پیام زندهیاد میرغلام محمد غبار به جوانان
- رده: از صفحات تاریخ ما
- نویسنده: میرغلام محمد غبار
- منتشر شده در سه شنبه، 17 قوس 1394
مقاله ذیل از جریده «وطن» که به همت میر غلام محمد غبار و یاران آزادهاش در شرایط سانسور و خفقان شاهی منتشر میشد اقتباس گردیده است که از یکسو تا حدی شرایط بد اقتصادی آن زمان وطن ما را بیان میدارد و از سوی دیگر حاوی اندرزهای وطندوستانه زندهیاد غبار به جوانان است که با شرایط غمناک کنونی افغانستان نیز همخوانی دارد. در ضمن از لابلای این پیام، به روح بزرگ آزادیخواهی و مردمدوستی این روشنفکر مبارز و تاریخنگار شرافتمند وطن ما میتوان پی برد.
بــجـــوانــــان
جریده «وطن»، سال اول، شماره سیزدهم، ۲۳ جوزای ۱۳۳۰
نویسنده: میرغلام محمد غبار
در افغانستان که حد وسط مصرف یک آدم بنوعیکه معتدل زندگی کند در شهرها فی ماه چهارصد افغانی و در دهات فی ماه دو صد افغانی است درحالیکه حد وسط عایدات یک فامیل پنج نفری پنجصد افغانی است پس خود فکر کنید معیار حیات عمومی در اینجا تا چه اندازه پست است. حاجت بفکر کردن ندارد. بچشم سر ملاحظه میکنید که در شهرها و در دهات حتی در ایام عید از صد نفر فقط یکنفر لباس نو در بر دارد و اکثریت ملت آنقدر کالای پینهپر و کثیف میپوشند که آدم از دیدن آنها خجالت میکشد و در برابر خارجیها سر بزیر میاندازد. چرا در یک مملکت زراعتی و دارای ذخایر زیرزمینی که گنجایش زندگی سی ملیون نفوس دارد امروز حال ده ملیون نفر چنین است مبحث دیگری است سیاسی و اقتصادی که تشریح جداگانه میخواهد.
جریده «وطن»، سال اول، شماره سیزدهم، ۲۳ جوزای ۱۳۳۰
چیزیکه اینجا باید گفت اینست که بین چنین جمعیتی ببینید یک عدۀ انگشت شماری مثل جنتلمین های لندن قدیم با موهای معطر و البسه بسیار قشنگ بصفت سیاحین اجنبی گشت و گذارکرده بادیده نابلد و بیگانه و احیاناً متنفر از جامعه سوی مردم و اطوار مردم مینگرند و سعی میکنند حتیالمقدور شانه آنها بشانه چنین مردمی تماس نکند و محله و بازار و دکان سلمانی یعنی درهر جائی که ملت اجتماع دارد قدم نگذارد. طبعاً مردم با ایشان بنظر بیگانگی و نفرت مینگرند. خصوصاً اگر این دسته سوار موتری نیز شده و تظاهر بمظاهرات ثروت و قدرت و غرور نمایند.
حال اگر اینها از زمره تجار و ملاک و مقتدرین بزرگ باشند چندان عیب ندارد. ولی اگر خدای نخواسته ایشان از زمره جوانان تحصیل کرده و منورین کشور باشند نه تنها عیب بلکه ضرر بزرگی هم دارد باین معنی که اینها میخواهند قیادت فکری و معنوی جامعه را در دست گرفته مملکت را از حضیض ذلت و حقارت به طرف تهذیب و تربیت و مدنیت جدید سوق دهند.
