد و حاضر باشان پیرم قل با دریافت چند چند دانه ازین سکه ها شیرینی حق خویش را دریافت میدارند. حاجی علیمردان ادعا دارد که پیرم قل با استفاده از زور و قدرت خویش بقیه سکه ها را به عناوین مختلف از نزدش گرفت. وقتی تعداد این سکه ها به بازار راه یافت و تجار آنرا جهت فروش به پاکستان انتقال دادند، کسانی که صرف دو یا سه دانه آنرا خریده و به پاکستان برد، به بزرگترین پول داران منطقه تبدیل شدند.

آی خانم، گنجینه‌ای که تاراج شد

قسمت اول

تاراج و قاچاق وسیع آثار تاریخی افغانستان و کاوش ها و تخریب اماکن باستانی آن از جبران ناپذیر ترین جنایات به میراث های فرهنگی ما به شمار می‌رود. این آثار بدون شک مربوط به مردم افغانستان بوده و سندی از سهم شایسته آنان در تکامل فرهنگ بشری می‌باشد. اما چور و نابودی آن توسط لشکر جهل و جنایت تنظیمی و طالبی نه تنها خیانت به مردم افغانستان بلکه جنایت علیه میراث تاریخی بشریت هم است و از دلایلی که بی چون و چرا می‌توان حکومت کرزی را فرهنگ ستیز و خاین نواز نامید، رابطه نزدیک آن با دزدان و خاینان به تاریخ و فرهنگ این وطن و عدم محاکمه آنان است.

در مورد تخریب مجسمه های بودا به دست طالبان جاهل و چپاول موزیم کابل توسط تنظیم های جانی فراوان گفته شده است، اما از بربادرفتن یکی از ارزشمندترین داشته های تاریخی ما در تپه آی‌خانم ولایت تخار کمتر سخن گفته شده است.

مقالات برگزیده

مقالات رسیده

هنر و ادبیات

از صفحات تاریخ ما

تعداد مهمانان حاضر: 112 نفر