حاجی شاه محمد، از رزمندگان صدیق جنگ مقاومت ضد روسی
- رده: از صفحات تاریخ ما
- نویسنده: همرزم
- منتشر شده در شنبه، 26 جوزا 1397
حاجی شاه محمد از قومندانان خودگذر و نیکنام جنگ مقاومت بود که در برابر اشغالگران روسی و رژیم مزدورش به بسیج مردم پرداخت و رهبری جبهه «دربست» اناردره را به عهده داشت. وی از نخستین قیامکنندگانی بود که با اراده پولادین بارها به مصاف دشمن رفت، دلاورانه رزمید و ضربات کوبندهای را نیز به ارتش متجاوز تا دندان مسلح وارد ساخت. او ساده و بیریا زیست و هرگز در پی مقام و پول و نام و نشان نبود. مردم فراه او را بمثابه قهرمان پاکباز میشناسند. با تاثر که این شخصیت ملی، دوسال قبل در اثر سکته قلبی در زادگاهش به جاودانگی پیوست.
حاجی شاه محمد فرزند حاجی نور محمد صادقی در سال ۱۳۰۷ خورشیدی در یك خانواده دهقانپیشه، در ولسوالی اناردره ولایت فراه به دنیا آمد. در شش سالگی شامل مكتب گردید و بعد از ختم دوره ابتدایی با تمام استعدادی که داشت به علت وضعیت بد اقتصادی خانواده دست از آموزش کشید و همدوش پدر مصروف دهقانی گردید.
با كودتای ننگین ۷ ثور ۱۳۵۷ اوضاع کشور دستخوش تغییرات خونین گردید و تودهها به صورت خودجوش از هر کران برخاستند. مردم اناردره تحت زعامت جمعه خان صادقی وحاجی شاه محمد صادقی در ۲۱ حوت ۱۳۵۷علیه نظام مزدور خلق و پرچم دست به قیام زدند كه در نتیجه ۲۳ روز ولسوالی اناردره بدست نیروهای مردمی افتاد و مزدوران روسی که با قوای زمینی موفق به پس گرفتن ولسوالی نگردیدند نهایتا به نیروی هوایی و بمباردمان منطقه متوسل گشتند. در آن هنگام حاجی شاه محمد و سایر قیامکنندگان بخاطر جلوگیری از تلفات مردم، ولسوالی را ترک و به کوههای همجوار پناه بردند.
در آوان جنگ مقاومت و قیامهای خودجوش تودهای علیه میهنفروشان خلق و پرچم و متجاوزان روس و قبل از نفوذ زهراگین رهبران تنظیمی به داخل جنبش، تمامی پیکارگران راه استقلال غیر از اخوانیها در یک صف واحد قرار داشتند. بنابر همین دید در سنبله ۱۳۵۸ حاجی شاه محمد در همسویی با سایر استقلالطلبان منطقه جهت پیشبرد جنگ به جبهه عمومی متشکل از اقوام مختلف فراه موسوم به پایگاه «جیجه» پیوستند. آنان تقریبا دو سال در اکثر مناطق فراه، علیه دشمن جنگیدند. دیگر اکثر قریهجات به پایگاه مبارزانی مبدل شده بود که از حمایت وسیع تودهای برخوردار بودند. این کابوسی بود که دولت مزدور از آن وحشت فراوان داشت بنا با توسل به بمباردمان هوایی کوشید مردم را سرکوب نماید. بمباردمانهای مکرر برعلاوه خسارات جانی و مالی اهالی منطقه، منجر به شهادت ۱۲ تن از جنگجویان به شمول قومندان حاجی جمعهخان صادقی (مامای حاجی شاه محمد) شد که اگر چه از نظر نیروی انسانی باعث تضعیف جبهه گردید اما روحیه همرزمان شان در ادامه این راه را قوت بیشتر بخشید.
حاجی شاه محمد با همنوایی مردم و سازماندهی همراهانش بار دگر به ولسوالی اناردره حمله و آن را به تصرف خود درآورد. همچنان وی بنیان پایگاه «دربست» (یكی از كوههای اناردره) را نهاد و از سوی یارانش به صفت قومندان عمومی پذیرفته شد. این زمان مصادف بود با یورش گسترده قوای روس و مهاجرت وسیع مردم به سوی ایران که با فتح ولسوالی، علاوه بر ضربه زدن به دشمن، مسیر مهاجران نیز باز گشت.
حاجی شاه محمد بر خلاف قومندانان ضدترقی، متعصب و منفعتطلب اخوانی، انسان آزادیخواه و صادقی بود که جمع وسیعی از روشنفکران مبارز را جلب نمود تا جبهه را وسعت و توانایی بیشتر و عملیاتهای چریکی را تشدید بخشند. دولت مزدور چندین بار دست به حملات بزرگ علیه این جبهه زد اما قادر به تصرف پایگاه آنان نگردید.
در حمل ۱۳۶۰ کاروان بزرگی از قشون روس و نوکران شان جهت اجرای نقشه نابودی این جبهه به منطقه اعزام شدند. این یورش که از زمین و هوا منطقه را زیر آتش گرفته بود، ۱۵ شبانه روز ادامه یافت. سرانجام پس از ضربات سنگین به دشمن، کماندوهای روسی با استفاده از تاریکی شب و استعمال مواد خطرناک کیمیاوی، پایگاه را به تصرف خود درآورده تمام راههای منتهی به آن را با ماین فرش کردند. در این جنگ نابرابر ۱۳ تن به شمول قومندان غلام رسول (برادر حاجی شاه محمد) و همرزمانش هر یک خدانظر، ملهم خان، نذیر، ظریف، بسمالله جان، نجمالدین، محمد ظریف، نوراحمد، محمد، ملا جمعه خان، عبدالرشید و غوثالدین جان باختند.
