غارتگران آثار تاریخی آیخانم مقربان «قهرمان ملی»
- رده: گزارشها
- نویسنده: محمود سیاووش
- منتشر شده در چهارشنبه، 20 سنبله 1392
قسمت اول
تاراج و قاچاق وسیع آثار تاریخی افغانستان و کاوش ها و تخریب اماکن باستانی آن از جبران ناپذیر ترین جنایات به میراث های فرهنگی ما به شمار میرود. این آثار بدون شک مربوط به مردم افغانستان بوده و سندی از سهم شایسته آنان در تکامل فرهنگ بشری میباشد. اما چور و نابودی آن توسط لشکر جهل و جنایت تنظیمی و طالبی نه تنها خیانت به مردم افغانستان بلکه جنایت علیه میراث تاریخی بشریت هم است و از دلایلی که بی چون و چرا میتوان حکومت کرزی را فرهنگ ستیز و خاین نواز نامید، رابطه نزدیک آن با دزدان و خاینان به تاریخ و فرهنگ این وطن و عدم محاکمه آنان است.
در مورد تخریب مجسمه های بودا به دست طالبان جاهل و چپاول موزیم کابل توسط تنظیم های جانی فراوان گفته شده است، اما از بربادرفتن یکی از ارزشمندترین داشته های تاریخی ما در تپه آیخانم ولایت تخار کمتر سخن گفته شده است.
ساحه تاریخی آیخانم قبل و بعد از تاراج شدنش توسط قومندان های تنظیمی.
آیخانم از جمله چهارده شهر بزرگ جهان است که بنام اسکندریه ها از امپراتوری اسکندر مقدونی همراه با هفتاد قلعه جنگی در قلمرو امپراتوری او در سراسر جهان بجا مانده است. این تپه تاریخی در قریه آیخانم ولسوالی دشت قلعه ولایت تخار در کنار دریای آمو و کوکچه موقعیت دارد.
راز موجودیت شهر باستانی آیخانم برای نخستین بار در سال ١٩٦١ زمانی گشوده شد که آثاری متعلق به این منطقه توسط مردم محل بیرون گردیده بدست باستان شناسان رسید. تیم باستان شناسان افغان – فرانسه تحت سرپرستی پروفیسور پاول برنارد (Paul Bernard) از سال ١٩٦٥ تا ١٩٧٨ میلادی جمعآ پانزده دوره در آیخانم حفریات نموده که تعدادی از آثار مکشوفه آن ساحه را در «اطاق آیخانم» موزیم ملی افغانستان به نمایش گذاشته بودند. با کودتای شوم هفت ثور این حفریات ناتمام ماند و زمینه برای غارت آن مهیا گردید.
مخروبهای را که امروز به نام «آیخانم» میشناسیم یکی از صدها اماکن تاریخی این سرزمین است که در زمان حیات مسعود و ربانی در شرایطی که ولایت تخار قلمرو آنان بود توسط نیروهای نظامی شان چپاول گردید. این تپه توسط قومندانان مسعود هریک پیرم قل ضیایی، قاضی کبیر مرزبان، بشیر قانت (یا بشیر چاهآبی)، سبحان قل ابراهیمی و مامور حسن تاراج گردید.
تعدادی از غارتگران عمده آثار آیخانم.
درباره اهمیت تاریخی تپه آیخانم حرف هایی گفته شده. قرار معلوم حتی در پارلمان و ریاست جمهوری روی بربادرفتن آن بحث های بینتیجهای صورت گرفته. ولی از اینکه کدام افراد با چه روابط تنظیمی دست به این جنایت نابخشودنی زده اند، طبق معمول در دستگاه فاسد حاکم سکوت خفتبار صورت گرفته است. هیچکس تاکنون بر زبان نیاورده که تپه آیخانم در دوره زمامداری برهانالدین ربانی و احمدشاه مسعود به دست افراد و عزیزترین قومندانان شان تاراج گردید. اینان کسانی اند که دوشادوش مسعود میجنگیدند و در اینگونه جنایات شریک هم بودند.
