برای رسیدن به هدف، جنایتکاران را از صف خود باید روبید
- رده: مقالات
- نویسنده: نامه ع.رضایی از بامیان
- منتشر شده در جمعه، 12 سنبله 1395
درود بر شما دستاندرکاران آگاه نشریه «همبستگی غږ»! من موضعگیریهای آگاهگرانه و افشاگر تان را که بهحق دشمنان افغانستان را خوار و زبون میسازد، میستایم و دست تان را در راه مبارزه صمیمانه میفشارم.
دامنههای بودا زادگاه من است و سالهاست که با اندک آگاهی در کنار مغارهها؛ فقر استخوانسوز و بینوایی مردمم را حس میکنم و معاملهگری سران جنایتکار را که مست خاک و خونفروشی اند، تماشاگرم.
و اما من ضمن ستایش «جنبش تبسم» در ۲۰ عقرب ۱۳۹۴ و «جنبش روشنایی» در ۲ اسد ۱۳۹۵ میخواهم سخنی چند با مردمم داشته باشم.
ملیت بیدار هزاره! شما با دو حرکت وسیع و جاری شدن خون پاک تان در چهارراه دهمزنگ به تمام ملیتهای افغانستان خط همبستگی و انسجام را عملا ترسیم نموده آموختاندید که: ملت آگاه و متحد هرگز شکست نمیخورد و باید صف خویش را از صف رهبران تاجرپیشه و خاین که در لباس مردم خود را جا زده اند، جدا ساخت.
ستمگر، ستمگر است وابسته به هر راه و رسمی که باشد. شما با رُفتن سران خاین از صف خویش و حواله سیلیهای نفرتافزا بر روی این معاملهگران لفاظ که عمریست با حیلهگری از رنج و خون تان به نان و نوا رسیده اند، بار دگر در حافظهها زنده ساختید که: اشرف غنیها، عبداللهها، سیافها، دوستمها، گلبدینها؛ ضیا مسعودها، حامدکرزیها، حنیف اتمرها و سایر پایدوهای امریکای غارتگر همسان تیکهداران قوم هزاره اند بنا اگر روزی صد بار دم از وحدت ملی و مردمسالاری زنند، در عمل هرزگان ضدملی اند که فریب و دغلکاری پیشه کرده و باید علیه شان بسیج و یک مشت ایستاد.
نگذاریم این خونهای معصوم توسط خاینان و موزهپاکان روشنفکرنمای شان به معامله گرفته شوند.
مردم ستمدیده! این رهبران ساخته و بافته غارتگران خارجی اند و تار و پود مردمی ندارند بنا ۳۸ سال تمام با مکارگی، قتل و ویرانی به عمر ننگین خود ادامه دادند و نه «غم نان» مردم را خوردند، نه غم پرپرشدن تبسمها را و نه اکنون مصمم اند تا معضل برق و سایر مشکلات بامیان را به گونه معقول حل نمایند. اگر دیروز پشت اینان به هر نامی رفتیم حالا لازم است درس گرفته راه عدالت و آزادگی را با طرد اینان در پیش گیریم.
در برابر بیعدالتیها و استبداد جاری قد علم کردن و با ایثار خون خویش خط درشت فاصل بین سازشکاران و نیروی مردمی کشیدن خصیصهی حرکات آگاه مردمی است که به حق این خیزش نیز شمهای از این ویژگی را داشت. من به نوبه خود از تمام اقشار محروم و محکوم این سرزمین غرق خون و ماتم صمیمانه میطلبم تا با اتکا به نیروی خویش بر ادامه و وسعت این خیزشها در تمام ولایات عملا دست بکار شوند و علیه خودکامگان داخلی و خارجی یک صدا و یک دست برخیزند ورنه اینان برای تامین منافع خصوصی اقلیت شان، ما را قربانی میسازند و بخاطر حفظ قدرت خویش ما را به قوم و زبان و سمت و مذهب و... تقسیم کرده در برابر هم قرار میدهند. درحالیکه در شرایط کنونی تمامی ما سوار بر یک کشتی شکسته بوده سرنوشت دردناک و دشمنان مشترک داریم.
خلیلی و سایر تیکهداران قوم تنها بهخاطر «برادر» خواندن منهدمکنندگان شهمامه و صلصال، هزار بار محکوم به مجازات و شرمسار تاریخ اند.
