خطابه‌ی ماندگار چارلی چاپلین، نقدی بر نازی‌های امروزی

Charlie Chaplin

شاید کمتر کسی را یافت که نام چارلی چاپلین این نابغه سینما را نشنیده باشد. سِر چارلز اسپنسر چاپلین به تاریخ ۱۶ اپریل ۱۸۸۹ چشم به جهان گشود. چارلی از جمله مشهورترین بازیگران و کارگردانان و همچنین آهنگساز برجسته دوره خود به شمار می‌رفت. هنرمندی که با زبان طنز نازیبایی های جهان را مورد آماج قرار داد و جهانی عاری ستم و مملو از صلح و عدالت را تمثیل کرد. به علت موضعگیری های قاطع سیاسی او علیه رژیم سرمایه‌داری و ضدیتش با جنگ و فاشیزم، از این هنرمند بزرگ قرن بیستم، آنطوری که شایسته اوست در دوران حیاتش بزرگداشت به عمل نیامد. اسنادی که طی سالهای گذشته فاش شدند نشان داد که او همیشه تحت تعقیب دستگاه های استخباراتی امریکا و انگلستان قرار داشت و زیر نام «کمونیست» تلاش داشتند بر او محدودیت وضع کنند.

«دیکتاتور بزرگ» مشهورترین اثر سیاسی چارلی چاپلین

«دیکتاتور بزرگ» مشهورترین اثر سیاسی او و نخستین فلم صدادار چارلی می‌باشد که در آن به وضوح می‌توان روح بزرگ و انسانی این هنرمند ستم‌ستیز و بزرگ را دید. این فلم در مبارزه علیه فاشیزم هیتلری نقش بسزایی ادا کرد. کار روی فلم در ۱۹۳۷، زمانی که بسیاری از مردم نازیزم را یک تهدید نمی‌دانستند آغاز شد. هنگام انتشار فلم، هیتلر تماشای آن را در آلمان و همه کشورهای تحت اشغال نازی‌ها ممنوع اعلان کرد، موجی از تبلیغات را علیه چارلی راه انداخت او را در لیست افرادی که باید کشته می‌شدند شامل ساخت.

پس از آغاز ساخت فلم، چاپلین هر روز اخبار وحشت‌انگیزی از ددمنشی‌های هیتلر می‌شنید، اما حمله به فرانسه باعث شد که پایان فلم را تغییر داده و سخنرانی معروفش را در آن بیافزاید. سخنرانی‌ای که نه‌تنها می‌توان آنرا خطاب به فاشیزم وقت دانست بلکه درحکم خطابه‌ای عدالت‌خواهانه علیه استبداد و برای صلح، همزیستی و انسانیت است.

سخنرانی تاثیربرانگیز چارلی امروز نیز که جهان به کام فاشیزم امریکایی فرو رفته است به همان قوت حقانیتش را تثبیت کرده است، متن کامل آنرا در ذیل نقل می‌کنم:

Charlie Chaplin

«من متأسفم، اما نمی‌خواهم امپراتور شوم؛ این کار من نیست. من نمی‌خواهم به کسی دستور دهم یا جایی را فتح کنم. اگر ممکن باشد من دوست دارم به همه کمک کنم، یهودی، بی‌دین، سیاه، سفید. ما همه می‌خواهیم به همدیگر کمک کنیم؛ نوع بشر چنین است.

ما همه می‌خواهیم در شادی یکدیگر زندگی کنیم نه در رنج و بدبختی یکدیگر. ما نمی‌خواهیم از یکدیگر متنفر باشیم و همدیگر را تحقیر کنیم. در این دنیا اتاقی برای همه یافت می‌شود و زمین نیک غنی است و می‌تواند برای همه غذا فراهم کند.

شیوه زندگی می‌تواند آزاد و زیبا باشد. اما ما راه را گم کرده‌ایم. حرص و آز روح بشر را مسموم کرده است، دنیا را پر از تنفر کرده است، ما را در بدبختی و خون غوطه‌ور کرده است. ما سرعت را بالا برده‌ایم ولی خودمان را محبوس کرده‌ایم. ماشین آلات با تولید انبوه ما را نیازمند کرده است. دانش ما را بدگمان کرده، هوشمان سخت و نامهربان گشته. ما بسیار فکر می‌کنیم و بسیار کم احساس. ما بیش از ماشین آلات محتاج انسانیت هستیم و بیش از هوش محتاج مهربانی و ملایمت. بدون این‌ها، زندگی خشن می‌شود و همه چیز از دست می‌رود.