مجسمه های بامیان به دست ملاعمر نابود نشد، بلکه به امر ملاعمر و در عصر زمامداری او نابود گردیدند. ولی هیچکس این حماقت را نمیکند تا بگوید که نابودی مجسمه های بامیان کار افراد ملاعمر بود نه خودش و به این شکل او را برائت دهد. به همین صورت آیخانم هدیه مسعود و ربانی به قومندانان شان بود تا آنان را با تفنگداران شان با انرژیتر راهی جنگ های دهشتناک تنظیمی در کابل نمایند.
در نشرات مربوط به شورای نظار و جمعیت اسلامی تحسین و توصیف های فراوانی از قومندانان متذکره صورت گرفته است و هرکجا در رابطه به مفید بودن اینان و نقش آفرینی های شان به جبهه مسعود بحث های طویلی راه اندازی شده است. رفتن پیرم قل با مسعود به اروپا یکی از دلایل خوب بوده میتواند.
در جشن هایی که سالانه از طرف شورای نظار و جمعیت در مناطق مختلف برگزار میگردید ساعت ها در تمجید و تعریف همین قومندانانی که تیشه بر ریشه های تاریخی ما زدند اختصاص مییافت. ولی متاسفانه زمانیکه بحث جنایات اینان به میان میآید وضع ١٨٠ درجه تغییر میکند و یکسره اینان را قدرت های محلی میشمارند، تا وانمود سازند که ربطی به مسعود و شورای نظار و یا در کل اخوان و تنظیمی های تخار ندارند. ولی اینگونه شیادی ها سودی ندارد چون آفتاب را با دو انگشت نمیتوان پنهان کرد. مردم تخار که تیغ جنایت و بربریت اینان را تا اعماق قلب شان احساس میکنند تمام این چهره های بدنام و کارکردهای شرمآور شانرا میدانند.
تصویری از آیخانم در گذشته که بصورت دیجتال بازسازی گردیده است.
مصاحبهای را که «کلید گروپ» (٢ سرطان ١٣٩٠) با رئیس اطلاعات و فرهنگ تخار سید عاقب الله ادیب یار در خصوص عاملان تاراج آیخانم انجام داده نمونه این مدعاست: عاقبالله که از مسعودپرستان و عبدالله پرستان پروپاقرص تالقان است، اظهار میدارد که آیخانم از سوی زورمندان محلی چپاول گردید که مربوط به هیچ تنظیمی نبودند! همچنان حبیبه دانش وکیل ولسی جرگه از تخار (خانم قومندان امیر هزارباغی که فعلاً حیات ندارد) نیز بخاطر خوشرقصی بهتر به سیاست های حاکم از طالبان هم در غارت آیخانم اسم برده است که خیلی عجیب و خندهآور است. این به اصطلاح نماینده ملت، برای اینکه دستان خونپر شوهرش را که یکی از تاراجگران عمده آیخانم بود پنهان نگهدارد، طالبانی را که هرگز به این منطقه پا نگذاشته اند محکوم به حساب میآورد. زمانیکه طالبان جهالت پیشه و وحشی به اطراف دریای کوکچه مستقر گردیدند، تپه آیخانم شامل مناطق تحت نفوذ آنان نمیشد، حتی یک سوزن هم تا این مدت در تپه آیخانم از شر قومندانان احمدشاه مسعود باقی نمانده بود که طعمه طالبان گردد.
اینکه چپاولگران آیخانم کی ها بودند، مطلبی را سند گونه از کتاب عبدالقیوم فطرت یکی از مداحان قلمی تنظیم های جهادی تخار میآورم. چون استناد بر نوشته های او که تحت رهنمایی های غیرمستقیم بنیاد احمدشاه مسعود به رشته تحریر آمده، اسناد قابل اعتبار است که جای هیچ گونه گریزی برای آدم های ُپرروی از جنس عاقبالله ها باقی نمیگذارد.
