معذرتخواهی ریاکارانه جنایتکاران و میهنفروشان افغان
- رده: مقالات
- نویسنده: احمر
- منتشر شده در پنج شنبه، 03 حمل 1402
کارتونیست: زاچ
در بحبوحه کارزارهای انتخابات ریاستجمهوری ۱۳۹۳، دوستم، زمانی که منحیث معاون اول اشرف غنی نصب شده بود، بهخاطر دستداشتن در جنگهای داخلی از مردم افغانستان بهاصطلاح معذرتخواهی نمود تا خود را کمی رنگ و روغن کرده مردم را بفریبد و مهمتر از آن آبرویی برای باداران امریکایی و متحدان ناتویش خریده باشد. رسانهها و «فعالان مدنی» کرایی هم سروصدا راه انداختند که «جنرال دوستم» شان تغییر کرده و دیگر عالیجنابان نیز به تاسی از جنرال شان آمده و معذرتخواهی کنند و آن را حلال تمام مشکلات افغانستان عنوان کردند. البته دیری نگذشت که جنرال شان مرتکب جنایت علیه احمد ایشچی شد، اما این بار همان رسانهها و فعالان مدنی حداقل شرف و وجدان را نداشتند تا از حرفهای دیروز شان پوزش بطلبند. و خجالتآورتر از همه که حمیرا قادری تا حدی پیش رفت که در نامهای سرگشاده به جنرالاش سلام فرستاده ابراز داشت، «این شرم هفدهساله ناگهان روی شانهام سنگینی گرفته است. باید حرف بزنم. عمر آدمی تضمینی ندارد، مدیون نروم جنرال.»
پس از تصمیم امریکا و غرب برای تعویض غلامان جهادی-تکنوکرات شان با نوکران طالبی، عدهای از کارگذاران دستگاه گندیده کرزی/غنی با بیشرمی در صدد پاک جلوه دادن خود برآمدند. هرکدام از فرد خود چنان موسیچه بیگناه تراشیدند که تمام تقصیر باید در گردن گداها و کودکان خیابانی شهر کابل باشد و نه این اراذل فاسد. امرالله صالح یا «جاسوس باافتخار» سیآیای، عطای پوف، وحید عمر کوید-۲۷، متین بیگِ چوچهی جهادی، حمدالله محبِ فاتح پشتونستان، احمدضیا سراجِ اخوانیبچه و شمار دیگر پس از فرار ذلتبار و جابهجایی و گرفتن ماندگی در ویلاهای دبی، ترکیه، انگلستان و امریکا، اینبار به فکر افتادند که باید آبرویی کمایی کنند و چه بسا که به امر بادار در رسانهها ظاهر شدند تا برای نصب دوباره در نظامهای آینده دستنشانده سر و صورت آراسته داشته باشند. اشرف غنی که گاهی بوی سرقت ۱۶۹ میلیون دالر در هنگام فرار از کشور، گاهی تعفن گرفتن رشوه ۱۱۰ میلیون دالری از دولت قطر و اکنون دادن گرانترین تحفه ۲۸۸۰۰ دالری به جو بایدن بالاست، هم با چهره معصوم سخنرانی کرد و ضمن بهاصطلاح معذرتخواهی، ادعا کرد که فقط با چپلی در پا فرار کرده است. یعنی هیچ تفاوتی میان این آقای رییسجمهور مشهور به دیکتاتور کوچک یا روانی و ترکاریفروش سرای شمالی و بیبیمهرو وجود نداشته که با ورود طالبان به شهر کابل بهسمت میدانهوایی فرار کردند.
هرچند «جنرال پشقل» اکت شیر بودن را میکند، لاکن جنرال هیبتالله علیزی، لوی درستیز حکومت غنی، در مصاحبهاش میگوید که با ورود نیروهای طالبان، بسمالله محمدی با جنرال پیتر واسلی (فرمانده ارشد نیروهای ویژه امریکایی و ناتو در افغانستان) تماس میگیرد و طرح اعلام حکومت نظامی را میدهد ولی پس از مخالفت وی از این کار منصرف میشود. سپس «جنرال پشقل» به گفتهی خودش به کمک دیپلوماتهای امارت متحده عربی از افغانستان فرار میکند.