طیاره و رادیو ما را به هم نزدیک کرده است. این اختراعات برای نیکی بشریت فریاد می‌زنند، جهانی برای یگانگی همه ما فریاد میزند. حتی اکنون صدای من به گوش میلیون‌ها نفر در جهان می‌رسد، میلیون‌ها مرد، زن و کودک ناامید، قربانیان سیستمی هستند که باعث می‌شود بشر شکنجه‌گر مردم بی‌گناه را به زندان بیندازد. به کسانی که صدای مرا می‌شنوند می‌گویم "ناامید نشوید". رنجی که اکنون در بین ماست گذر حرص آدمی است، تلخی بشری است که راه پیشرفت انسان، او را می‌ترساند. نفرت آدمی می‌گذرد و دیکتاتورها می‌میرند و قدرتی که از مردم می‌گیرند به مردم باز خواهد گشت و تا زمانی که انسان‌ها می‌میرند آزادی نابود نخواهد شد.

سربازان: خود را به دست ددمنشانی که شما را تحقیر می‌کنند نسپارید، انسان‌هایی دربند می‌کشانند تان، کسانی که زندگی شما را کنترل می‌کنند، به شما می‌گویند که چه‌کار کنید، چه بنوشید، چگونه بیندیشید و چگونه احساس کنید؛ کسانی که شما را شرطی می‌کنند، رژیم غذایی می‌دهند، با شما مانند گاو رفتار می‌کنند و از شما به عنوان گلوله توپ استفاده می‌کنند. خود را به دست انسان‌های غیرطبیعی نسپارید، مردان ماشینی با ذهن ماشینی و قلب ماشینی! شما ماشین نیستید! شما گاو نیستید! شما انسانید! شما عشق به انسان در قلب خود دارید. شما نفرت نمی‌ورزید؛ تنها بی‌عشقان متنفرند، بی‌عشق و غیرطبیعی.

سربازان: برای بردگی مبارزه نکنید! برای آزادی بجنگید! در فصل هفدهم سنت لوک نوشته شده "قلمروی خداوند در میان انسان هاست" نه یک انسان و نه گروهی از انسانها بلکه همه انسانها، در شما، شما مردمی که قدرت دارید؛ قدرتی که ماشین بسازید؛ قدرتی که شادی پدید آورید. شما مردمی که قدرت دارید تا زندگی را آزاد و زیبا کنید تا این زندگی را پر از شگفتی کنید.

به نام دموکراسی، اجازه دهید از آن قدرت استفاده کنیم! متحد شویم. یگانه! برای یک دنیای جدید مبارزه کنیم، دنیای آراسته‌ای که به همه انسانها اجازه می‌دهد کار کنند که به شما آینده و امنیت دوره سالمندی می‌دهد. با وعده این چیزها، دژخیمان به قدرت می‌رسند ولی آنها دروغ می‌گویند. آنها به وعده‌های خود عمل نمی‌کنند و هرگز نخواهند کرد. دیکتاتورها خود را آزاد می‌کنند ولی مردم را برده می‌کنند. اکنون، مبارزه کنیم برای رسیدن به آن وعده‌ها! مبارزه کنیم برای آزاد کردن دنیا، برای از بین بردن موانع، برای دور کردن حرص و آز، نفرت و ناشکیبایی. مبارزه کنیم برای جهان منطقی، جهانی که علم و پیشرفت به شادی انسان می‌انجامد.

سربازان: به نام دموکراسی متحد شویم!

هانا، صدای مرا می‌شنوی؟

هرجا هستی نگاه کن هانا: ابرها به حرکت در می‌آیند؛ خورشید می‌درخشد. ما از تاریکی به روشنایی می‌رویم. ما به جهانی نو وارد می‌شویم. دنیایی مهربان‌تر، جایی که انسان‌ها بر فراز نفرت خود، حرص خود و ددمنشی خود قرار می‌گیرند.

نگاه کن هانا: به روح انسان بال داده شده است و بالاخره او پرواز را آغاز می‌کند. به سوی رنگین کمان پرواز می‌کند؛ به سوی نور امید، به سوی آینده، آینده باشکوه متعلق به توست، به من و همه ما. نگاه کن هانا، نگاه کن.»


ویدیوی خطابه‌ی ماندگار چارلی چاپلین

مقالات برگزیده

مقالات رسیده

هنر و ادبیات

از صفحات تاریخ ما

تعداد مهمانان حاضر: 83 نفر