- توضیحات
- نویسنده: نوید نابدل
- رده: از صفحات تاریخ ما
رهبران تنظیمهای جنایتپیشه، تاریخچه طولانی در بستن پیمان برای صلح و شکستن یکشبه آن دارند. در طول جنگهای خانمانسوز میانگروهی در کابل، گلبدین، ربانی، مسعود و دیگران بارها با پادرمیانی صاحبان پاکستانی، ایرانی و عربستانی شان معاهده صلح امضا کردند، اما رنگ امضاء های شان نخشکیده دوباره به دریدن گلوی همدیگر پرداختند.
اما از قرآنخوردن و عهد بستن شان در خانه کعبه ممکن نسل امروزی بیخبر باشد، به همین دلیل خواستم برای شناخت بهتر از این تاجران دین، تصاویر و اسنادی از آن ارایه نموده نشان دهم که اینان به هیچ قول و عهد شان حتی در مقدسترین مکانهایی که خود را واعظان آن جلوه میدهند، پابندی ندارند.
- توضیحات
- نویسنده: هیله نوری
- رده: از صفحات تاریخ ما
این روزها رسانهها از معامله دیگر حزب اسلامی سخن میگویند که تلاش دارد زندانیان جنایتکار طالب را زیرنام عضو حزب بر اساس معاهده خاینانهای که با دولت بسته رها سازد. در یک میزگرد تلویزیونی، فرد بزدلی به نام فضلالله واحدی درین مورد تحلیل ارایه کرده با تملق گفت فکر نمیکند حزب اسلامی با چنین کاری، تاریخچهاش را مخدوش و خراب سازد. اما واقعیت اینست که تاریخ این حزب منفور و بیگانهپرست، به جنایت و راکتپرانی در کابل خلاصه نشده، بلکه مملو از معاملههای ضدملی و شیطانیاست که اسناد کافی در مورد موجود است. در سال ۱۳۶۶، یک عضو ناراض این حزب بصورت ناشناس نامه سرگشادهای را در پشاور وسیعا پخش کرد که در آن به گوشههایی از زدوبندها و مزدوریهای این باند سیاه و بخصوص رهبر بیمارش در جریان جنگ مقاومت ضدروسی اشاره دارد. من آنرا بازتایپ و همراه با اصل سند جهت انتشار در سایت «حزب همبستگی افغانستان» تقدیم میدارم.
- توضیحات
- نویسنده: همرزم
- رده: از صفحات تاریخ ما
در هر گوشهی این سرزمین که سر بزنیم و یادی از گذشته کنیم با خاطرات ناگوار و اندوهباری روبرو میشویم که هرگز نمیشود از کنارش بیتفاوت گذشت.
در دامنهی تپههای قریه کتهخانه ولسوالی یکاولنگ – بامیان خانواده سید اسحاق با پیشه دهقانی زندگی ساده داشتند؛ در سال ۱۳۲۴ هـ ش فرزندی چشم به جهان می گشاید که اسمش را سید محمود میگذارند ولی از آنجاییکه او طفل شیرین و شوخ است همگان با ناز و طرب او را ایوبخان صدا میزنند. ایوبخان در ۱۳۳۱ هـ ش شامل مکتب میشود و درخشش استعداد پای او را به مکتب ابن سینای کابل میکشاند. در ۱۳۴۳ از این کانون آموزشی تحسین نامه دریافت کرده و فارغ میگردد.
- توضیحات
- نویسنده: گیسو
- رده: از صفحات تاریخ ما
زندگینامه پرافتخار و در عینحال اندوهناک فرزند صدیق وطن ما، غلام نبی خان چرخی را در سایت «حزب همبستگی افغانستان» خواندم. با مرور کارنامه درخشان این قهرمان راستین مردم ما، احساس غرور برایم دست داد که در تاریخ خود اینچنین عناصر نجیب و وطندوست داشتهایم. اما آگاهی از شهادت دردناک این انسان بزرگ بدست نادرخان غدار سراسر وجودم را تنفر فرا گرفت، از یکسو به خاطر خیانت بزرگی که این شاه مستبد در حق مردم ما نمود، اما از آن مهمتر انزجار از آن افرادی که درین اواخر کوشیدند نادر سفاک، قاتل دهها شخصیت برازنده میهن ما را از زبالهدان تاریخ بیرون کشیده قهرمان بتراشند.
