استقلال افغانستان به روایت کتاب تاریخ مکاتب امانی
- رده: از صفحات تاریخ ما
- نویسنده: وزارت معارف حکومت امانی
- منتشر شده در دوشنبه، 02 سنبله 1394
کتاب «تاریخچه افغانستان» برای صنف پنجم مکاتب ابتدایی که در سال ۱۳۰۱ توسط وزارت معارف حکومت امانی تدوین و به چاپ رسیده، جریانات جلوس امانالله خان و کسب استقلال افغانستان را مختصرا شرح داده است. صفحات ۱۵۵ الی ۱۷۶ این کتاب را عینا تایپ نموده منحیث یک سند تاریخی به نشر میرسانیم:
....
مردم جلال آباد چون از پادشاهی اعلیحضرت امیرامان الله خان و بیعت مردم کابل شنیدند یک دفعه از نصرالله خان روگردان شده نظامی و ملکی آنجا بیعت نامه ها فرستاده نصرالله خان را مجبور بخلع امارت کرده بکابل آوردند.
امیر صاحب جدید کیفیت قتل امیر شهید و دیگر کوائف فوق را نوشته برای جمیع نائبالحکومهها و حکام دور و نزدیک فرستاد، بدون اینکه کسی لا و نعم بگوید بکمال طیب خاطر و رضا و بیعتنامه و فاتحهنامه و تبریکنامه بحضور فرستادند در بین پانزده روز امیر امانالله خان پادشاه دولت مستقل و آزاد افغانستان شناخته شد.
دولت افغانستان از سالهای زیاد در زیر حمایت دولت انگلیس شناخته شده بود، و پادشاهان افغانستان در داخل ملک خود خودمختار بودند اما روابط خارجه را بدون صوابدید انگلیسها اجرا کرده نمیتوانستند یعنی با دولتهای دیگر دنیا بدون میانجیگری انگلیسها حرف زده نمیتوانستند.
روز بیعت عمومی یعنی بعد از آنکه واقعهٔ جلالآباد تمام شد و بیعتنامه از هر طرف ملک رسید اعلیحضرت در مسجد عیدگاه تشریف برده تمام مردم دور و نزدیک در آنجا حاضر شده بودند، اعلیحضرت بر منبر برآمده فرمودند که «ای ملت شما با من بیعت کرده مرا به پادشاهی انتخاب کردید اما من این تاج شاهی را تا آنزمان بر سر نخواهم گذاشت تا همهٔ شما عهد نکنید که برای استقلال و آزادی افغانستان اگر لازم شود جانهای خود را فدا خواهید کرد. همت من قبول نمیکند که تاج زیر حمایت دیگری را بر سر خود بگذارم و خود را پادشاه بگویم.» هزاران مردم که در آنجا حاضر بودند به یک زبان فریاد برآوردند که ما مردم حاضریم هرقسم که شما آزادی و استقلال ما را حاصل کرده میتوانید ما بجان و مال برای فدا کردن آمادهایم. اعلیحضرت دوباره فرمودند که «من هم جان خود را برای آزادی و استقلال شما ملت فدا خواهم کرد. بیت
یا مردوار بر سر همت نهیم سر
یا با مراد بر سر گردون نهیم پای
الله اکبر السعی منی و لا تمام من الله»
غریو از مردم بر آمد که (زنده باد امیر امانالله خان) و پاینده باد استقلال افغانستان بعد ازین اعلیحضرت فرمودند که «ای ملت بعد از امروز همچنین که انشاءالله افغانستان در داخل و خارج آزاد و مستقل خواهد بود شما مردم افغانستان هم از جمیع تکالیف و بدعتهای غیرشرعی که بمرور ایام در ملک و بر رعایا رواج یافته بود آزاد مطلق هستید.» یک دعای (زنده باد پادشاه ما) از عموم مردم شنیده شد.
هیئت افغان در مرز تورخم در جریان جنگ سوم افغان و انگلیس. آنان تحت رهبری علی احمد خان به تاریخ ۸ اگست ۱۹۱۹ معاهدهای را در منطقه مری با مقامات بریتانوی به امضا رسانیدند.
برای اینکه مبادا انگلیس بر افغانستان حمله کند برای جلوگیری دشمن و باخبری از سرحدات و استحکامات سرحد ما سه منصبدار بزرگ را با فوج بقدر لزوم بسه سمت مامور فرمودند سپهسالار صالح محمد خان را بطرف جلالآباد و سپهسالار محمد نادرخان را بطرف خوست و ارگون، و سردار عبدالقدوس خان صدراعظم را بطرف قندهار.
