چوین، یاور مردم تخار که با توطئه بنیادگرایان کشته شد
- رده: از صفحات تاریخ ما
- نویسنده: شاداب روستایی
- منتشر شده در چهارشنبه، 25 ثور 1398
چوین (چدن) فرزند خال محمد از قریه کلاتک ولسوالی چاهآب ولایت تخار از جمله دهقانان فقیر بود که در زمان حکومت خلقیها در ولسوالی اسمار کنر سرباز بود. وقتی غند اسمار بوسیله عبدالروف صافی به مجاهدین تسلیم داده شد، چوین نیز در آن سهم گرفته از همین طریق به پاکستان فرار کرده برای پیوستن به جنگ مقاومت ضدروسی آمادگی میگیرد. از آنجاییکه گرفتن سلاح و مهمات بدون پیوستن به یکی از احزاب هفتگانه میسر نبود، او تحت پوشش حزب اسلامی منحیث سرگروپ با سلاح و مهمات در جوزای ١٣٥٩ وارد ولسوالی چاهآب شده با شجاعت و پایمردیاش میان مردم جایگاه ویژهای مییابد.
او در درگیریهای زیادی با قوای روس و مزدوران اجیر شان، لرزه بر اندام آنان انداخته بود، روسها از نام او میترسیدند زیرا در چندین قریه چاهآب و ینگیقلعه بر روسها و مزدوران شان ضربات کاری زده بود. او یکبار در قریه پایشاف چاهآب که در بالای کوهی قرار دارد، بوسیله روسها محاصره شد، هر روز حلقه محاصره را بر او تنگ و تنگتر میکردند ولی او بعد از یک هفته جنگ شدید با شناخت دقیقی که از منطقه داشت، شبانه حلقه محاصره را شکسته از مرگ حتمی فرار میکند. قرار حکایتهای مردم محل، قومندان روسها از فرط عصبانیت زمین را به لگد کوبیده به افرادش دشنامهای رکیک میدهد.
چوین نه تنها دشمن روس و غلامانش، بلکه مخالف شدید متنفذین شریر، زورمندان منطقه و عناصر ستمگری بود که سالها بر دهقانان و مردم ظلم رواداشته بودند. او به همکاری مردم محل، تعدادی از خانها و اربابان ستمپیشه را از بین برد. مثلا محمد شریف خان چاهآبی، وکیل شریف انجیری، سعادت بیک، مدد بیک، ابراهیم بیک، ارباب شفیع وغیره متنفذین شریر منطقه بودند که گلیم ستمگری شان توسط چوین برچیده شد. جمشید خان شعله، از افراد منفور و مشهور چاهآب هم از ترس گروپ چوین، شبانه یا در میان گندمزارها و یا جاهای نامعلوم پنهان میشد وگرنه او را هم میخواست به قتل برساند. وکیل شریف انجیری و برادرش سعادت بیک که افراد بدنام و ستمکار منطقه بودند از ترس چوین از منطقه متواری شده به پاکستان رفتند، آنان از شخص گلبدین مکتوب آوردند که مربوط حزب اسلامی اند و باید با آنان همکاری شود چون تصور داشتند که چوین از گلبدین اسلحه گرفته به دستور او پابند خواهد بود. ایندو به قریه برگشته تعدادی از مردم را به خانه خود به مهمانی دعوت کردند. دراین اثنا چوین خبر شده از مجلس مهمانی هردو را گرفتار و از قریه به چوک شهر چاهآب آورده آنان را تیرباران و مکتوب گلبدین را به سینه اجساد شان نصب میکند.
چوین عقده و ضدیت شدیدی با ملاکان و اربابان شریر منطقه داشت.
چوین نهتنها دشمن روس و مزدورانش بود، بلکه عقده و ضدیت شدیدی با ملاکان و اربابان شریر منطقه داشت زیرا سالیان سال مردم بوسیله آنان به تحقیر گرفته شده مورد ستم و استثمار قرار گرفته بودند. او آنان را دشمنان درجه یک منافع مردم میپنداشت و به همین دلیل میگفت باید به خاطر سالها بیرحمی در برابر مردم، از آنان انتقام گرفت. او خلاف گروپهای دیگر گلبدینی و جمعیتی که روشنفکران را از بین میبردند، مناسبات خوبی با افراد تحصیلکرده و روشنبین داشته از آنان حمایت میکرد.
گلبدین و اخوانیهای مکتبی تخار چوین را مانعی در برابر پلانهای شوم شان دانسته پیهم برای کنارزدنش توطئه میچیدند. تا اینکه تمام گروپهای حزب اسلامی در سنبله ١٣٦٢ روی یک پلان باهم مشوره کرده گویا میخواستند بر قوای روس در ولسوالی ینگیقلعه حمله نمایند. این حمله در واقع دامی بود برای شکار چوین. طبق نقشه در صف اول گروپ چوین انتخاب شده و گروپهای قومندان روحالله و قاضی کبیر مرزبان و دیگر اخوانیهای گلبدینی در عقب جبهه خود را قرار دادند. جنگ شدیدی آغاز شد، گروپهای روحالله و قاضی کبیر وغیره از ساحه جنگ فرار کرده جای خود را به روسها رها میکنند اما چوین که در حلقه محاصره گیر میافتد، ساعتها به جنگ در مقابل قوای روس ادامه میدهد و تلفات سنگینی نیز بر آنان وارد میکند تا اینکه روسها از چهار طرف با تانک و طیاره به او هجوم میآورند و این قهرمان مردمی با تمام گروپش به تاریخ ۲۸ سنبله ۱۳۶۲ سر به خاک وطن مینهد.
مردم چاهآب و سایر مناطق تخار یاد و خاطره این یاور راستین تودهها را همیشه گرامی میدارند.