بسمالله محمدی که سواد نوشتن ندارد به کمک کدام نویسنده کرایی برائتنامهای نوشته و تلاش ورزیده چهره دموکرات ساخت امریکایی خود را پاک جلوه دهد. این جنگسالار شوراینظاری با گذشته پرچمیگری که مسبب کشتار هزاران هموطن ما در جریان سالهای خون و خیانت جهادی است، در آغاز نوشته تلاش ورزیده که خیانت خود را زیر نام کوتاه بودن مدت وظیفهاش منحیث وزیر دفاع با عنوان «چهل روز ماموریت» توجیه نماید. باید از وزیرک فراری پرسید که خوب اکنون فقط برای چهل روز وزیر بودی و چیزی نتوانستی، اما وقتی برای چندین سال رییس ستاد مشترک ارتش (لوی درستیز) بودی و سپس به مقام وزارت داخله رسیدی، چه کردی؟ مگر در همین مقام وزارت نبودی که بنابر دزدی ۸۰ میلیون افغانیات از درک خرید پشقل برای چمن وزارت حتا میان برادران جهادیات به «جنرال پشقل» شهرت یافتی؟ جنرال پشقل تمام شیادیها را صرفا به گردن اشرف غنی فراری انداخته مینویسد:
«انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۹ برخلاف انتظار مردم و جامعه جهانی، باز هم پُر از ناروایی، تقلب و دروغ بود و اشرف غنی حاکم ارگ اعلام شد. واضح بود که در این دوره، موصوف یک میلیون رای نداشت و غصب دوباره قدرت توسط غنی...»
اول این که اکثریت مردم ما با پوست و استخوان درک کردند که در تحت سلطه امریکا و ناتو همانی در ارگ نصب میشد که پیمان غلامی را در کاخسفید امضا کرده اوکی «سیا» را به دست آورده باشد بنا این «انتخابات»های مسخره را جز نمایش نمیدانستند. ولی تو چرا اینقدر وجدان نداشتی که در کابینه یک متقلب نشسته و تا روزی که فرار کرد دست به سینه فرمانبردارش بودی؟ بهعلاوه، در قسمتی از نوشتهاش از «نبود مورال و انگیزه» سربازان در جنگ علیه طالبان مینالد. آقای پشقلدزد، وقتی افرادی همچون تو از حق نان و ادویه سربازان دزدی کند و از بیوهزنان شان توقع رابطه جنسی شود، دیگر چرا برای حفظ شما جانیان مورال و انگیزه داشته باشند؟ برائتنامه نکات زیادی دارد ولی حیف وقت خواننده که برای خواندن و تبصره روی آن ضایع کند.
در ۱۲ فبروری ۲۰۲۲، سپنتا در رشته توییتهایی از بادار امریکاییای که سالها در رکاباش بود، گلایههایی کرد و در آخر از مردم افغانستان گویا معذرت خواسته است:
«...نخست، ایالات متحده تندروِ تندروان را در افغانستان رشد داده و به قیمت [جان] افغانها آنان را دربرابر اتحاد جماهیر شوروی تقویت کرد. سپس، ایالات متحده دست بازی به پاکستان در افغانستان داد. پاکستان، با همکاری و پول غرب، مقاومت افغانها را تحت تسلط خویش گرفته و طالبان را بهمثابه ابزاری جهت هژمونیاش در افغانستان آفرید. ایالات متحده زیر نام جنگ علیه تروریزم برای ۲۰ سال افغانستان را بمباران کرد. هزاران زن، کودک و غیرنظامی جان باختند. ما بدین باور بودیم، من هم بدین باور بودم، که همه مبارزه علیه تروریزم است. ایالات متحده با ۳۶ میلیارد دالر از پاکستان پشتیبانی کرد. اما، بنلادن در پاکستان زندگی میکرد. اکنون، ایالات متحده امریکا یکبار دیگر افغانستان را با غصب داراییاش مجازات میکند. در برابر مردمام و تاریخ کشورم احساس گناه میکنم که زمانی دولت امریکا را دوست و متحد تلقی کرده بودم. امیدوارم مردم افغانستان مرا ببخشند.»
هرچند حرف و حدیث در مورد معاملهگریها و خیانتهای سپنتا بیشمار اند. اما جناب شما که خود را داکتر علم سیاست گرفته اکت و ادای تان دنیا را گرفته بود، از چه زمانی به حقایقی که کودکان ما هم درک کرده بودند، رسیدید؟ به دو نتیجه میتوان رسید: ۱- در سطح کودکان ما هم شعور سیاسی نداشتی و امریکا قصدا یک پوچکله بیخبر از دنیا را «مشاور امنیت ملی» و «وزیر خارجه» حکومت دستنشاندهاش ساخته بود! ۲- بعد از این که بادار در میدان رهایت کرد و آن گونه ذلتبار مجبور به فرار از طریق میدانهوایی کابل شدی، حال برای فریب و نیرنگ خود را به در بیخبری و تناقضگویی میزنی!
