دست پُرخون امریکا در قتلعامهای السلوادور
- رده: مقالات
- نویسنده: کاوه عزم
- منتشر شده در پنج شنبه، 10 سنبله 1401
از چندین دهه تا امروز، ایالات متحده نسبت واهمه هیستریکی که از نفوذ کمونیزم در کشورهای امریکای لاتین داشته، دیکتاتوریهای خودکامه و در عین حال مطیع خود را بهجای دولتهای ملی و مترقی آنان نصب کرده است. در ۱۹۸۱، هنگامی که ریگن روی کار آمد، دولت امریکا از دو کشور به شدت هراس داشت: در نیکاراگوا، دولت ریگن نگران رژیم ساندینیستا (دولت چپگرای که در سال ۱۹۷۹ پس از سقوط دیکتاتوری دیرینه آناستاسیو سوموزا به قدرت رسید) و در السلوادور، نگران طولانیشدن جنگ و باخت نیروهای دولت دستنشانده امریکا در مقابل چریکهای جبهه فارابوندو مارتی برای آزادی ملی بود.
مقامات دولت ریگن ادعا میکردند که اتحاد جماهیر شوروی حامی نظامی و مالی مخالفان دولت پوشالی امریکا در نیکاراگوا و السلوادور است. بر اساس همین تهدید خودساخته و دروغگوییهای خاص دولت امریکا، بهطور چشمگیری کمکهای نظامی خود را به دولت السلوادور افزایش داد. ریگن تعداد زیادی از نظامیان را به نام مشاوران به آنجا اعزام کرد تا به نیروهای مسلح السلوادور تاکتیکهای جنگی، اختطاف، شیوههای شکنجه، اعترافگیری و دیگر راههای موحش سرکوب را آموزش دهند.
اسقف اسکار رومرو
بین سالهای ۱۹۸۰ و ۱۹۸۲، کمکهای نظامی ایالات متحده به السلوادور از ارزش ۶ میلیون دالر به ۸۲ میلیون دالر فزونی گرفت و متعاقباً به بیش از یک میلیون دالر در روز رسید. اما جنگ جنایتبار داخلی کماکان ادامه داشت. این فاجعه مهلک حتا به جایی رسید که با تشیید جنگ و پشتیبانی امریکا از یک حکومت نظامی و سفاک، در کنار اکثریت مردم، اسقف کاتولیک به نام اسکار رومرو به این جنگ اعتراض کرد و به دولت امریکا نامهای نوشته و خواست تا از حمایه جنایتکاران نظامی دست بردارد. او در نامهی خود نوشت: «مشارکت دولت شما در جنگ بدون شک باعث تشدید بیعدالتی و سرکوب میشود. اگر واقعاً میخواهید از حقوق بشر دفاع کنید از تمویل و تجهیز نظامیان دولتی ابا ورزید.» در جواب این نامه، زبیگنیو برژینسکی مشاور امنیت ملی امریکا به پاپ نامهای نوشته و در آن از رومرو شکایت کرد که گویا از چپهای السلوادور جانبداری میکند و باید از این کار خود منصرف گردد. به تاریخ ۲۴ مارچ ۱۹۸۰، یک ماه بعد از نوشتن نامه به دولت امریکا، اسکار رومرو به دستور یک تورن متقاعد آموزشدیده امریکا ترور شد.
دولت ریگن پنجاه نظامی برگشته از جنگ ویتنام را به السلواردور فرستاد* تا نیروهای دولت طرفدار امریکا را آموزش دهند. این نظامیان در آنجا کندک اتلاکاتل را آموزش دادند که از ۱۹۸۰ الی ۱۹۹۲ بیش از ۷۵ هزار زن و مرد و کودک را قتل عام کردند. در بسیاری از قتلعامها، نظامیان امریکایی مستقیماً حضور داشتند و به عساکر السلوادور به شکل عملی در صحنه، شیوه تیرباران و تجاوز و آزار و اذیت را آموزش میدادند. تری کارل، پروفیسور مطالعات امریکای لاتین، در جریان محاکمه ۱۵ افسر سابق ارتش امریکا، شهادت میدهد که سرساتنمن آلن بروس هیزلوود در جریان قتلعام ۱۹۸۱ الموزوته، لوای اتلاکاتل را همراهی میکرد و اکثراً در صحنه حضور داشت.
