روسها چگونه آثار گرانبها را از گزند جنگ جهانی دوم حفظ کردند؟
- رده: مقالات
- نویسنده: توفان
- منتشر شده در شنبه، 13 سنبله 1395
مطلبی در مورد تباهی آثار «مس عینک» را در سایت حزب همبستگی میخواندم که انهدام و غارت گرانبهاترین نمودهای باستانی این سرزمین تمام وجودم را پردرد ساخت. مردم ما باید به این آگاهی برسند که منزلت فرهنگی و تاریخی یک ملت و کشور زمانی پربار و غنی میگردد که میراثهای گذشته آن به عنوان اسناد معتبر و زنده با جدیت تمام حفظ گردند. ملتهای آگاه که به تاریخ و فرهنگ شان بها قایل اند، به قیمت خون شان از ارزشهای بجا مانده از نیاکان شان پاسبانی نموده در بدترین شرایط نگذاشته اند گنجینههای ملی و پرقدامت شان به نابودی کشانیده شود. در این رابطه، نمونهی الهامبخشی که برای همیشه درج تاریخ جهان خواهد بود، نجات آثار موزیم روسی «گالری هنری ترتیاکف» در اوج جنگ جهانی دوم است.
کارمندان «گالری هنری ترتیاکف» هر اثر را با درنظر گرفتن حساسیت و آسیبپذیری آن، بستهبندی نموده و برای انتقال آماده میساختند.
در نخستین هفتههای آغاز جنگ جهانی دوم، درحالی که مسکو زیر بمبارد شدید نازیها قرار داشت، دولت روسیه فرمان صادر نمود که بهرقیمتی شده آثار موزیمها و گالریها به مناطق امن منتقل گردند. درحالیکه مردم روسیه برای «جنگ بزرگ میهنی» و دفاع از خاک شان در برابر فاشیستها اسلحه به دوش گرفتند، اما کارمندان «گالری هنری ترتیاکف» با به خطر انداختن جان شان، انتقال آثار به مکان امن و نگهداری از آن را وظیفه وجدانی و ملی شان پنداشته با جدیت درین زمینه دست به کار شدند.
در سال ۱۹۴۱ تحت نظارت یک کمیته هنری، تخلیه موزیم آغاز گردید. آنان همه روزه از سر صبح تا ناوقت شب کار میکردند. تمامی نقاشیها را از دیوارها برداشته، از چوکات بیرون درآورده و ابتدا باارزشترینهای آنان را بستهبندی نمودند. ابتکار و دانش متخصصان بازسازی نقش کلیدی در این ماموریت بازی میکرد. آنان هر اثر را با درنظر گرفتن حساسیت و آسیبپذیری آن، بستهبندی نموده و برای انتقال آماده میساختند. برای انتقال بعضی آثار قدیمی که ضربهپذیر بودند دست به ابتکارات جالبی زدند تا در طول راه از گزند تکانهای احتمالی مصون باشند.
جابجایی آثار هنری در شهر نووسیبیرسک - ۱۹۴۲
در اواخر ماه جولای، محمولههای آثار موزیم هنری ترتیاکف توسط ریل به شهر دورافتاده نووسیبیرسک که از خط جنگ به دور بود رسیدند و در ساختمان یک تئاتر به صورت منظم جابجا شدند. محافظان و متخصصان بازسازی همچنان برای نگهداری این آثار موظف بودند.
در شبهای ۱۱-۱۲ اگست ۱۹۴۱، طیارههای آلمانی دو بمب مدهش بر ساختمان «گالری هنری ترتیاکف» پرتاب کردند که در نتیجه اکثر قسمتهای آن تخریب گردید. اما درست روز قبل آن، کارکنان موفق به بستهبندی آثار گرانبها گردیده بودند. اگر تخلیه آثار قبلاً صورت نمیگرفت، بدون شک خسارات جبرانناپذیر بر پیکر فرهنگ و تاریخ و هنر روسیه وارد میشد.
بازگشت آثار هنری به مسکو – نوامبر ۱۹۴۴
در سال ۱۹۴۲، با پایان جنگ، کار بازسازی ساختمان موزیم ترتیاکف آغاز شد و در ۱۷ می ۱۹۴۵ دروازههایش دوباره به روی عامه باز گردید. امروز کارکنان ترتیاکف، با فخر و سربلندی از زحمات آنزمان برای نجات این آثار یاد میکنند چون توانستند در شرایطی که ملت روس بیش از بیست میلیون قربانی داد، اما گنجینه هنری و تاریخی شان را سالم به نسلهای بعدی واگذار کردند.
وقتی چنین رویدادهایی را با سرزمین خود مقایسه کنیم، انسان را مالامال از افسوس و شرم میکند. افغانستانی که بخش اعظم داشتههای باستانیاش توسط بانیان جهل و مزدور بیگانگان نابود گردیده و یا غارت شدند و این روند متاسفانه تا امروز ادامه دارد.
اگرچه فداکاری و تلاش شماری از هموطنان ما چون عمراخان مسعودی (حفظ آثار موزیم ملی)، نجیب اکبری (حفظ آرشیف ملی)، احمدشاه صدیقی (حفظ آرشیف افغان فلم) و... قابل قدر اند، اما لکههای ننگینی چون تخریب مجسمههای بودا، چپاول ساحه آیخانم، غارت موزیم کابل و... را چگونه میتوان از جبین تاریخ افغانستان پاک نمود؟ ما همه در برابر نسلهای بعدی به این دلیل شرمسار خواهیم بود.
مجسمه بزرگ صلصال، قبل و بعد از تخریب
پس از سقوط حکومت شاه امانالله توسط حبیبالله کلکانی در سال ۱۹۲۹، بخشی از آثار جمعاوری شده در ارگ غارت و مجسمههای آن نابود گردیدند، در طول سگجنگیهای تنظیمی، هزارها اثر با قدامت دوهزار سال از نقاط مختلف افغانستان غارت گردیده و در پاکستان به فروش رسیدند که بعدها از آنجا به کشورهای اروپایی رد و بدل شدند. موزیم ملی که زمانی از گنجینههای غنی منطقه به شمار میرفت، به سنگر نبرد گروههای تنظیمی بدل گشته ۷۰ درصد از آثار آن نابود و غارت گردیدند. طالبان قرون وسطایی نیز به نوبه خود روی هر اثر قدیمی مهر کفرآمیز زده، آنرا ویران نمودند. اگر تخریب مجسمههای بودا را درنظر بگیریم، حتا امکان میرود این سیاهکاران عصر حجری روزی آفتاب و مهتاب را نیز با راکت بزنند، چون زمانی این دو نیز مورد پرستش «کفار» قرار میگرفت.
پاسبانی از عابدات و داشتههای تاریخی و فرهنگی این سرزمین وظیفه ملی و وجدانی هر افغان شرافتمند و آگاه است، بیایید از روسها و دیگر ملل پیشرو و فرهنگدوست درین زمینه بیاموزیم.