تو منحیث «شاهد» هر خیانت و پلیدی کرزی و ارگنشینان، کان و کیف سیاستهای استعماری امریکا و غرب را بهتر از هر افغان میدانستی، اما منحیث مهره استخباراتی وظیفه داشتی با قلقلهکردن اینچنین جملات خاینانه مردم را فریب داده امریکا و غرب را فرشته نجات شان وانمود سازی:
«بدون شک جامعه جهانی و متحدان ما هیچ نیت سوئی ندارند. فداکاریهای زنان و مردان ایتلاف بینالمللی در مصاف با تروریسم و طالبان برای فراهمآوری یک زندگی بهتر برای ما افغانها قابل ستایش است.» (روزنامه ۸صبح، اول سنبله ۱۳۸۹)
تا چه حد مزورانه است که منحیث «مشاور امنیت ملی» رژیم پوشالی همه گزارشهای قتل و غارت امریکا و ناتو را میگرفتی اما طوری اکت میکنی که گویا حال به حقیقت رسیدی که امریکا «۲۰ سال بدینسو افغانستان را بمباران کرده و هزاران تن را به قتل رساند.» تو بهخاطر همدستی با قاتلان و سکوتت در قتل این هزاران افغان بیگناه سهیمی و باید با تو و امثالت روزی تصفیه حساب صورت گیرد.
سپنتا ماهیت قبیح دستگاهی را که در آن منحیث دستپاک امریکا نقش ادا میکرد به خوبی میدانست. به خاطر داریم وقتی دوسیه فسادش در انتقال حجاج علنی شد، به خشم آمده در نامه سرگشادهای عنوانی حامد کرزی، نظامی را که از مجریان مهماش بود، «دستگاه بیسر و ته» و «عدالتستیز» نامیده اعتراف کرد که «هر روز صدها شهروند این کشور از طریق همین دستگاه به سیاهی و تباهی کشانیده میشوند.» (روزنامه ۸ صبح، ۲۷ قوس ۱۳۸۸)
تو قابل «بخشایش» نیستی چون عشق به کرسی و مقام ترا آگاهانه در راه خیانت به وطن کشانید. تو نهتنها «دولت امریکا را دوست و متحد تلقی» کردی که سند فروش افغانستان به امریکا را تنظیم و نهایی ساخته برای فریب اذهان عامه برایش تیوری تراشیدی. تو برای دستگاهی سگدوی کردی که مردم را به «سیاهی و تباهی» میکشانید. تو خود به حدی غرق پابوسی «تندروِ تندروان» بودی که دستان کثیف مجددی را بوسیدی و سیاف جانی را که حامی اصلی القاعده و آورنده اسامه بنلادن به افغانستان بود در کتابت «استاد» خطاب کرده با این جملات میستایی: «موضعگیریهای او به سود کشور و مردم باعث شدند تا من به او احترام بگذارم...»
عذرخواهی سپنتا ریاکارانه است چون هنوز هم نمیخواهد زدوبندهای پس پرده اربابانش و جواسیس دیگر را افشا کند. چرا؟ چون هنوز در انتظار نشسته که اگر بخت یاری کند باز پُستی در «حکومت همهشمول» برایش برسد به همین دلیل به چتلیلیسی احمد مسعود نیز مشغول است. اگر چنین نیست و واقعا وجدان نداشتهات به درد آمده، بگیر در سطح آری بنمناشه و جان پرکینز بیپرده خیانت و جنایات و پروژههای استعماری امریکا و مزدوراناش در افغانستان را، که با تمام کان و کیف از آنها خبری، در کتابی نشر کن تا از «احساس گناه» رهایی یابی و در ضمن برای نسلهای بعدی آگاهیبخش خواهد بود تا در جالهای استبدادی اسیر نگردند.