چون سرحد جلال آباد نزدیک بود از دیگران پیشتر صالح محمد به دکه، که آخر خاک افغانستان دانسته میشد رسید و به استحکام بعض جایهای لازمه شروع کرد انگلیسان که متوجه حرکات افغانها بودند طیارههای خود را باسم باخبری و گردآوری حکم پرواز دادند، چون طیارهها بر اردوی دکه رسید بدون سبب شروع به بماندازی کردند، اگرچه تلفات انسانی کمتر واقع شد اما حیوانات باربرداری ما را زیاد تلف کردند سپاهیان ما نیز به مقام مقابله و مدافعه برآمده بر طیارهها گلهباری کردند چنانکه خود صالح محمد خان هم با تفنگ و تفنگچه بر طیارهها فیر میکرد، تا اینکه زخمی بپای او رسید نتیجه این که نائرهٔ طرفین را باشتعال آورده جنگ میدانی جاری شد.
اگرچه درد که به سبب زخم خوردن صالح محمد خان فوج ما عقب نشست و دکه را انگریزان گرفتند، اما از طرف جنوب که سردار محمد نادر خان بود افواج ما بسیار پیشقدمی کرده چند مقام عمده را از انگلیسها خالی کردند. هنوز جنگ جاری بود که انگلیسها بتوسط سفیر ما سردار عبدالرحمن خان که در هندوستان بود بخدمت اعلیحضرت امیر صاحب پیغام فرستادند که ما در استقلال آزادی دولت افغانستان هیچ حرفی نداریم، پس این جنگ که از غلطفهمی ها بروی کار آمده بهتر است که بصلح مبدل شود، اعلیحضرت امیر صاحب نیز جواب دادند که چون شما از جنگ آوردن بیسبب خود نادم و پشیمان هستید و طالب صلح میباشید ما هم جنگی را که از اول بآن مایل نبودیم معطل میکنیم، تا مذاکرات صلح فیمابین دولتین باتمام برسد، فوراً از طرفین بتمام میدانهای جنگ حکم فرستاده شد که جنگ معطل باشد یک هیئت صلحیه از کابل مقرر شد که به راولپندی رفته مذاکره کنند. از طرف انگریزان نیز چند نفری برای مذاکره معین شد، نتیجهٔ مذاکره راولپندی ازین قرار است که انگریزان استقلال و آزادی دولت افغانستان را رسماً قبولدار شدند افواج طرفین واپس بجایهای خود برگردیدند و بعد از شش ماه یک مجلس دیگر برای مذاکره صلح قطعی منعقد شود.
١٢ اپریل ١۹٢٠: هیئت افغان مذاکره با انگلیسها جهت معاهده استقلال افغانستان در راولپندی. در این هیئت دیوان نرنجنداس وزیرمالیه (نشسته، نفر اول از راست) که از هندوان کشور بود همراه با محمود طرزی، علی احمد خان، عبدالهادی داوی، سردار یونس خان، سردار عبدالعزیز خان، غلام محمد خان و داکتر عبدالغنی هندی از رهبران جنبش مشروطه شرکت داشت.
اگر بخواهیم که تمام واقعات دو ساله و اصلاحات داخلی و خارجی اعلیحضرت امیر امانالله خان را شرح بدهم به یقین بیشتر خواهد بود از واقعات بیست ساله سلاطین افغانستان، اما مختصراً میگوئیم که کارهای اعلیحضرت امیر امانالله خان همه محیرالعقول است، فقط چند فقرهٔ عمدهٔ را بیان میکنم. اول حاصل کردن آزادی افغانستان است.
(٢) برداشتن نزاع مذهبی که سالهای سال فیمابین سنی و شیعه پیدا شده بود و از پادشاهان گذشتهٔ اسلام، هیچکدام نتوانسته بود که این نفاق بین دو برادر مسلمان را باتفاق مبدل گرداند.
(٣) اتحاد هندو مسلمان است نه تنها در ملک خود بلکه در هندوستان و این از آن کارهای بزرگی است که در اوراق تاریخ هندوستان الی آخر زمان از یادگارهای عهد امان دانسته خواهد شد.
(٤) در اول سلطنت که هنوز دوست و دشمن معلوم نبود، در صورت نبودن وجه کافی و فوج وافی با یک دولت قوی مثل انگلیس بجنگ مجبور شدن و از پیش بردن، عقلاً و سیاسیون عالم میدانند که یک چه همت عالی و جرأت فوقالعاده را ابراز داده اند.
(٥) تغییر محاسبات ملک را به قسم جدید که در عالم متمدنه جاری است.
(٦) فرستادن سفرا و مامورین سیاسی به بیشتر دولتهای خارج و با همه سلاطین دنیا اعلان دوستی دادن.
(٧) مالیات ملک را از جنس به نقد تحویل دادن.
(٨) تشکیل ادارات دولتی را به ترتیب اداره های دول متمدنه عالم.
(٩) ترقی معارف و تاسیس مدارس و مکاتب مردانه و زنانه بخرج دولت و آزادی مطبوعات و جرائد که تا این زمان در افغانستان عنقا بود.
