صحنه اعدامی که به حماسه بدل شد
- رده: مقالات
- نویسنده: کاوه عزم
- منتشر شده در چهارشنبه، 09 اسد 1392
به تاریخ ١١ اسد ١٣٨٦، خبرگزاری «رویترز» تصویری از جریان اعدام دو جوان باشهامت توسط رژیم خونخوار ایران را مخابره کرد که به زودی جهانی شد و لقب «عکس دهه» را گرفت. جوانی که در آخرین لحظات حیاتش در برابر استبداد «ولایت فقیه» لبخند زده درحالیکه با گام های استوار به سوی طناب دار قدم برمیداشت، دستان ولچک زده اش را به علامت خداحافظی به سوی جمعیتی که ناظر وحشت آخندی بودند تکان میداد. این جوان سرفراز و مبارز که در آستانه مرگ نیز جلادان رژیم را به سخره گرفته زبون ساخته بود، مجید کاووسی فر ٢٨ ساله بود که همراه با برادرزاده اش حسین کاووسی فر ٢٤ ساله در ملاء عام اعدام شد.
مجید کاووسیفر و حسین کاووسی فر به تاریخ ١١ اسد ١٣٨٤ قاضی حسن احمدی مقدس، رئيس مجتمع قضائی ارشاد تهران را که به قساوت شهرت داشت و پیاپی حکم اعدام آزادیخواهان را بدون مطالعه دوسیه شان صادر میکرد در خیابان احمد قصیر تهران با شلیک تفنگچه اعدام انقلابی نمودند. آنان با اینکار خود قصد داشتند از خون شریف دیگراندیشان و نویسندگان مردمی و بیگناهی که توسط قاضی مقدس طی چند دهه و بخصوص در جریان قتل عام زندانیان سیاسی در سال ١٣٦٧ به زمین ریخته شده بودند انتقام بگیرند.
با آنکه مجید و حسین کاووسی فر با دستان کثیف رژیم آخوندی اعدام شدند، اما لبخند آنان به مرگ درس رزمندگی و ایستادگی بود به مردم مبارز ایران و جهان.
مجید کاووسی فر که یک کارگر بود و درد و رنج و بیعدالتی موجود در جامعه را با تمام وجود حس میکرد نمیتوانست در مقابل قتل عام مبارزین و روشنفکران، شلاق زدن و سنگسار زنان، توهین و تحقیر جوانان... بسان روشنفکران اجیر و خنثی بیتفاوت و خاموش بنشیند و جبین بر پای ستمگران بساید. به همین دلیل به گفته خودش بخاطر ریشه کن کردن ظلم دست به ترور یکی از سرجلادان زد.
رژیم منفور ایران میخواست با اعدام این دو قهرمان آتش خشمی را که در دل مردم شعلهور است خاموش نموده، فضای رعب و وحشت را تشدید بخشد. ولی مجید و حسین چنان شجاعانه به پای دار رفتند که با لبخند و دست تکان دادن، صحنه اعدام را به میدان مقاومت و رزمندگی در برابر آدمکشان آخوندی مبدل کرده این قصد قصابان «ولایت فقیه» را خنثی نمودند. آنان نه تنها از اعدام یک جلاد اظهار پشیمانی نکردند بلکه اعلام کردند که اگر باز هم شانسی برای زندگی کردن بیابند تا مرگ دژخیمان به مبارزه ادامه خواهند داد. آنان نشان دادند که ماشین کشتار جمهوری اسلامی توان شکستن روحیه رزمندگی و ایستادگی دگراندیشان را نداشته برعکس آنان را مصمم تر میسازد.
به همان پیمانه که کشته شدن قاضی قسیالقلب باعث شور و شعف مردم رنجدیده ایران شده بود، اعدام کاووسی فر ها و آن حرکت پرغرور و حماسی آنان در برابر چوبه دار تنفر عمیق مردم را در برابر دستگاه فاسد ملایی در آنکشور برانگیخت و این جوانان رشید مورد استقبال و حمایت گرم و سراسری قرار گرفتند و آندو به حق به استوره ایستادگی در برابر ستم بدل گشتند.
مجید که تمامی ارکان وجودش را کینه در برابر دستگاه خون و خیانت جمهوری اسلامی فرا گرفته بود، در آخرین لحظه زندگی خود گفت:
«به درجهای از فهم و شعور رسيدهام كه تشخيص بدهم چه كسی فاسد است و با حسين همعهد شده بودم كه هركسی را تشخيص میدهيم فاسد است بكشيم.... میخواستم آن قدر مسئول و قاضی در اين مملكت بكشم تا اشك رئيس قوه قضاييه دربيايد.»