البته از سپنتا انتظاری نیست چون در تشریح ماهیت خود و همکناماناش اعتراف جانانهای دارد:
«حاکمان افغانستان در سال های پسین با وقاحت بیمانند و کمنظیری دروغ و ریا را نظاممند ساخته به فلسفه و ارزش اعتقادی تبدیل کردهاند و آن را کماکان اشاعه میدهند.» روزنامه ۸صبح، ۲۵ میزان ۱۳۹۷
اما مردم به این آگاهی رسیدهاند که این جانیان چاکرمنش کموبیش خواب آرام نداشته باشند. گفته میشود که اقبال صافی و بصیر سالنگی در قطاری در ترکیه با این تصور که هنوز همان قلدریها و بدماشیهای شان چلش دارد، توسط جمعی از جوانان افغان مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. به چند نمونه دیگر بیداری مردم دربدر ما نگاهی میاندازیم:
حمدالله محب، از دستنشاندگان دیگریست که چند روز پیش از فرارش در هیئت یک بچهفلم قیافه شیر به خود میگرفت، اکنون در رسانهها و مجامع گوناگون حضور یافته و در تلاش برای پاکسازی خودش قیافه یک انسان روشنفکر و ماورای متمدن را به خود گرفته و گویا از مردم افغانستان پوزش میطلبد. علاوه بر بهاصطلاح معذرتخواهیاش در مصاحبه با تلویزیون «بیبیسی انگلیسی»، مصاحبه وی در «مجمع اکسفورد» دیدنی است که به خوبی توسط جوانان افغان همانگونه که شایستهاش بود بیاب و رسوا شد.
انتهای وقاحت یک نوکر که با این عکس مینازد
دختر محصل افغان به نام سمیه ابتدا علیه او لب گشوده میگوید «تو باید به محکمه کشانده شوی»:
«... فقط برای این که دیگر ملتی نداریم که تو به محکمه کشانده شوی و مدارکی علیهات فراهم گردد، این بدان معنا نیست که تو در برابر چشمان مردم افغانستان مجرم نیستی، و برعلاوه تو مرتکب جنایت شدهای...»
درحالیکه گرداننده برای خاموشساختن سمیه تلاش میکرد، دختر دیگر افغان در همین تالار صدا بلند کرد:
«خودت به تازگیها خانهای در فلوریدا خریدی. برادرت از درک پول قرارداد با دولت، خانههایی در دبی، لندن و استانبول خریداری کرد. وقتی به سربازان پول پرداخت نشود، شما این پولها از معاش ماموران دولتی به جیب خود میزنید...»
و جوانی با کلمات رکیک در بیرون از «مجمع اکسفورد» از محب پذیرایی میکند:
«محب جان آمدی؟ چطور استی؟ مردهگ.. خر... بسیار خوش استی. میگن خانه نو خریدی. مبارک باشه خانه نوت. پیسه افغانستانه دزدی کردی و رفتی. او بیغیرت انسان! او بیغیرت انسان! (به انگلیسی) ترسوی لعنتی! یک گروه امنیت در چهاردوبرت است. خوب است که سیکورتی است، ولا اگه میماندیمت. بیا امشب مهمان ما شو که برایت یک قابلی و یک پخسه گُه بتیم. خاک ده سرت! نام خدا موتره سیل کو. موتر سیل کو. مردهگ..! ترسوی لعنتی! (محب با عجله در موتر گرانبهایش سوار و فرار میکند.)»
و بیآبشدن زلمی ذلیلزاد توسط یک مرد افغان در هنگام گذر از جادهای در امریکا:
بگذار خلیلزاد با برادرخواندههای طالب خویش همآغوشی کرده چهره پلید خود را در نقاب «فرشته صلح» بپوشاند، اما محکمه تاریخ وی را در صف مکناتن، کیوناری، الکساندر برنز و دهها سگدو دیگر استعمار قرار خواهد داد.
«صدای مرد افغان: لالا! لالا! مملکت چه شده؟ زلمی! زلمی! او گوزوک! زلمی! زلمی! یک گپ خو بزن! مملکت چه شد؟ آه؟ گپ هم نمیزنی.»
در نخستین روزهای «مذاکرات صلح» با طالبان، امریکا و دیگر باداران افزون بر ارسال دستنشاندگان مرد، خودفروختگان زن مانند حبیبه سرابی، فوزیه کوفی، ناهید فرید، شهرزاد اکبر، فاطمه گیلانی، ملالی شینواری، جمیله افغانی، شاهگل رضایی، ماری اکرمی و چند گدیگک دیگر را جهت پابوسی جانیان طالبی و سفیدهمالی آنان فرستادند. و همین زنان سرکاری مبلغ «تغییر طالب» شدند، اما امروز در کشورهای غربی لم داده سنگ نمایندگی از زنان دردیده افغان را با وقاحت کمنظیری بر سینه کوبیده و از سوی صاحبان غربی شان جوایز و القاب پیهم دریافت میدارند.