در لحظاتی که آتش جانسوز جنگها خواب از چشم مردم ما ربوده اند، یکی به زور امریکا بجای نان و مسکن دسترخوان مردم را خونین ساخته و دگری در لباس قوم بر رخ ملت بیپناه میپرد، چند جانی بنام اسلام و رسیدن به حوریان بهشتی گردن میبرند و پلیدان مفتخوار دیگر با راهاندازی تجارت زبان و قوم و مذهب تفرقه دامن زده دالر درو میکنند و روشنفکران مفلوجی نیز از پی فدرالیزم با طمطراق پاچه دریده خواب تجزیه کشور را در سر میپرورانند. برماست تا با وحدت سراسری و همبستگی تمام اقوام دست «نه» به سینه کوبیده جلادان جان و مال مردم را در قالب دشمنان سوگندخورده طرد و منزوی سازیم تا بیشرمانهتر از پیش از این دریچه فرسوده و حقیر مردم فقیر و به جان رسیده مان را نگزند.
هر جنبشی که با آواز مشترک زنان و مردان آگاهانه و با خواستهای عدالتطلبانه و مترقی طنینانداز کوچه و کوه گردد و تودههای میلیونی را درکنار خود داشته باشد بیدریغ خواهد درخشید و نوید پیروزی را به ارمغان خواهد آورد به شرطی که عناصری با گذشته پاک، افکار پیشرو و برخاسته از دل مردم در راس آن قرار داشته باشند، کسانی سکاندار آن باشند که اهل خیانت و فساد نه بلکه غم شان فقط بهروزی مردم بربادرفته باشد.
و اما به آنانی که تا هنوز با وسواس درونی وداع نگفته اند و در دوراهی بودن و نبودن کنار رهبران خاین قدم میزنند حرف من این است: دیگر چلوصاف رهبران خاین طی یک حرکت مردمی از آب درآمد و کوشیدند برای هزارمین بار خونهای رشیدترین جوانان را در بدل دالر و مقام به معامله گیرند. کافی است به تاریخ نکبتبار شان مراجعه کنید؛ آنجاست که میفهمی خونریزی؛ خودفروشی و دورویی در ذات اینان حک شده است. این نخستین دغلکاری هم نیست، اینان سالهاست که از نام ملیت، زبان، سمت و مذهب بهره گرفته اند و شما مردم را در بدل امتیاز چوکی و دالر فروخته اند، از احساسات پاک شما سؤاستفاده کرده و هر زمانیکه به منافع شخصی شان رسیدند شما را به دهشت و وحشت تسلیم کردند.
چرا از یاد میبرید همین آته باقر بود که با استفاده سوء از نام قوم و زبان و سمت در دومین دور انتخابات ریاست جمهوری، رای شما مردم را در بدل پنج کرسی وزارت فروخت، همین اته باقر و دانش بودند که با رای شما امروز به چوکی معاونیتها تکیه زده و در برابر خیزش مردم بخاطر تبسمها دندان ساییدند و امروز بر جنازههای فرزندان تان میخندند و شما را به حال خود تان رها کرده تماشاگران میدان اند.
همین ملا خلیلی بود که سالها با فریب شما بر کرسی معاونیت لمیده بود و برای خود شهرک، هوتل، شرکتها و تجارتخانهها ساخت؛ اما برای شما جز آفرینش غم و اندوه چه کرده؟ آیا تمام آبادانی ولایت بامیان من و تو به وسعت یک سرک شهرک امید سبز است؟ نخیر. همین خلیلی بود که در یک جورآمد سری بامیان را از طریق خط عقربباط سیغان برای طالبان فروخت و امروز خانههای سوخته بامیان، قبرهای دستهجمعی مردم و هزاران بیوه و یتیم پیامد همان دوران است. همین خلیلی و حزبش بود که آتش جنگهای داخلی را در تمام هزارهجات و کابل سالها افروختند و کشتند و مدهشترین جنایات را ثبت تاریخ کردند. همین آدم بود که مردم یکاولنگ را طی یک حرکت زبونانه به طالبان فروخت و قتل عام ۳۶۷ تن و سوزاندن بازار یکاولنگ و ویرانی خانههای مردم بیدفاع به وقوع پیوست، همین خلیلی بود که انبوهی از آثار باستانی بامیان را به صورت قاچاق هر جا که دلش خواست به حراج گذاشت و سرانجام همین خلیلی تا دیروز در حرکت ۲۷ ثور جنبش روشنایی در حضور شما، در کابل چه گفت؟ «من حاضرم به خاطر حقوق شما مردم قربانی بدهم اما سازش نکنم»، در نهایت دیدیم که چطور بیشرمانه با دولت وحشت ملی سر سازش را در آخور امکانات فرو برد و یک بار دیگر احساسات پاک شما مردم را در قمار به اصطلاح معاملات سیاسی زیر پا، حقیر و ذلیل ساخت.