«چالاتینانگو» یکی از مناطقی بود که قتلعامهای زیادی در آن صورت گرفته است. قبل از وقایع الموزوته، در ۱۳ و ۱۴ می ۱۹۸۰، ۳۰۰ الی ۶۰۰ نفر در سواحل رودخانه سامپول (بین مرز السلوادور و هندوراس) سلاخی شدند. دو سال بعد، بین ۲۷ می و ۹ جون ۱۹۸۲، ارتش السلوادور چندین کشتار دستهجمعی را در منطقهای که قربانیان از آن به نام «له گویندا د مایو» یاد میکنند انجام داد، که طی آن حداقل ۲۳۶ نفر کشته و ۵۳ دختر و پسر اختطاف شدند. دو ماه قبل از قتلعام الموزوته، کندک تازه تاسیس شده اتلاکاتل، مسوول قتلعام «لا کویسرا» در بخش «اوسلتان» بود که حدود ۵۰۰ تن در آن کشته شدند. ماهها بعد، در ۲۲ اگست ۱۹۸۲، همان کندک، قتلعام «الکالابوزو» را در منطقه «سان ویسنته» آغاز کرد که در آن بیش از ۲۰۰ نفر در بمباران قریه مذکور کشته شدند. فلیسیتا، یک تن از بازماندگان این قتلعام به سازمان «عفو بینالملل» میگوید:
ویرانههای برجا مانده پس از قتلعام الموزوته
«عساکر از هر طرف سرازیر شده و به قریه نزدیک شده بودند و مردم نتوانستند فرار کنند. آنان فکر نمیکردند که کشته میشوند، به مردم گفته شد که در یک صف ایستاد شوند... مردم فریاد میزدند که آنان را به خاطر اطفال شان نکشید. اما... افسر مسوول دستور تیراندازی را صادر کرد و نالههای مردم بیچاره بلند شد.»
کالین ملاف (Colleen Melaugh) در مطلبی به نام «دوسیه گمشده قتلعام» که در سال ۲۰۰۶ منتشر ساخت، نوشته که از سال ۱۹۷۹ الی ۱۹۹۱ حدود ۱۸۴ قتلعام در السلوادور انجام شد و در آن ۷۵ هزار نفر کشته و ۵ تا ۱۰ هزار نفر ناپدید شدند.
اما یکی از موحشترین جنایتپیشگیهای دولت السلوادور، قتلعام قریه الموزوته بود که طی دو هفته، ۱۰۰۰ تن از باشندگان این قریه توسط کندک اتلاکاتل که آموزشدیده امریکا بودند، به شکل وحشیانه شکنجه و کشته شدند. در گزارشی منشرشده در سایت «رترورپورت» آمده:
«صبح ۱۱ نوامبر ۱۹۸۱ مردم را از خانههایشان بیرون آورده شده و پس از جمعشدن در میدان مرکزی مردان و زنان را از هم جدا کردند. ابتدا این افراد شکنجه و بعد به مناطق مختلف برده شدند تا کشته شوند. زنان جوان را بهخاطر تجاوز جنسی اختطاف و سپس اعدام کردند. زنان مسن از دختران و پسران جدا میشدند و بهصورت گروهی با رگبار مسلسل کشته میشدند. برخی از آنان هنوز نوزادان شان را در آغوش داشتند. هنگام شب، دختران و پسران را سر بریدند و سوزاندند و شهر را کاملا به خاک و خون کشیدند.»
سربازان اشغالگر امریکایی در السلوادور
در ۱۹۸۴، خوزه ناپلئون دوارته، رهبر دستنشانده حکومت نظامی تحت حمایت سیآیای و ریگن، رییسجمهور السلوادور شد. دوارته در قتلعامها و سایر جنایات جنگی دست داشت که در طول جنگ داخلی السلوادور رخ داده بودند. دوراته بهسان سایر دستنشاندگان امریکا پس از پیروزی به زیارت بادار خود رفته و در کنگره امریکا سخنرانی نمود. جو بایدن، رییسجمهور فعلی امریکا که در آن زمان سناتور بود به ستایش از خوزه ناپلئون، این دلقک امریکا را چنین نوازش میکرد: «او در کنگره توفان برپا کرد. من از زمان انور سادات تا کنون کسی را ندیدهام که به این اندازه سناتورها را تحت تاثیر خود قرار داده باشد.»
و به این صورت دولت امریکا توانست تا سالهای بسیاری به جنایتپروریهای خود ادامه داده و از محاکمه جنایتکاران همیار سیآیای مانع گردد. امروز نیز دولت تبهکار امریکا در افغانستان و اکراین و سایر کشورها که منافعشان ایجاب میکند از سرجنایتکاران و قاتلان مردم به دفاع برخاسته و جانیانی مثل ملا برادر، انس حقانی، ملا فاضل مظلوم، خیرالله خیرخواه، نورالله نوری، عبدالحق وثیق، عبدالنبی عمری، ملا صمد، اسدالله هارونگل و... را از زندانها رها کرده بر اریکه قدرت مینشانند تا سیاستهای خود را به شکل مطلوبتری عملی سازند.
* روزنامه «واشگتن پست» (۲۸ نوامبر ۱۹۸۲) در این مورد گزارشی را به چاپ رساند تحت عنوان: «باندی که ویتنام را منفجر کرد، لاتین میرود».
بنای یادبود قربانیان قتلعامهای السلوادور