در روزهایی که پیرم قل به غارت آثار آیخانم مصروف بود، احمد شاه مسعود او را ناز داده در سفر اروپاییش با خود برد.
«حکومت موقت به ریاست پروفیسور استاد برهان الدین ربانی به اساس معاهدات و فیصله های اجلاس پشاور آغاز یافت. احمد شاه مسعود مبنی بر توافقات پشاور به حیث وزیر دفاع ملی دولت اسلامی افغانستان انتخاب گردیده بود. او به تاسیس و فعال سازی اردوی ملی اقدام نموده قطعات، قول اردوها، فرقه ها، و سایر جزوتام های وزارت دفاع ملی را در سرتاسر کشور دوباره احیاء و مجاهدین را در قطعات یاد شده تنظیم فرمود. به تاسی از تنظیمات و تعینات فوق، قول اردوی نمبر٦ به قومندانی شهید سید نجمالدین واثق فعال گردید که دربرگیرنده امنیت در ولایات بدخشان، تخار، کندز و بغلان بود. ریاست ارکان قول اردوی نمبر٦ را ملا پیرم قل ضیایی و معاونیت آن قول اردو را عارف خان کندزی به دوش گرفته بودند.... قومندانی فرقه ٥٥ پیاده را الحاج قاضی محمد کبیر مرزبان عهده دار بود و قرار گاه فرقه در سرپل دریای کوکچه جابجا گردیده بود. غند ٥١٨ پیاده از تشکیل فرقه ٥٥ در چهاونی شهر کهنه ولسوالی رستاق به قومندانی الحاج سبحان قل ابراهیمی در چوکات غند اخذ موقعیت کرده بود. همچنان یک کندک اپراتیفی مربوط قول اردو که قرار تشکیل آن عموم افسران، خورد ضابطان، و سربازان این کندک به پنجصد تن میرسید، به قومندانی الحاج مخدوم کفایتالله خسربره پیرم قل در ولسوالی رستاق جابجا گردیده بود و بصورت مستقل، اکمالات آن از قرارگاه قول اردو صورت میگرفت. بشیر چاهآبی قومندان سرحدی این قطعه و همچنان در یک دوره به حیث معاون قول اردوی نمبر شش ایفای وظیفه نمود. آمر عباس از طرف مامور حسن منحیث قومندان توپچی فرقه ٥٥ ایفای وظیفه میکرد.» (صفحه ١٤٨ -١٤٩ کتاب «رستاق در دوره های جهاد و مقاومت»)
کاوش های غیرقانونی تپه آیخانم به امر قومندانان مسعود هر یک پیرم قل ضیایی، قاضی کبیر مرزبان، بشیر چاه آبی، مامورحسن و قومندان امیر هزارباغی در سال ١٣٧٤ شروع و مدت سه الی چهار سال ادامه یافت. صدها تن از مربوطین این قومندانان طی چندین سال مشغول کندن و پالیدن تپه آیخانم بوده هزاران تکه آثار تاریخی آن را بیرون کشیدند که تعداد زیاد آن از طریق قاچاقبران آثار تاریخی به بازار های پاکستان انتقال یافت. در میان قومندانان متذکره نقش اساسی را ملا پیرم قل به عهده داشت. او به دلیل شکستاندن جبهات حزب اسلامی به نفع جمعیت و شورای نظار در ولسوالی های ماورای کوکچه و همچنان به دلیل حاکم بودن در ولسوالی بزرگ و پرنفوس ولایت تخار، از جمله قومندانان نازدانه احمدشاه مسعود محسوب میشد که صدور امر تاراج تپه آیخانم، مکان های تاریخی، غصب ملکیت های دولتی و غیر دولتی مناطق تحت نفوذش، بخشی از «رسالت جهادی» وی بشمار میرفت.
