آیا مارک زاکربرگ واقعا ۹۹فیصد سرمایهاش را میبخشد؟
- رده: مقالات
- نویسنده: فرزاد
- منتشر شده در دوشنبه، 16 قوس 1394
چند روز قبل با تولد نخستین کودک مارک زاکربرگ، بنیانگذار و مدیر فیسبوک، وی و همسرش در پیامی اعلان کردند که در طول حیات شان ۹۹فیصد سهام شان در فیسبوک را به کارهای خیریه اختصاص خواهند داد. این خبر عجیب و در ظاهر تحسینبرانگیز به زودی همه جا پخش شد و کمتر کسی به پسپرده این تصمیم وی پرداخت.
سایت بی.بی.سی فارسی با تیتر «زاکربرگ و همسرش ۹۹ درصد سهامشان را میبخشند» و نوشتن اینکه «میزان اعطایی با حساب ارزش امروزی سهام معادل ۴۵ میلیارد دلار میشود» طوری ناشیانه گزارش داد که زاکربرگ فوری در چشم هرکس منحیث حاتم طایی و انسان بشردوست و حامی فقرا مجسم شود. اما بی.بی.سی از آنجاییکه یک رسانه دروغپرداز است، هرگز پس پرده این تصمیم زاکربرگ و نظایرش را به شنونده و بیننده توضیح نمیدهد.
از آنجاییکه افغانها معمولا سرخط اخبار را گرفته کمتر به عوامل پنهان حقایق میپردازند، به جستجویی در اینترنت پرداختم تا زوایای عوامفریبانه این خبر را انعکاس دهم.
زاکربرگ نخستین میلیاردر امریکایی نیست که با چنین اعلانی میکوشد چهره خیرخواه و بشردوست از خود به نمایش گذارد. از سالهای دور غولهای سرمایهدار امریکا از راکفلر و کارنگی و فورد گرفته تا بلگیت و جورج سروس و وارن بفت و دیوید کوچ و مایکل بلومبرگ و اریک اشمیت وغیره از یکسو شیره جان کارگران را مکیدند اما از جانب دیگر هرکدام در مقطعی از حیات شان بنیادهای خیریه ایجاد کردند و قصد شانرا «اقدام بشردوستانه» نامیدند. پس لازم است که کمی مسئله را بکاویم که با اینهمه میلیاردرهای «انساندوست» و بنیادهای خیریه چرا شاهد موجودیت فقر و فلاکت کمنظیر در جامعه امریکا هستیم و روزتاروز وضعیت معیشتی مردمش وخیمتر میگردد.
آیا واقعا میلیاردرهایی که با استثمار وحشیانه هزاران انسان و از طریق چپاول و غارت ملتهای دیگر با راهاندازی جنگ های موحش به سرمایههای قارونی دست یافته اند به این آسانی از آن دست شسته به انسانهای خدمتگار بشریت و غمخوار بدل گشته اند؟ با اندک تعمق و تحقیق میتوان دریافت که برعکس این اعلانات به ظاهر «خیرخواهانه» اینان درست برعکس به هدف کسب سود بیشتر و افزودن بر سرمایههای شان میباشد. نمونه زاکربرگ را اندک میکاوییم.
به مجرد اعلان زاکربرگ مبنی بر تخصیص ۹۹فیصد سرمایهاش در کارهای خیریه، او مورد انتقاد وسیع تحلیلگران آشنا به قوانین و سیستم مالیاتی امریکا قرار گرفت. آنان معتقدند که قصد زاکربرگ از واگذاری این پول هنگفت به شرکت نوتاسیس خودش نه برای اهداف خیریه بلکه تلاشی برای فرار مالیاتی و سرمایهگذاری زیر عنوان کار خیریه است.
حقایق را از لابلای نشریات چپ و مترقی نه بلکه از رسانههای مشهور سرمایهداری تعقیب میکنیم: روزنامه «نیویارک تایمز» به تاریخ ۳ دسامبر ۲۰۱۵ در مقالهای تحت عنوان «چگونه بشردوستی مارک زاکربرگ خودش را کمک میکند» نوشت:
«مارک زاکربرگ ۴۵ میلیارد دالرش را به یک موسسه خیریه کمک نخواهد کرد. شما شاید چنین شنیده باشید اما این نادرست است. اینست چیزی که واقعا به وقوع پیوست: آقای زاکربرگ یک وسیله نقلیه برای سرمایهگذاری ایجاد کرده است.»
نویسنده، کار وی را «گذاشتن پول از یک جیب به جیب دیگر» نامیده شرح میدهد که زاکربرگ نظر به قوانین امریکا نه یک موسسه خیریه، بلکه «شرکتی با مسئولیت محدود» (LLC) ایجاد کرده است که مزایای زیادی برای شخص خودش به همراه دارد. او میتواند با دست باز از این پول در کارزار های سیاسی به نفع این و آن کاندید انتخابات و هر مورد دیگر استفاده نماید و یا آنرا در سرمایهگذاری های سودآور هزینه کند. یک نهاد خیریه مکلف به مراعات قواعدی میباشد، مجبور است سالانه بخشی از سرمایهاش را به کارهای عامالمنفعه صرف نماید و ضمنا مورد نظارت دولت قرار میگیرد. اما شرکتی که زاکربرگ ایجاد کرده است از این قواعد مبراست و شرایط شفافیت بر آن اعمال نخواهد شد بنا دست بازتری خواهد داشت.