بیآبشدن فوزیه کوفی در جریان راهپیماییای در لندن نه از طرف کدام زن انقلابی یا پیشرو بلکه توسط یک زن مدافع پرچم سهرنگ شوراینظار/جمعیت (سبز، سفید و سیاه) صورت گرفت:
«طالب را هم شناخته آوردید داخل افغانستان. ده دوحه کی اشتراک کرد؟ بانو کوفی، وقتی که امضا کردن کجا بودی؟ وقتی با طالبا [قرارداد را] امضا کردن، کجا بودی؟ خانم کوفی، جواب بده! در دوحه که امضا کدی! ده باره طالبا چه کردی؟ چقه پول گرفتی از دوحه؟ کجا میری حالی؟ بیا بره ما جواب بده! مه چهل نفر شهید دادیم، چهل نفر! ایقدر بدخشانی شهید شد، چه میکنی؟ ایقدر اندرابی شهید شد، چه میکنی؟ من جور استم. قسم تو چادرم ده خانه قانونی یادم نرفته! ...ده دوحه ده آغوش طالبا چه میکدی؟ ...مه اینجه بری چکچک با شما نیامدیم. جواب دوحه را بته. ...به فوزیه کوفی بگو که ده دوحه چی میکد؟ ...بان که بگریزد، کثافت روسپی سیاسی! دوستا، اینا ره ماندنی شان نیستم، از فوزیه کوفی پرسانم میکنم که ده دوحه چی شد؟ دوحه چی شد؟ ای هم ده دوحه رفته بود همرای طالبا، چی میکنه امروز ده انگلستان آمده؟ همی طالبا ره خو اینا آورده بودن ده مابین کابل. چرا خودش ده لندن چکر میزنه؟ چرا ده لندن چکر میزنه؟ تا بیخ دوحه ره خو همی هم رفته بود. همی روسپیها رفته بودن. چی میکنه، چرا جواب نمیته؟ مره روانی میگن. چادر و خیشتک خودش ده خانه مردم گیر آمده بود. کثافتها! کلگی شان گریزی! روسپیها! (مردی تلاش میورزد تا این زن را آرام بسازد و میگوید که کامره موبایلاش را خاموش کند تا با وی صحبت کند و میگوید که در برابر کامره صحبت نمیشود که نکاتی را باید در عقب کامره بگوید. اما این زن درخواستاش را رد کرده و ادامه میدهد.) نی مه قطع نمیکنم. گپایته بزن. مردم حق دارن بفهمن. مردم افغانستان خر نیستن. گپ بزن، (مرد: پشت سر چیزهایی داریم.) نی پشت سر هیچچیزی نداشته باش! تو چرا امروز آرام استی؟ خانم فوزیه کوفی که ده دوحه رفت، امضا کد، چرا آمده ده لندن، فعلن! همی خو خواهر طالبا است. چی میکنه ده لندن؟ چرا دخترایش ده لندن آمده؟ (با گلوی پُربغض) چرا خواهر مه ده آنجا بیوه اس؟ چرا دختر کاکای مه ده آنجا بیوه اس! چرا عروس کاکای مه ده آنجا بیوه اس! (مرد: تو احساساتی استی.) نی احساسات نیس، حقیقت اس! چرا بیوه شده چهل نفر ده فامیل مه؟ چرا پنجاه نفر ده فامیل یتیم شده؟ چرا سرسبیل و پیچهسفیده مه بیوه شده و لب و دهان شان خشک است؟ خواهر طالبا ده دوحه رفته و امضا کد، طالبا ده کابل آورد. چرا ده لندن آمده؟»
مداح جانیان هیچگاهی مدافع زنان افغانستان شده نمیتوانند
بگذار امریکا و متحدان با پوزشطلبی و معذرتخواهی چاکران در صدد رنگ و روغن شان باشند یا با اعطای جوایز بلند و بالا هنوزهم آنان را مورد نوازش قرار دهند. از سوی دیگر عدهای از این دستنشاندگان برای کسب آبرو و عزت در این و آن رسانه ظاهر شده و دست به هر نوع عوامفریبی بزنند، ولی مردم ما ماهیت این خاینان را شناختهاند و حقهبازیهای آنان را باور نمیکنند.
بر مردم داغدار و وطنپرست مقیم خارج ماست که این خاینان را در آن کشورها آرام نگذارند و در برابر استراحتگاههای آنان رفته و با سنگ و رنگ و تخم گندیده بر آنان بتازند و در هیچ گردهمایی و راهپیماییای اجازه اشتراک ندهند. اینان هر چقدر چهره متمدن به خود گرفته و معذرت بخواهند، قابل بخشش نیستند و روزی باید در محکمهای مردمی داخلی و یا خارجی محاکمه و مورد بازخواست قرار گیرند و برای جنایات و خیانتهای شان مجازات شوند.