یکی از همقطاران این جانباختگان که هنوز در قید حیات است خاطرهاش را این چنین بازگو میکند:
«روسها طی ۱۵ روز حلقه محاصره را هر روز بر ما تنگتر میساختند و از زمین و آسمان مرمی میبارید. خوب یادم است ۴ بال طیاره میرفت و ۴ دگر میآمد و بمهای خود را بر سر ما پشت به پشت خالی میکردند. انواع بمهای خوشهای و ۹پال، گازدار، نوعی دگر که در هوا منفجر میشد و از آن چرههایی مانند میخ بر ما میبارید و سلاحهای رنگارنگ دیگر را در برابر ما به کار گرفتند. اما روحیه مجاهدان بلند بود و از حریم خود بنام قله شاهمیر (اکنون به نام قله شهدا نامیده میشود) دفاع کردند. شاهد تلفات افراد روسی و نوکران شان و نیز منفجر شدن دو تانک و به غنیمت گرفتن اسلحه زیاد بودم. ما هم ۱۳ نفر شهید و ۵ نفر زخمی داشتیم. تصمیم ما مقاومت تا به آخر بود اما مولوی فقیر میدان را رها و فرار نمود. وقتی متوجه شدیم پشت سر ما خالی شده و آخرین کسان در سنگر ما ماندیم چاره نبود، ساعت یازده شب مجبور به عقبنشینی شدیم. اگر مولوی فقیر خیانت نمیکرد، به احتمال قوی تا یک روز دگر روسها صحنه را ترک میگفتند. ترسیم آن جنگ و از دست دادن همرزمان، حتی بعد از گذر سالها برایم دردناک است.... بعد از ختم جنگ تبصره میشد که قومندان عمومی نیروهای روس در افغانستان شخصا رهبری عملیات را به عهده داشت.»
مولوی فقیر از قومندانان تفرقهافگن اخوانی، از پیوستن روشنفکران سلحشور و رشد و رونق جبهه نگران بود. وی بارها در مجالس اعلام کرده بود که «روشنفکران دانههای خنازیری اند که باید از ریشه کنده شوند.» بدین سبب فتوای قتل چند تن از روشنفکران مردمی و مبارز را نیز صادر نموده بود. وی همواره برای ضربه زدن و تخریب جبهه لحظهشماری میکرد و میکوشید تا عملا جبهه «دربست» را با شکست مواجه و یا وارد جنگ داخلی کند، چیزی که یک بار اتفاق هم افتاد ولی فوری توطئه خاینانهاش علیه جبهه افشا شد و با سرافکندگی راهش را جدا ساخت.
یکی از همقطاران حاجی شاه محمد که در دشوارترین سالها و شرایط با وی بوده، میگوید: «حاجی انسان ساده، فروتن و مهربان بود. با مجاهدان خود اصلا اکت و ادای قومندانی نمیکرد و همگی او را دوست و پدر خود میدانستند. در زندگی جز چند توته زمین پول و ثروتی نداشت ولی دلاوری وصداقتاش شهره منطقه بود. در میدان جنگ جاجی شاه محمد با روحیه قوی جنگجویانش را قوت قلب میبخشید و مرد استوار و تسلیمناپذیر بود.»
حاجی شاه محمد تحمل سلطه بیگانه را بر وطن نداشت و زیر بار قومندانان آشوبگر و سودجو نیز نمیرفت. با از بین رفتن جبهه «دربست» به ایجاد پایگاه دیگری بنام «شهید صادقی» در یکی از کوههای ساحه انجیركوهک پرداخت. چون امکانات نهایت اندک در اختیار داشت، از تمام مبارزان همراهش خواست تا با مشكلات مقابله نموده از حوصلهمندی كار گیرند. حاجی شاه محمد فقید در طول دوره جنگ ضدروسی هرگز تن به جنگهای داخلی تنظیمی نداده، یگانه هدف وی استقلال كشور و سرنگونی نظام پوشالی بود. وی از صادقترین و مستقلترین فرماندهان جنگ مقاومت ضدروسی بود که در هیچ مرحلهای از زندگیاش تن به سازش و مدارا نداد.
شاه محمد در طی سالهای جنگ مقاومت از متحدان فعال «جبهه عمومی سورخاش فراه» که عمدتا متشکل از روشنفکران انقلابی فراه بود، به شمار میرفت .این همسویی تا پایان جنگ مقاومت تداوم یافت.
بعد از سقوط رژیم پوشالی نجیب (۱۳۷۱) و بازگشت مهاجران به وطن، وی وظیفه ملی (جنگ علیه روس و ایادی خاینش) را ختمشده پنداشته سلاح بر زمین گذاشت و مانند سایر افراد شرافتمند پشت مقام و پول نگشت. او در زادگاهش به مثابه قومندان نه بلکه دهقان ساده به سراغ مزرعهاش رفت و سالها از دسترنج خویش نان خورد. با افسوس که آرزوها، فداکاریها و تلاشهای خستگیناپذیر حاجی شاه محمد و هزاران هزار جاننثار دیگر که میبایست آرامی و سعادت خلق را در پی میداشت با خیانت رهبران جنایتپیشه و خاین جهادی برباد رفت. وی تا آخر عمر از نکبت حاکم فعلی بر افغانستان رنج برد.
قلب این انسان شرافتمند و وطندوست ساعت ۹ شب ۶ سرطان ۱۳۹۵ در سن ۸۸ سالگی از تپیدن باز ایستاد و بدین صورت او نیز به کاروان جانباختگان راه رهایی افغانستان پیوسته نام پرافتخارش در دل تودههای ما باقی ماند.
یاد و خاطره حاجی شاهمحمد گرامیباد!