طی کاوش هایی که در آیخانم صورت گرفت، هزاران تکه آثار بدست آمده به اشکال و کیفیت های مختلف یافت گردید. آفتابه ها، تبنگ ها، کوزه ها، کاسه ها، جام ها، مجسمه ها و سکه های مصور طلایی، نقرهیی، هفت جوش، پلاتین، مسی، مجسمه هایی از عقیق و یاقوت و فلزات مختلف، زیورات بخصوص گوشواره های طلایی با نگین های فیروزه و یاقوت، کره های پا، گردن بندها همراه با نگین های گرانبها از طلا، نقره، هفت جوش، دست گیرهای دروازه و قاشق ها، کتیبه هایی که روی آن تصاویری از انسانها، حیوانات و آفتاب و ماه بصورت برجسته نقش بسته و از فلزات ساخته شده بود پیدا میشد و بفروش میرسید. مهره هایی از سنگ های قیمتی با نقش و نگارهای متفاوت نیز از انتیک های پرفروش آیخانم بود. تجارت انتیک و آثار تاریخی از سال ١٣٨٤ از جمله پرعاید ترین تجارت در سطح افغانستان بشمار میرفت. صدها قاچاقبر با بوجی های پول در پشت بسوی تخار و بخصوص ولسوالی دشت قلعه و رستاق جهت خرید انتیک سفر میکردند.
راست: عکس یکی از پایه های آی خانم که توسط باستان شناسان فرانسوی عکاسی شده بود.
چپ: پایه های دیوار های آیخانم که اکنون در هوتل قاضی کبیر موجود اند
وقتی دهل چور آیخانم به امر فرماندهان متذکره نواخته شد، آنان چهار نمایندگی جهت اخذ خمس اشیای یافت شده از آیخانم درین محل باز کردند. افراد تعیین شده از طرف اینان بر کارهر تیم در تپه، نظارت میکرد تا بداند که چیزی یافته است یا نه. به مجردی که تیمی جنسی را پیدا میکرد فوراً به نمایندگی ها اطلاع داده میشد. نمایندگی ها هم بدون معطلی وی را جهت پرداخت خمس احضار میکردند. هرگاه شئی و یا جنس یافت شده به نظر شان ارزشمند به نظر میآمد بطور مکمل زیرعنوان اینکه به دولت تحویل داده میشود از نزدش اخذ شده با دادن چند لک افغانی پول رایج وقت به عنوان بخشش رخصتاش میکردند. اگر جنس یافت شده سکه های نقرهای و یا هفت جوش میبود که در آن زمان زیاد یافت گردیده بود، درین صورت بیشتر از مناصفه آن را میگرفتند و به آن میگفتند خمس یا پنج یک.
«داکتر» نورالله از قریه کیشان رستاق در اوایل به حیث نماینده پیرم قل جهت اخذ خمس یا اخذ پنج یک به امر پیرم قل توظیف شد که مدتی بعد «داکتر» فیضالله این وظیفه را به دست گرفت. نورالله که از جمله داکترهای شش ماهه پاکستانی است، آدم کم بضاعت بود ولی بعد از سپری کردن وظیفه اخذ خمس از غنایم انتیک آیخانم به فرد پولدار در سطح ولسوالی دشت قلعه ولایت تخار تبدیل گردید که فعلاً صاحب چندین سرای، حدود شصت دکان و چهارده دربند حویلی مجلل تنها در شهر دشت قلعه ولایت تخار دارد. یکی از افرادی که با استفاده از زور و قدرت جهادیاش بعد از چور و چپاول آثار، پایه های سنگی و دیوارهای آیخانم را شکسته به خانهاش انتقال داد قاضی کبیر مرزبان است. تصاویر این آثار گرانبها که بصورت بیارزشی در ساخت خانه و هوتل وی بکار رفته اند در مطبوعات معتبر جهانی نیز انعکاس یافته است.
