افغانهای مغزشویی شدهای که در جنگ ایران ـ عراق سیهروز شدند
- رده: مقالات
- نویسنده: سید رحیم شریفی
- منتشر شده در جمعه، 18 حمل 1396
از مرور اسناد افشاگر سایت حزب همبستگی در رابطه با معاملهگری و باجگیری سران احزاب مزدور هشتگانه ایران در جریان جنگ ایران و عراق و کشته شدن حدود دوهزار جوان افغان سخت درد کشیدم. لازم دانستم معلوماتی در مورد یکی از مجروحان این جنگ که تا امروز زندگی سختی از سر میگذراند جملاتی بیان دارم.
به یاد داریم که رژیم ضدبشری خمینی با آویختن «کلید بهشت» بر گردن کودکان و نوجوانان، آنان را به میدانهای جنگ فرستاده اطمینان میداد که درصورت کشته شدن میتوانند درهای بهشت را بروی خود بگشایند! امینالله امینی جوان مهاجر افغان اهل ارزگان بود که با همین نیرنگها توسط آخوندها و خاینان افغان شستشوی مغزی داده شده به جنگ ایران – عراق فرستاده شد. او در یک درگیری زخم برمیدارد که در نتیجه قطع نخاع، ۲۵ سال تمام است که فلج و در وضعیت بد روی تخت خوابیده و در ضمن با پوکی استخوان و از کار افتادن گردههایش زندگی سختی دارد.
افغانهای گروه «ابوذر» همچون کاغذتشناب مورد استفاده دولت ایران قرار گرفته آنانی که زنده ماندند، دور افکنده شدند.
در جریان این جنگ، دولت منفور ایران با توسل به غلامان افغانش، لشکری از جوانان مهاجر ما را تحت تربیت نظامی گرفته زیر نام «تیپ ابوذر» به جنگ فرستاد که اکثر آنان کشته و مجروح و یا اسیر گردیدند. آنانی هم که زنده ماندند آنچنان ضربت روحی دیدند که دیگر به حال نیامدند. امینالله یکی از اینان بود. این لشکر در منطقه صعبالعبور کوهستانی به نام «لولان» و «ناوچه» در چهل کیلومتری خاک عراق مستقر گردیده وظیفه داشتند منحیث گوشت دم توپ، مانع ورود نیروهای عراقی به یک قرارگاه مهم ارتش ایران گردند.
«خبرگزاری فارس» به نقل از امینالله به تاریخ ۶ میزان ۱۳۹۴ نوشت:
«بچههای ما با ۳۰۰ نفر از این منطقه محافظت میکردند در حالی که منطقه مساحت بسیار وسیعی داشت و باید بیش از ۳ هزار نفر از آن محافظت میکرد... وظیفه اصلی تیپ ابوذر محافظت از قرارگاه مهمی بود که در این منطقه کوهستانی قرار داشت.»
دولت ایران که برای بازماندگان کشتهشدگان و مجروحان جنگهای خانمانسوزش نهادهایی زیر نام «بنیاد جانبازان»، «بنیاد شهید»، «بنیاد امام خمینی» و غیره راهاندازی کرده، اما عملا برای آن افغانهایی که همچون سگهای جنگی از آنان در خط مقدم جنگ کار گرفت، بهایی قایل نشد و خونبهای این بهاصطلاح «مجاهدان اسلام و جانبازان امام خمینی» را به جیب چاکران افغانش در احزاب هشتگانه ریخت.
امینالله نیز سالها بدون اندکترین کمک به حال خودش رها شد. او در مصاحبهای با «صاحب نیوز» (۲۷ اسد ۱۳۹۴) از تلف شدن حقش مینالد:
«تفاوتهایی هم وجود دارد که بر میگردد به ملیتم که مرا از بسیاری از امتیازهای دیگر محروم ساخته است.»
دستگاه پوسیده خمینی که شعار «اسلام مرز ندارد» را بلند میکرد، اما در عمل حتی در برابر افغانهای سینهچاکش مرزبندی شدید داشته به آنان نگاهی بالاتر از مرغ جنگی نداشت. این رژیم تنها به یک مشت چوچههای قلمبدست و فرهنگیاش از نوع کاظم کاظمی، ابوطالب مظفری، رهنورد زریاب، سیدعیسی حسینی مزاری، حسین محمدی، قنبرعلی تابش، شریف سعیدی و غیره ارزش قایل بوده از آنان بزرگداشت به عمل میآورد چون در سفیدهمالی چهره کریه دستگاه آدمکش «ولایت فقیه» نقشآفرینی کرده با قلم شان منافع این حاکمیت استبدادی را پاسداری میکنند.
افغانهایی که توسط دولت ایران به جنگ تبهکارانه سوریه فرستاده شده و در چنگ مخالفان افتاده اند.
اما از غلامعلی حسنی، از جنگجویان فریبخورده افغان در گروه «ابوذر»، بشنویم که چگونه او و امثالش توسط رژیم نامبارک اسلامی ایران همچون کاغذتشناب بعد از استفاده دور انداخته شدند:
«پس از پایان جنگ بسیاری از دوستان علاقه به ادامه تحصیل داشتند اما شرایط برای حضورشان در دانشگاهها مهیا نشد و امروز آنچنان درگیر مسائل اقتصادی کارگری هستند که زیر چرخهای کارفرماها خُرد شده اند.» (مصاحبه با «خبرگزاری دفاع مقدس»، ۴ دلو ۱۳۹۵)
حسین محمدی عضو دیگر این گروه در مصاحبهای با «خبرگزاری دفاع مقدس» (۱۹ جوزای ۱۳۹۵) گفت:
«در تمام این سالها هیچگاه نامی از شهدای ما ذکر نشد و جایی برای آنان مراسم نگرفتند و مطلبی در خصوص آنان منتشر نشد.»
او در مصاحبه دیگری با «خبرگزاری دفاع مقدس» (۴ دلو ۱۳۹۴) مینالد:
«رزمندگان تیپ ابوذر نامهربانیهای زیادی دیده اند و کسی درد این عزیزان را نشنیده است. آن وقتی که کشور درگیر جنگ بود و نیاز به نیرو داشت، در جبههها حضور یافتیم اما امروز کسی سراغی از ما نمیگیرد.»
رهبران باندهای مزدور ایران با مکر و حیله و تراشیدن پایه دینی به اعمال شان، دیروز جمعی از جوانان ما را به جنگ ایران ـ عراق فرستادند و امروز صدها جوان بیپناه و امیدباخته و بیکار زیر نام «لشکر فاطمیون» به سوریه اعزام گردیده هر روز کشته و اسیر و مجروح میشوند.
آرزومندم جوانان افغان از اینهمه سرگذشت غمانگیز چهاردهه گذشته به این آگاهی دست یابند که توسط خاینان و غداران و باداران خارجی شان به این آسانی گول نخورند. هزاران افغان ما سالها تحت عناوین «اسلام در خطر است»، «اشتهاد»، «دفاع مقدس» وغیره به سیهروزی و خون کشیده شدند که پیامد آن فقط ویرانی و تباهی افغانستان و فربه و میلیونرشدن یک مشت تاجران دین و وطن بود و بس.