پس وظیفه اینها نهایت گران و محتاج فداکاری های مادی و معنوی است اینها بایستی با تمام طبقات ملت اعم از زارع و صانع و پیشهور اختلاط داشته و آنها را بطرف کمال و پیشرفت اجتماع متوجه سازند و این نمیشود مگر اینکه جوان خود بطور نمونه مثال اخلاقاً وعملاً قدم پیش گذشته و اعتماد جمعیت را نسبت بخود جلب نماید. در مرگ و غم و اندوه اینها اشتراک کند. در زندگی روزمره آنها داخل شود و در دفاع از حقوق مشروع و قانونی ایشان ازهیچ کمک نظری و عملی دریغ نورزد.
منورین باید نه تنها در مرکز و شهرها بلکه در قراء و قصبات سیر و سیاحت و اقامت نماید و مردم را به خیر و شرع آنها بفهماند و راه های عملی برای پیشرفت حیات نشان دهند. اینها باید انجمن های گوناگون اجتماعی تأسیس کند و هر انجمن برای تعمیم معارف – ترقی صنایع دستی – اصول زراعت جدید و طرز تشکیل مجالس دهاتی و اشتراک بامور اجتماعی و اجتناب از اشتباهات و تلقین های سوء اجنبی ارائه اسناد و داستان های تاریخ ملی خدمت نمایند خدمتی متداوم و مسلسسل و بیمزد و امثال اینها.
البته این شایان شان جوانان و منورین افغانستان نیست که خود را بواسطه فیشن و تقلید خنک و ظاهری ملل مترقی مصروف شانه و عطر و موتر و شکار و قمار و شهوات سافله ساخته روز بروز خلیج مغایرت و مباینت بین خود و مردم را وسیعتر سازند و در نتیجه در برابر جامعه منفور و منزوی و در برابر تاریخ و نسل آینده مسئول و در برابر جوانان دنیا گنهگار و سرافگنده باشند. خصوصاً در افغانستان که از پنجاه سال باینطرف بسا مفاسد شخصی و اجتماعی و استبداد و چپاول و خودپرستی وعیاشی اکثراً در جامه و لباس جوان و متجدد و منور عامداً در برابر مردم و بالای مردم تطبیق گردیده است و نظر به همین اشتباه بود که در اختشاش حبیبالله و سیدحسین ملت تمام جوانان منورین را بیموجب لاتی و گنهگار نامیدند و ظالم و غاصب شمردند درحالیکه جوانان و منورین در آن وقت هم بملت و وطن خدمت و صداقت مینمود و این فقط یکدسته خائنین رشوتخور و جاسوس و مخرب مملکت بودند که مثل گرگ در جامهء گوسفند درآمده تجدد و وطنپرستی و ترقیخواهی را منفور و بدنام ساخته بودند.
پس جوانان و منورین مملکت باید متوجه باشند که در شب تار و هوای طوفانی راه درازی در پیش دارند. جوانان منور صادق و خوشباور اندکی کمتجربه و بسیار شوقی و شیدای تقلید است و لهذا خطر لغزش در پیش دارد. در اینجا عزم شکستناپذیر، دل قوی، ضبط نفس، فکر روشن و جرئت و فداکاری در کار است. جوانان و منورین در هرگوشه و کنار و از هر طبقه که هستند بایستی اولتر از همه خود را جوان دانسته جبهه محکم و واحدی در راه مبارزه با موانع ترقی و پیشرفت اجتماعی تشکیل کنند. از نفاق و بجان هم افتادن سخت اجتناب کنند. همچنین وظیفه جوانان است که از تجمل و اسراف و تقلید میانخالی اطوار فرنگ یعنی از هر چیزی که آنها را در نظر ملت بیگانه جلوه میدهد و محیط زندگانی آنها را از محیط حیات تودهء ملت جدا میکند احتراز نمایند. حیات خود را از ملت و وقف خدمت ملت بسازند. در عوض تقلید از رفتار و کردار یک اقلیت کوچک جوانان عیاش مغربزده که در جامعهء عالم و فعال خود جز طفیلی و بار دوش توده و پهلوان رومان حیثیت دیگری ندارند مردانهوار قوت خویش برای خدمت باجتماع افغانی تقدیم نمایند.