- توضیحات
- نویسنده: مریم مروه
- رده: از صفحات تاریخ ما
میرزا فقیر احمد خان پنجشیری یکی از یاوران نزدیک شاه امانالله خان و از جمله مشروطهخواهان محبوب افغانستان بود که مانند دهها روشنفکر وطندوست دیگر قربانی استبداد نادرخان جلاد گردید. او تا آخر عمر از شخصیتهای صادق و وفادار به ملت و اندیشهاش بود که همیشه بیباکانه برای عقاید انسانی و مترقیاش میرزمید.
- توضیحات
- نویسنده: حزب همبستگی افغانستان
- رده: از صفحات تاریخ ما
در تاریخ به نقل از شهید عبدالخالق قهرمان آمده است: «سید کمال خان و محمد عظیم خان شهید دم مار را بریدند، اکنون نوبت من است تا خود مار را بکشم.» زندگی و کارنامه این دو قهرمان ملی ما که محرک عبدالخالق به شمار میرفتند متاسفانه بصورت شایسته مورد تحقیق و بررسی قرار نگرفته است.
«حزب همبستگی افغانستان» که خود را پاسدار خون روشنفکران و مبارزان آزادیخواه تاریخ ما میداند، معرفی این قهرمانان راستین را از وظایفش میشمارد. ما از مدتها پیش در پی جمعاوری اسناد و مدارک در باره سیدکمال بودیم تا او را به نسل کنونی معرفی نماییم.
سید کمال نخستین جوانی بود که با مایه گذاشتن از جانش، در برابر دستگاه جنایتپیشه نادری دست به ماشه برده اعتراضش را بر قتلعام مشروطهخواهان و مداخلات انگلیسها در کشور، با نشاندن گلوله بر سینه محمد عزیز خان (برادر ددمنش نادرخان) در برلین اعلام نمود و نهایتا در سال ۱۹۳۵ بدست نازیها اعدام شد. در مورد این فدایی مردم ما اطلاعات اندکی انتشار یافته و تا کنون حتی تصویری از او در جایی دیده نشده بود.
ما با رجوع به آرشیوهای وزارت خارجه آلمان و زندانی که در آن اسیر بود، خوشبختانه به صدها صفحه سند، گزارشهای روزنامههای آنزمان و مهمتر از همه به تصویری از او دست یافتهایم که گزیدهای از آنها را به زودی نشر خواهیم کرد.
از دوستانی که در مورد سیدکمال و عظیم منشیزاد هرگونه مدرک و تصویر و اطلاعاتی در اختیار دارند میطلبیم که با ارسال آن به «حزب همبستگی» ما را در معرفی شایسته این نگینهای تاریخ ما یاری رسانند.
- توضیحات
- نویسنده: ذکریا
- رده: از صفحات تاریخ ما
۱۰ میزان ۱۳۶۳، حکایتی از مبارزه حماسی افغانها به رهبری استاد حبیبالله خان گجگینی در قریه گجگین ولایت فراه برضد اشغالگران روس دارد. حماسهآفرینانی که بیباکانه و شجاعانه رزمیدند، جان باختند اما در حاکمیت تاجران دین و جهاد گمنام ماندند.
استاد حبیبالله خان گجگینی در سال ۱۳۲۵ در قریه گجگین ولایت فراه به دنیا آمد. در ۱۳۴۱، شامل لیسه زراعت هلمند شد و سپس بهعنوان شاگرد اول صنف در ۱۳۴۴ شامل فاکولته زراعت پوهنتون کابل گردید. اما وضعیت بد مالی خانوادهی استاد، او را مجبور به ترک پوهنتون پس از یک سال نمود و در «لیسه ابونصر فراهی» منحیث استاد شروع به کار نمود. استاد حبیبالله تا مدتی بهعنوان معلم و بعد تا سال ۱۳۵۶ در سمت معاون تدریسی لیسه زراعت فراه فعالیت نمود. با کودتای نوکران روس، به مکتب دوردست ابتداییه کوهک شیندند تبدیل شد. روح بزرگ آزادیخواهی استاد حبیبالله تحمل حضور اشغالگران روس و ایادی ناپاک شان را نداشت، بنا به سوی مبارزه مسلحانه برضد آنان گام نهاد و با تلاش و تشکلدهی جمعی از روشنفکران مبارز و وطندوست، در اواخر سال ۱۳۶۱ وحدت سورخاش را طرح کرد و با چندین جبهه دیگر این وحدت را در ثور ۱۳۶۲ عملی نمود. استاد حبیبالله منحیث معاون و مسوول مالی جبهه تعیین گردید. او به کمک مبارزان دیگر این اتحاد، گروه عملیاتی و سیار نیرومندی را تدارک دید که در منطقه پشت رود فراه به «گروه سیار جبهه عمومی سورخاش» نامور شد.