قاضی سعيد مرتضوی (از چپ سوم) مدعی العموم وقت تهران کسی که حکم اعدام مجید و حسین را صادر کرد بخاطر داشتن رابطه نزديک با «حسن احمدی مقدس» و کينه بسياری که نسبت به مجید کاووسی فر داشت، شخصا در مراسم اعدام آنان شرکت کرد ولی کاووسی فر با لبخند قهرمانانه جلادان رژیم سفاک را خوار و ذلیل کرد.
مجید پس از ترور قاضی مقدس به سفارت امریکا در دوبی رفته خواستار پناهندگی سیاسی شد ولی زد و بند پس پرده امریکا و ایران باعث شد که ماموران سی.آی.ای مستقر در دوبی او را به دولت سفاک ایران تسیلم دهند و بدینصورت بود که یکبار دیگر افشاگری های اری بن مناشه (مامور امنیت ملی دولت اسرائیل) در کتاب «پول خون» در باره ساخت و پاخت های پس پرده رژیم ایران با امریکا ثابت شد.
با آنکه خود مجید کاووسیفر گفته بود که عمل او سیاسی است ولی دولت آزادی کش ایران بخاطر پایین آوردن ارزش جانبازی این جوانان شرافتمند تلاش کردند عمل آنان را «فاقد انگیزه سیاسی» نمایان سازند. البته جهالت پیشگان آخندی نگفتند که اگر آنان «انگیزه سیاسی» نداشتند پس چرا به قیمت جان شان یکی از بدنامترین قاضیان قاتل دهها آزادیخواه ایران را مردار کردند. اگر ایندو به گروههای مسلح مشهور رابطه نداشته اما مجموع کار و زندگیشان حاکی از مطلقا سیاسی بودن شان است.
رژیم منفور در کنار اینکه ایندو را افراد غیر سیاسی نامید، با دروغ های شرمآور اتهام سارق و قاتل را نیز بر آنان بست تا افکار عامه را علیه آنان تحریک کرده از ظهور دو قهرمان جان برکف دیگر در اذهان مردم جلو گیرند چون آنان به تجربه دریافته اند که چه در دوران خونبار پهلوی و چه طی بیش از سی سال حاکمیت جهالت پیشگان مذهبی صدها انقلابی ایران با به سخره گرفتن مرگ جایگاه ویژهای در قلب مردم یافتند. خون پرنجابت خسرو گلسرخی ها، سعید سلطانپورها، امیر پرویز پویان ها، فرزاد کمانگر ها، شیرین علم هولی ها و دهها رزمنده ارجمند دیگر ایران که مرگ را بر زندگی پرذلت ترجیح دادند، بدون شک مایه الهام بیشمار کاووسی فر ها در آینده خواهند بود چیزی که همچون کابوسی سران رژیم اسلامی ایران را وحشتزده نگهمیدارد.
ترور فردی شیوه مناسب و مورد تایید برای رهایی از بند استبداد نمیتواند باشد، اما این دولتهای جبار و خونریز نوع «ولایت فقیه» اند که با راه اندازی حکومت وحشت و جنایت و بستن تمامی راه های مبارزه به روی مردم، تعدادی را ناچار میسازد که دست به تفنگ برده قانون را در دست گیرند.
مجید و حسین با قربانی جان شان در واقع ندا سر دادند که در مقابل دولتی که بسان گرگ هار صداهای مخالف را خفه میکند و کوچکترین ارزشی به اصول انسانی و دموکراتیک قایل نیست، مبارزه اصلاح طلبانه نمیتواند به جایی برسد.
از خون کاووسیفرها هزاران مبارز دیگر سربلند خواهد کرد که رژیم پوسیده و بوگرفته آخندی را به زباله دان تاریخ خواهد فرستاد.
چه بیباکانه زیر دار
دلاور مرد آزادی
تنفر را به لبخندی
سراسر صحنه را
با دستی در بندی
که جلاد زمان را
بس زبون میکرد
سکوت زندگان را
واژگون می کرد
شکوهمندانه برپا داشت.
چه «خسرو» * گونه اعدامی!
چه عشق پرور لبخندی!
که میآموخت؛
جهان را با تبسم شاد باید کرد
ستمگر را باید کشت.
کابل – آژن
* اشاره به خسرو گلسرخی مبارز و شاعر ستم ستیز ایران که در برابر عدالت رژیم شاهی از مردمش به دفاع برخاست و مرگ را بر تسلیم و خواری ترجیح داد.