«نیویارک تایمز» در مقاله دیگری تحت عنوان «بشردوستی زاکربرگ شرکتی با مسئولیت محدود را جهت کنترول بیشتر استفاده میکند» به تاریخ ۳ دسامبر ۲۰۱۵ از سودهای شخصی که این زوج با انتقال سهام شان به شرکت جدید از آن بهرهمند خواهند شد مینویسد:
«... برعلاوه آن، بعضی سودهای حقوقی و مالیاتی را نیز به همراه دارد. اگر یک شرکتی با مسئولیت محدود استفاده شود، دارایی شخصی این زوج از توجه معاف خواهد بود. آقای زاکربرگ و داکتر چان ضمنا با مالیه اضافی مواجه نخواهند شد و در عوض منحیث اشخاص فقط بر سودحاصله شرکت شان مکلف به پرداخت مالیه خواهند بود.»
مجله مشهور «فوربز» نیز در مقالهای تحت عنوان «حساب تعجبآور در معامله اهدای ۴۵ میلیارد دالر مارک زاکربرگ از فیسبوک» به تاریخ ۲ دسامبر ۲۰۱۵ شرح میدهد که او با انتقال سهامش از فیسبوک به یک شرکت مربوط به خودش، از میلیاردها دالر مالیه میتواند خلاصی یابد و در ضمن وقتی این سرمایه به اولادش به ارث رسد، آنان از پرداخت مالیه جایداد معافیت حاصل خواهند کرد.
در کنار دهها سایت و نشریه که انگیزه پسپرده زاکربرگ را فاش کردند، سایت Think Progress به تاریخ ۵ دسامبر ۲۰۱۵ نوشت:
«هرچند زاکربرگ و همسرش ممکن عملا میلیاردها دالر را به کارهای خیریه در آینده صرف کنند، اما این زوج بصورت بالقوه از پرداخت میلیونها دالر مالیه طفره میروند. با انتقال سهام به یک شرکت به جای فروختن آن در بازار و اهدا کردن پولش، زاکربرگ حداقل از بیست فیصد مالیه بر سرمایهاش جلو میگیرد. وقتی این سهام به شرکتهایی داده شد، آنان میتوانند بدون پرداخت مالیه آنرا به پول نقد تبدیل کنند.»
«درحالی که یک فیصدیهای امریکا، سازمانها و نهادهای خیریه دورزننده مالیه را از زمان کارنگی و راکفلر ایجاد کرده اند، زاکربرک نیز بخشی از روند تازه افراد بانفوذ است که سهام شانرا به سازمان های خود هدیه داده اند. این عمل آنچنان عمومیت یافته است که مشاوران مالیاتی آنرا به مثابه یک شیوه پسانداز در پرداخت مالیه برای سرمایهداران جدید توصیه میکنند.»
پس چنانچه میبینیم بازهم نه «بشردوستی» بلکه حرص و آز برای کسب پول بیشتر و سرمایهگذاری در پروژههای سودآور تر زاکربرگ و نظایرش در جامعه امریکا را به «کارهای خیریه» میکشاند. قوانین امریکا عملا برای یک فیصد اشراف مفتخوار جامعه قوانینی وضع کرده است که با استفاده از آن میتوانند در کنار اینکه چهره خیرخواه و انسانی به خود بگیرند، از مزایای بیشتری برخوردار شده از پرداخت مالیه نیز فرار نمایند. نظام مالیاتی امریکا به صورتی طراحی شده است که غولهای سرمایه با توجه به داراییهای بزرگ شان کمترین مالیه را پرداخت میکنند.
گذشته از اینها، هر فرد اندک آشنا به علم اقتصاد میداند که سرمایه محصول انباشت کار مولد کارگر است که در جریان تولید خلق شده اما به علت تقسیم ناعادلانه ارزشها در جوامع مبتنی بر استثمار انسان از انسان، در چنگ افراد اندک متمرکز میشود. یک انسان به تنهایی هرقدر خلاق و پرکار باشد، نمیتواند آنچنان ارزش بیافریند که به یک سرمایهدار تمامعیار بدل گردد.
در تاریخ مثال کمی میتوان یافت که استثمارگران داوطلبانه و از روی بشردوستی سرمایه شان را به مظلومان واگذار کرده باشند. همیشه این استثمارشوندگان بوده اند که با مبارزات شان از ظالمان سلب مالکیت کرده حق شانرا بدست آورده اند.
آقای زاکربرگ هدف از ابتکار جدیدش را «پیشبرد پتانسیل انسانی و تشویق برابری برای همه کودکان در نسل آینده» توصیف کرد. فرضا این ادعای وی را جدی تلقی کنیم، اما این یک حقیقت ثابت شده علمی است که با خیرات و کارهای خیریه ناممکن است که برابری به میان آورده فقر را از بین برد. ولو وی تمامی ۵۲میلیارد دالرش را به یکبارگی میان نیازمندان تقسیم کند سودی نخواهد داشت. فقر، معلول عواملی است که تا وقتی آنها را بصورت ریشهای برطرف نسازیم محال است که هرگونه سیاست ولو جدی فقرزدایی به نتیجه مطلوب رسد. دلیل اصلی فقر، حاکمیت سیستم اقتصادی مبتنی بر استثمار و بیعدالتی است که وسایل تولید و نعمات مادی جامعه در چنگ یک اقلیت کوچک افتیده و اکثریت جامعه را به بردگانش بدل کرده است.
گذشته از اینها زحمتکشان به خیرات و بخشش صاحبان کار نیازی ندارند، فقط کافیست که توزیع در جامعه عادلانه باشد و حاصل دسترنج آنان به جیب یک مشت زالوصفت نرود. اما آنان تنها با مبارزه آگاهانه، حقطلبانه و متشکل شان میتوانند این سیستم ضدانسانی را سرنگون کرده حق شانرا به زور بازوان شان به چنگ آورند چون حق دادنی نه بلکه گرفتنی است.