- توضیحات
- نویسنده: نوید نابدل
- رده: از صفحات تاریخ ما
درپی خاکسپاری حبیبالله کلکانی در کابل که به گفته مردم با ریشخندی و افتضاح تمام به پایان رسید، تعدادی از هواخواهان او مدعی شدند که حبیبالله دزد نبود چون ثروت ارگ را غارت نکرد و برعکس امانالله خان را به دستبرد به خزانه ارگ متهم ساختند، ادعایی که پایه تاریخی ندارد.
بخشهایی از کتاب «تذکرالانقلاب» را در سایت «حزب همبستگی» خواندیم که فیض محمد کاتب درباره جنایات و چپاولگریهای حبیبالله و یارانش به تفصیل چشمدیدهایش را بیان داشته است. نسخهای از جریده «افغانستان»(۱) را در اختیار دارم که توسط روشنفکران افغان در هند بریتانوی نشر میشد. این نشریه همان زمان از توطئه علیه امانالله خان پرده برداشته بود که بخشهایی از آن را نقل میکنم:
- توضیحات
- نویسنده: نوید نابدل
- رده: از صفحات تاریخ ما
سالها قبل در جمعی صحبت برسر تخریب اماکن عامالمنفعه توسط مجاهدین و طالبان بود، فردی که مدتی در لشکر تفنگداران تنظیمی در جریان جنگهای داخلی تاجیکستان به آن کشور اعزام گردیده بود جریان آموزندهای را حکایت کرد: قومندان افغان به تاجیکستانیها پیشنهاد نمود که برای جلوگیری از پیشروی دشمن، پلی را که در مسیر راه قرار دارد باید منفجر سازند. آن فرمانده تاجیکستانی فوری به خشم شده گفت، این پل مال مردم است که با پول و عرق آنان اعمار گشته است چگونه میشود آنرا تخریب کرد، شما افغانها پس به کشور تان برمیگردید اما این همه تباهی را باید ملت ما متقبل شده سالها برای بازسازی آن هزینه کنند.
اما در طی چهار دهه گذشته مجاهدین و طالبان به اشاره بیگانگان تا توانستند به تخریب پلها و زیربناهای کشور پرداختند که تا هنوز مردم ما از این ناحیه مصایب فراوانی را متحمل میشوند. در پی انفجار پل آلچین در شاهراه کندز- بندر شیرخان توسط طالبان، رسانهها روزها از مشقتهای مردم در این ولایت گزارشهایی به نشر سپردند. از یکسو جنگ و کشتار زندگی مردم را شکنجهبار ساخته از سوی دیگر بهای مواد خوراکی و کرایه وسایط نقلیه به صورت بیسابقه بالا رفت که مردم توان پرداخت آنرا نداشتند.
- توضیحات
- نویسنده: سید رحیم شریفی
- رده: از صفحات تاریخ ما
با سقوط عصر علم و ترقی امانی و رویکار آمدن حبیبالله خان کلکانی، یک دوره طالبانی و سیاه در کشور ما حکمفرما شد که دشمنی با علم، معارف و تمامی مظاهر تمدن مشخصه اصلی آن به شمار میرفت. تعدادی که ویروس قومگرایی مغزهای شان را منجمد ساخته، امروز مدعی اند که آنچه در مورد جهالت و ضدیت حبیبالله کلکانی و یارانش با علم و معارف و ترقی ثبت تاریخ شده همه «شایعات» و «تاریخ مسخ شده و دروغین» است بنا تلاش دارند که این استاد ملاعمر را از زبالهدان تاریخ بیرون کشیده در عبای تقوا و «عیاری» بپوشانند.
فرمانهای حبیبالله اما اسناد انکارناپذیر تاریخی اند که سخن از مکدر بودن آن دوران دارند. در ذیل یکی از فرمانهای شاهی آنزمان را که اکثر اصلاحات امانی را لغو نمود به نشر میرسانیم. این سند از کتاب «اسناد و نامههای تاریخی افغانستان» که توسط شهرت ننگیال گردآوری و در سال ۱۳۶۶ به چاپ رسیده برگرفته شده است.
هرچند این فرمان بیتاریخ است، اما بخشی از آن در شماره ۹ حوت ۱۳۰۷ «حبیبالاسلام» نشریه رسمی آن عصر به چاپ رسیده که ما قبلا آنرا در سایت «حزب همبستگی» نقل کردهایم.
فرمان پادشاهی
چون بمرحمت حضرت الهی و تائیدات دین رسالت پناهی به خلع به امانالله مخرب دین که یگانه آرزوی ما و شما بود موفق شدم از بدو جلوس خود اجراآت نامشروع او را ممنوع نمودهام برای آگاهی شما غیرتداران دین حضرت سیدالانام ذیلاً مینگارم.