آصف آشنا از همان همسفرگان دیروز خلیلی در برنامه «گفتمان» تلویزیون «طلوع نیوز» (۲۷ جولای ۲۰۱۶) فاش کرد: آقای خلیلی در بدل کنار رفتن و پاشانیدن جنبش روشنایی، پنج کرسی که از آن جمله یک کرسی معینیت برای اسدالله سعادتی و کرسی سفارت آذربایجان را برای پسر خود (تقی خلیلی) به حساب امتیاز از دولت تقاضا کرده بود. اینان جز تاریخ ذلت و وحشت، چیزی دیگر را برای شما مردم به ارمغان نیاورده اند تا رهبر شان بشماریم. ساخت و پاخت، خیانت، جنایت، وطنفروشی به شغل و حرفه اینان بدل شده است؛ به قول شاعر: «اصل بد نیکو نگردد زانکه بنیادش بد است». پس توقع آن عده از هموطنان ما که در دو راهی قرار گرفته اند از چنین چهرههای بار بار آزموده شده به این میماند که دعا بخوانیم و آرزو کنیم که بتههای هرزه کویر میوههای اصلاحشده به بار آورند که از ناممکنات است.
و اما پایان سخن نیز به نظرم مهم جلوه میکند و باید هشیار باشیم که بار دگر از یک سوراخ چندین بار گزیده نشویم. هنوز روشنفکرانِ اخته و خودفروخته در بین مردم کمین کرده اند تا بجای تیکهدارانِ کهن (خلیلی، محقق، دانش، اکبری، محسنی، مدبر و...) که اعضای لشکر جیرهخواران قلمی بودند با آرایش امروزی عرض اندام نمایند و همان زخم و همان درد را در وجود تک تک مان تازه کنند. داوود ناجی، احمد بهزاد، عزیز رویش، جواد سلطانی، اسدالله سعادتی و ... چوچه سوسماران اند که اکثرا در گنداب حزب وحدت و جمهوری اسلامی خونآشام ایران پرورش یافته و به زودترین فرصت به تمساحهای درنده بدل خواهند شد. داوود ناجی و احمد بهزاد تا دیروز زیر چپن محقق به آرایشگری مصروف بودند و در مطبوعات برای او گلو پاره میکردند و اکنون هم با تمام کشمکشهای درونی محقق؛ خلیلی و سایر سر جنایتکاران برای شان محترم و رهبر اند بنا پشت جنگ زرگری امروز اینان نگردید در نهایت ماهیت یک سان دارند و دم شان با دم رهبران شان گره ناگسستنی خورده است، فقط تفاوت شان اینست که اینان ماهیت واقعی شان را پشت ظاهر روشنفکرانه و خوشنما پنهان کرده اند.
به همین مقیاس عزیز رویش با گذشتهی پر درد که دارد تا دیروز از جمله کمپاینرهای اشرف غنی بود و تاهنوز تارهای حنجرهاش که فریاد میزد «اشرف غنی مغز متفکر جهان است» ترمیم نگردیده است که بنای اختلاف را بلند نموده رنگ و بوی مردمی بخود میمالد و حالا چه شد که یکشبه به سنگر مردم افتاده و «سروران» خود را کم و بیش بد و رد میگویند؟ فریب این روشنفکران دالرپرست را هرگز نباید خورد زیرا اینان با درد مردم بیگانه و سمارقهای زهری اند که ظاهر زیبا ولی واقعیت کشنده دارند.
مردم ستمکش! ملالی جویا با فریاد «آزموده را آزمودن خطاست» درس بس بزرگی به ما داد. بیایید این اندرز باصفای او را سرمشق زندگی و مبارزه خود قرار دهیم و گرد این شعار جمع شویم که: اینک وقت آن رسیده است که با اتکا به خیزشهای مردمی با جنایتکاران و ریزهخواران شان حساب تصفیه کنیم تا به بیان لنگستن هیوز «این وطن دوباره وطن شود».
با درود