وقتی گزارشگر بی.بی.سی با قاضی کبیر مرزبان قومندان فرقه ٥٥ احمدشاه مسعود در زمان چورکان آیخانم (بعدا مشاور حامد کرزی گردید و فعلاً عضو پارلمان است) درباره انتقال پایه ها و سر پایه های ساختمان های آیخانم به هوتلش در شهر خواجه بهاوالدین را جویا شد، نامبرده برای اینکه خود را از ملامتی نجات داده باشد اظهار میدارد که گویا مردم آیخانم را تاراج میکردند و او پایه های سنگی دیوارهای این شهر تاریخی را به خانهاش انتقال داد تا از دستبرد آنان نجات یابد و همچنان با دیدهدرایی شرمآورعلاوه میکند که برای انتقال آن پول به مصرف رسانیده و اگر دولت خواهان گرفتن آن است باید این پول را به وی بپردازد! قاضی کبیر در کنار پیرم قل جز تاراجگران عمده آیخانم بشمار میرود. قاضی کبیر غیر از سرپایه های دیوارها که به علت دشواری انتقال آن به پاکستان به فروش نرسید، صدها پارچه انتیک را که او و برادران همجنسش از آیخانم تصاحب کردند و تعداد شان را بفروش رسانیدند و تعدادی را هنوز هم با خود دارند.
برای وضاحت بیشتر داستان یکی از مجسمه های سنگی آیخانم که توسط شخصی پیدا شد و بعداً توسط افراد مامورحسن ضبط گردید را بازگو میکنم.
یکی از کتیبه های طلایی استثناییای که از آیخانم پیدا شد و توسط قاچاقبران انتیک به خارج انتقال یافت. این اثر ارزشمند تاریخی ما در بازار های سیاه بدون مبالغه به دهها ملیون دالر دست به دست شده است.
هنوز تاراج آیخانم تازه آغاز گردیده بود که شخصی مجسمه کندن کاری بزرگ سنگیای را که یک کودک خوابیده بود از زیر خاک بیرون میکشد، چشمان مجسمه از نگین های سرخ، گوشوارهای آن دارای نگین های یاقوت و به گردنش هم خطوط برجسته مصور به شکل زیورات کندن کاری شده بود که گوشواره و گردن بند مکمل با طلا و نگین های رنگه به شکل برجسته پرکاری شده بود. مامورحسن همین که مجسمه را از نزد یابندهاش اخذ میکند، آنرا جهت فروش به پاکستان انتقال داد که درین جریان از طرف کارمندان به اصطلاح امنیت در شهر تالقان ضبط و دستگیر شد. فیض الله بیگ معاون اوپراتیفی ریاست امنیت به امر قسیم فهیم این ماموریت را به عهده گرفته آنرا ضبط کرد و افراد مامورحسن را همراه با مجسمه سنگی که به کودک سنگی مشهور گردیده بود، دستگیر نمود. یک روز از ضبط مجسمه نگذشته بود که مامورحسن با اکرم خان رئیس امنیت وقت تخار ارتباط میگیرد و از او خواهش میکند که ده هزار لک افغانی برایت میدهم مجسمه را تحویلم کن. مامورحسن همچنان یادآور میشود که من یک کاپی تقلبی این جنس را با خود دارم که اگر پول را بگیری و مال را برایم تسلیم نمایی، هیچ گونه مسئولیتی نخواهی داشت. اکرم خان به سخنان مامورحسن توجه نمیکند و مجسمه را به فهیم که آن وقت وزیر امنیت افغانستان بود ارسال میکند. فهیم بخاطر خوش خدمتی های اینان چهارصد لک افغانی به فیض الله بیگ و چهارصد لک افغانی به اکرم خان بخشش میدهد. فیضالله بیگ ده لک افغانی این مقدار پول را پنج جریب زمین آبی دوفصله در تخار میخرد. مجسمه آیخانم که رشوه واپس گیریاش ده هزار لک افغانی پول سابق معادل دوصد جریب زمین آبی باشد قیمت اصلی آن چند خواهد بود و فهیم آن را چند به چه قیمت گزافی به فروش رسانیده است؟ سوالیست که باید «مارشال» جوابش را ارایه نماید.
پایه های تاریخی آی خانم در هوتل یک جنگسالار در خواجه بهاوالدین تخار