۱:- سلام که از طریقه مسنونه است و باشاره کلاه رواج داده بود مطابق سنت سنیه امر دادم.
۲:- دستار که از طریقه و سنت آنحضرت است و ادای نماز بآن کامل میگردد موقوف کرده بود حکم دادم که بالکل دستار رواج باشد.
۳:- البسه اسلامی که ترک شده بود برحال دانسته مشابه کفار را منع کردم.
۴:- ترک ستر را که حکم کرده بود مسترد کردم.
۵:- برآمدن زنان و دختران بالغه را بدون اجازه ولی شان و مکتب مستوراترا موقوف کردم.
۶:- قطع ریش و بروترا موقوف کردم.
۷:- مکاتب انگریزی و فرانسوی و جرمنی را موقوف کردم.
۸:- فرستادن دخترها را که در خارجه نموده بود چون بدناموسی ملت بود جایز ندانستم و آنها را خواسته دیگر فرستادن را قطعاً ممنوع نمودم.
۹:- آنچه کوشش برای ترقیات دنیای دو روزه بدون ملاحظات دینی داشت و از آنها ضرر دینی آنها بظهور میرسید ممنوع نمودم.
۱۰:- استخفاف علم و علما را مینمود و برخلاف آن احترام شان شرعاً واجب است.
۱۱:- نفاقاندازی که بواسطه ترک مذهب و خرابی عقیده خود در اسلام انداخته بود برطرف نمودم زیرا تمام رویه را بر طبق مذهب حنفی نمودم.
۱۲:- حساب هندسه انگریزی را رواج داده بود موقوف کردم.
۱۳:- سنه قمری را که به شمسی تحویل داده بود موقوف کردم.
۱۴:- روز جمعه را که به پنجشنبه تبدیل کرده بود متروک ساختم.
۱۵:- حقوق بیتالمال را بخواهشات نفسانی خود صرف کرده مصارف ملا و مؤذن و مساجد را قطع کرده بود جاری ساختم.
۱۶:- امر معروف و نهی منکر را که مانع شده بود رواج دادم.
۱۷:- حضرات مجددی را که پیشوای اسلامیان است محبوس ساخته بود رها ساختم که تلقین دینی نمایند.
۱۸:- شراب خوری را که رواج داده بود بالکل موقوف کردم.
۱۹:- ملا عبدالله خان {مشهور به «ملای لنگ»} مرحوم سمت جنوبی را که در راه سربازی دین مقتول ساخته بود امر دادم که مرقدش درست و آباد کرده شود.
از نزد فقرات فوق شمایان را اطلاع دادم که مستحضر باشید و علاوتاً از فقرات فوقالذکر مراعات اهالی را بفقرات ذیل نیز نمودم:
۱- بخشش باقیات سالهای ماضی الی اخیر۱۳۴۷ که از قسم مالیاتی بر ذمه رعایا ملکان باقی مانده باشد.
۲- ملازمت نظام خوشی برضاء بمعاش ماهواره بیست روپیه و چهار سیر غله در سال و دو دست دریشی و یک جوره بوت.
۳- معافی اضافات مالیاتی از قبیل طرقی و سرک پلی و باقی وغیره.
این همه تکالیف خلاف شرع شریف را ممنوع کرده مالیه حقیه اسلامی را که شارع حکم داده منظور کردهام و در آسودهحالی احوال رعایا چنانچه باید و شاید کوشیده و میکوشم و تمام اجراآت مملکتی را بر طبق جواز شرع انور نموده و مینمایم و از شمایان خواهش دارم که بیعتهای قومی خود را گرفته باعزة و اشراف و سادات و علماء و خوانین و ملکان بحضور و والای ما حاضر شوید که علماء و سادات بمکافات خوب نایل و خورسندی حضورم از شما حاصل نموده وظیفه مستمری سادات و خوانین را بقرار بست سلطنت امیر شهید حکم منظوری دادم.
لغتنامه:
مسنونه = سنت کرده شده، مشروع و موافق شرع
استخفاف = سبک شمردن کسی
شارع = صاحب شرع که تعلیم دین به مردم کند
مطالب مرتبط:
سند تاریخی: مقررات طالبانی حکومت حبیبالله کلکانی
جریانات قدرتگیری حبیبالله کلکانی به قلم میرغلام محمد غبار
جنایت و جهالت در امارت حبیبالله کلکانی به نقل از «تذکرالانقلاب»
مقالات برگزیده
مقالات رسیده
هنر و ادبیات
از صفحات تاریخ ما
تعداد مهمانان حاضر: 140 نفر