(١٠) ترقی دادن صنعت و حرفت ملک را که انشاءالله در مدت قلیل افغانستان از احتیاج خارج خلاص خواهد شد.
(١١) لغو اسارت و بردهفروشی که تا این زمان در افغانستان مثل پیشتر قطعات عالم مروج بود. و غیره و غیره.
گر بگویم شرح این بی مر شود
مثنوی هفتاد و هفت دفتر شود
کتاب «تاریخچه افغانستان» صنف پنجم مکاتب ابتدایی سال ۱۳۰۱
اعلیحضرت امیر صاحب جمیع صفات حسنه را که در وجود یک پادشاه بزرگ لازم است دارا هستند مثل عدالت، رحم و شفقت، سخاوت و شجاعت، خلق خوب، تحمل بردباری، منصفمزاجی، زحمت کشی، مهربانی، عالی همتی، صاحب عزم بزرگ بیساختگی، این چند صفت را که شمردم برای هرکدام یک مثال میآرم تا بخوبی دانسته شوید در عدل و دادرسی مظلومان و ستمدیدگان به اندازهٔ توجه دارند که وزارت عدلیه را مخصوص بشخص خود شان تعلق داده اند، و در زمان شهزادگی بدون اینکه از صبح تا شام غوررسی حال رعایا و دادرسی ستمدیدگانرا که میشنیدند بدیگر کارها هیچ توجه نمیفرمودند و اگر کار دیگر را بحضور شان میآوردند به ادارات دیگر میفرستادند و یک امیدواری زیاد مردم بوجود مبارک شان از سبب همین صفت بود و هست اگر ظالم بر مظلومی ستم کرده باشد و بسمع مبارک شان برسد راحت و آرام را بر خود حرام دانسته تا داد آن مظلوم را نستانند. رحم و شفقت باندازه دارند که اکثر شبها و روزها به تغییر لباس در شهر گردش کرده حال و احوال بیچارگان غریبان را به نفس نفیس خود معلوم کرده به نقد و جنس غمخواری حال شانرا چنان میفرمایند که خود آنها هم نمیدانند که این کشائش از کجا شد.
سخاوت، میتوان گفت که از پادشاهان لک بخش است، ستراً و علناً به هزارها روپیه و همیانی به مستحقین بذل میفرمایند و بهزارها جریب زمین بمهاجرین و اشخاص واجبالرعایه مرحمت فرموده اند و علاوه برین تا جائی که محرر اوراق هذا اطلاع بهم رسانیده در اول سلطنت از نقد و جنس تا یک کرور روپیه از عینالمال خود بخزانه مسلمانان که بیتالمالش میگویند بخشیده و تا امروز که دو سال از سلطنت شان میگذرد و معاش خودشان را از مال شخص خود میکنند حبه و دینار از بیتالمال بمصرف نرسانیده اند و هرقدر التماس میکنند که از بیتالمال یک وجه معینی برای معاش شخص خود مقرر کنند منظور نمیفرمایند و میگویند تا زنده باشم یک حبه و دینار از بیتالمال بمصرف شخصی خود نخواهم رسانید تا زحمتی را که برای ملت میکشم و خدمتی را که برای دین میکنم مجاناً باشد.
از همین قبیل قیاس باید کرد اگر همین بخشش های خود شانرا شهرت میدادند نام حاتم و معین از زبانها میافتاد. همه این بخششها را که گفتم از عینالمال خودشان است نه از بیتالمال. در باب حاصل کردن و بمصرف رساندن وجه بیتالمال آنقدر باقتصاد رفتار می کنند که اگر فیالمثل یک دینار بیتالمال بیجای بمصرف برسد آنقدر بیآرام میباشند که بیننده را بحیرت میاندازد که در یک وجود این دو صفت ضدین چه گونه جمع شده، در مال شخصی خود بآن اندازه بیپروا که از درجهٔ سخاوت گذشته و در بیتالمال باین درجه سخت گیری دارند که به امساک پهلو میزند. بارها درین باب بحضور شان عرض شده فرموده اند که اختیار مال خود را دارم که بهر قسم بمصرف برسانم اما اختیار مال مردم را ندارم که بخوشی خود بخشم یا خرچ کنم در صورتی که ملت بمن اعتبار کرده مرا امین مال خود ها دانسته اند و من در امانت خیانت کنم جواب خدا را چه خواهم گفت.
بیتالمال برای خوش گذرانی پادشاهان نیست بلکه برای حفاظت ملت است باید در راهی بخرج برسد که در آن فائده و خیر ملت باشد من برای خوشی خود و شما نمیتوانم در قیامت جواب خداوند را بدهم شجاعت و قوت قلب اعلیحضرت را از وقائع سابقالذکر دانایان اندازه کرده میتوانند حاجت دلیل دیگر ندارد.
....