آنچه غبار ٦٢ سال قبل در وصف امروز نوشته بود
- رده: از صفحات تاریخ ما
- نویسنده: میر غلام محمد غبار
- منتشر شده در چهارشنبه، 17 میزان 1392
مقالهای که در زیر میخوانید به قلم یک روشنفکر شرافتمند و از مبارزان مترقی وطن ما میر غلام محمد غبار به رشته تحریر درآمده و حدود ٦٢ سال قبل در هفته نامه «نداء خلق» انتشار یافته بود. او در این مطلب که در آن نه لفاظی به چشم میخورد و نه جملهپردازی های معمول روشنفکرانه، امروز ما را شرح داده است. غبار وظیفه دانسته تا در شرایط پرخفقان آنزمان ریسک را به جان خریده به ملتش، به روشنفکرانش و به فرزندانش راه سعادت و ترقی در سایه آزادگی را نشان دهد.
ولی جمعی از روشنفکران زبون، تسلیمطلب و وجدان باخته امروزی بیشرمانه با استفاده از هر فرصت و تربیونی تلاش میورزند تا از «دستاوردها»ی دولت پوشالی و بیکاره سخن به میان آورده این فاسد ترین و بیاراده ترین دولت تاریخ را سفیده مالی کنند. اینان به این بسنده نکرده شب و روز گلو میدرند که اگر امریکا افغانستان را ترک کند و یا «قرارداد استراتژیک» امضا نگردد، زمین از زیر پا و آسمان از سر مردم رفته و محو خواهیم شد تا بدینصورت مردم مظلوم ما را تا ابد در زنجیر های ذلتبار غلامی بیگانگان و مزدبگیران داخلیش اسیر نگهدارند.
درحالی که راه حل واقعی همان است که غبار گرانقدر برای ما چندین دهه قبل نشان داد. راهی که خود و یارانش برای رسیدن به آن تا پای جان رزمیدند و درس انسانیت، آزادگی و شرافتمند زیستن را برای ما به میراث گذاشتند.
ما چه داریم؟
منبع: «نداء خلق»، شماره سوم، سال اول، ١٩ حمل ١٣٣٠
نویسنده: میر غلام محمد غبار
ظاهرا هر چیز! مثلا وزارت، ریاسات، موسسات متنوع، معارف، تجارت، شوارع و حمل و نقل و صدها چیز دیگر. اما معنا تقریبا هیچ چیز و یا کم چیز. بطور مثال دیروز نداشتیم و امروز وزارت معدن داریم اما این وزارت در عمل چه کرده؟ نفت و ذغال و آهن استخراج کرده یا کدام شئی دیگر؟ همه میدانیم هیچ چیز تنها کاری که کرده همان نمک کهنه یادگار دوره حضرت نوح را در عوض قاطر توسط لاری حمل و نقل و بقیمت گزافتری بمردم داده است. همچنین در قرن گذشته ما وزارت مالیه نداشتیم و امروز داریم ولی همانطور که در گذشته حساب قطعی سالانه مملکت را نمیدانستیم امروز هم نمیدانیم. فقط فرقی که در بین دیروز و امروز است این است که آنوقت مستوفیها اسپ سوار شده و روی توشک مینشستند و امروز روسای مالیه با قلم رنگین امضاهای پر نقش و نگار طغرائی مینمایند و موترهای چند متره سوار میشوند. کار دیگر و مهم تشکیلات جدیده ما این است که هر یک به توسعه بیسبب مربوطه خود کوشیده. اتصالا شعبههای بوقلمون بعنوان تدقیق، ارتباط مخصوص و اصلاح و ترقی و ده ها چیز دیگر ایجاد و رتبههای سر گیجکنی اختراع کرده میروند بدرجهی که اینک در یک ریاست چندین معین اول و ثانی و ثالث و رابع و در یک وزارت چندین وزیر و وزیر مختار و در یک کابینه چندین وزیر دولت و ملت روی هم ریخته اند. در حالی که نه مملکت زراعتی شده و نه صناعتی.
نه صادرات ترقی کرد و نه واردات تنزل، نه حکومت قانونی شده و نه ملت با سواد. راهها خراب، پلها منهدم، حمل و نقل قلیل، زراعت و صناعت مانند قرون وسطی، نرخها مترقی و ملت فقیر و بیچاره است و سالهاست این تشکیلات وسیع و اسمی ما مصروف تعیین القاب و رنگ و روغن عمارات است و ماهها در سر تقرر فلان عالیجناب در فلان پست مباحثات گرمی مینمایند. گاهی هم شکل البسه چپراسیها تعدیل و کلاه مستخدمین از مربع به سه گوشه تبدیل میشود. لاکن نه معدنی استخراج، نه نهری حفر، نه فابریکهای تورید و نه بندی تعمیر گردید. مگر گاهی بطور بیسابقه و مسخره در جراید اعلان میشد که فلان فابریکه دولت (یعنی ملت) ملی شد (یعنی بفلان شخص به قیمت نازلی فروخته و لهذا مال شخصی شد.) خوب پس علت این بیخبری ما چیست؟ خواهید گفت دو چیز یا هیئت مدیره حکومت نخواستهاند ما چیزی داشته باشیم و یا خواستهاند ولی نتوانستهاند و چون استعفا نکردهاند در هر دو صورت نزد خلق و تاریخ مملکت مسئول اند ولی به عقیده ما علت اصلی نهفتهتر است و آن این است که اصلا ماشین اداری ما چپه و غلط بسته شده. فیالمثل اگر عقل وزرا روی زمین را از یک دروازه این دستگاه داخل کنید بعد از یک سال از دروازه دیگر آن خسته، ناکام و بدنام برون میرود. زیرا بستهکاری ماشین حکومت بارها از بستهکاری ماشین یک ساعت بزرگتر مهمتر و محتاج علم و دانش بیشتریست. علم و دانشی که نتیجه تجارت بیپایان و چند هزار ساله بنی نوع انسان بوده و بنام علم حقوق و اداره در دسترس ملل روی زمین گذاشته شده است. مثلا یک ساعت اگر پرزههای آن چپه و غلط بسته شود گرچه توسط پروفیسرهای بزرگی هم باشد آیا کار میکند؟ ماحصل این علم را میتوان در یک جمله «اصول دیموکراسی» خلاصه کرد یعنی تفکیک قوای ثلاثه، حکومت قانون، مسئولیت کابینه در نزد ملت، آزادی و مساوات ملت و اشتراک در امور اجتماع. پس تکرار میکنیم که علت عقبماندگی و بیخبری ما عدم رعایت اصول دیموکراسی در طرز اداره ماست و بس. و تا ما به تحکیم این مبانی از صمیم قلب و با تمام قوا متفقا کوشش نکنیم نه این که مالک چیزی نخواهیم شد بلکه خطر از دست دادن چیزی است که فعلا داریم. پس وظیفه نخستین منورین و جرایر ملی همانا تبلیغ اصول دیموکراسی و مبازه با بقایای مطلقیت و استبداد است و بس.