تاراجگر خزانه ارگ حبیبالله کلکانی بود یا امانالله خان؟
- رده: از صفحات تاریخ ما
- نویسنده: نوید نابدل
- منتشر شده در دوشنبه، 22 سنبله 1395
درپی خاکسپاری حبیبالله کلکانی در کابل که به گفته مردم با ریشخندی و افتضاح تمام به پایان رسید، تعدادی از هواخواهان او مدعی شدند که حبیبالله دزد نبود چون ثروت ارگ را غارت نکرد و برعکس امانالله خان را به دستبرد به خزانه ارگ متهم ساختند، ادعایی که پایه تاریخی ندارد.
بخشهایی از کتاب «تذکرالانقلاب» را در سایت «حزب همبستگی» خواندیم که فیض محمد کاتب درباره جنایات و چپاولگریهای حبیبالله و یارانش به تفصیل چشمدیدهایش را بیان داشته است. نسخهای از جریده «افغانستان»(۱) را در اختیار دارم که توسط روشنفکران افغان در هند بریتانوی نشر میشد. این نشریه همان زمان از توطئه علیه امانالله خان پرده برداشته بود که بخشهایی از آن را نقل میکنم:
«..اجازه بدهید در اینجا یک موضوع را به حاشیه بروم و آن راجع بجواهرات و خزائن سلطنتی است، البته شنیدهاید که همهجا انتشار یافته و گفته است که امانالله در موقع حرکتِ خود از کابل تمام جواهرات سلطنت و اشیاء ذیقیمت و خزانه مملکت را با خود همراه برد، این قضیه بقدری شیوع یافت که حتی در بعضی از جرائد خارجی نیز اشاعت یافت، ولی حقیقتِ امر این نیست.
بچه سقا همین که ارگ را در تصرف درآورده و ذخائر سلطنتی چشم او را خیره کرد، شاهکاری در این جا بکار بُرد و آن این بود که در همان حین ورود به ارگ وزیر مالیه سابق امانالله را احضار و تحت شکنجه قرار داد که او ورقه تصدیقی بنویسد مبنی بر این که امانالله خان در موقع حرکت خود از کابل تمام ذخائر سلطنتی و اشیاء نفیسه و پول و جواهرات را با خود بُرده است.
بدیهی است وزیر مالیه بدوا امتناع از این کار نمود ولی در برابر تهدید و شکنجه ناچار تسلیم و ورقه مذبور را نوشته امضاء و مهر کرده تسلیم داشت.
تا حدی که من از قضایا مطلع شدم، حبیبالله شبانه امر داد، خزانه سلطنتی و اشیاء ذیقیمت و وجوه را محرمانه از کابل خارج نموده به چند نقطه کوهستان مطابق دستوری که داده بود برده، و در آنجا مخفی داشت.
این اقدام او از دو نظر بود، یکی این که نشان بدهد، خزانه سلطنتی خالی است و امانالله خان با خود برده است، دیگر این که برای روزهای سختی که شاید همیشه انتظار آن را داشته باشد این اشیاء را در کوهستان که موقیعت جنگی مهمی دارا میباشد مخفی ساخت.» (جریده «افغانستان»، سال اول، شنبه، ۲۹ جمادیالاول ۱۳۴۸ – ۲ نوامبر ۱۹۲۹)
صفحهای از جریده «افغانستان»، ۲ نوامبر ۱۹۲۹
ریه تالی استیوارت در کتاب «جرقه های آتش در افغانستان» که نتیجه تحقیق عمیق او از عصر امانی است، مینویسد:
«امانالله خان زمانیکه به هند رسید به برتانیویها گفت که من در یک منطقه دور از سرحد افغانستان زندگی میکنم، که افغانها بدانند که من نزدیک شان نیستم و خونریزی توقف میکند، آرزو دارم که به صفت یک دهقان در ایتالیا به سر برم و آرزوی برگشت به افغانستان ندارم این اغتشاش مرا غافلگیر ساخت و باعث تعجب من گردید. من یک پول هم در بانکهای خارجی ذخیره نکردهام، تمام دارایی من چیزیست که فعلا در نزدم موجود است که معادل چهارصدهزار روپیه برتانیوی میباشد که باید با برادران و دیگر همراهانم آنرا تقسیم نمایم.... بدین ترتیب نتایج و پیشآمد های آینده را با شجاعت و بزرگمنشی قبول کرد، وی افزود شما باید بدانید که من مانند پادشاه ایران ولگرد و فضولخرج نیستم، من شب و روز برای سعادت مردم خود کار کردم و سقوط من کم از کم مرا یک آرامش وجدانی و روحی میدهد.» («جرقه های آتش در افغانستان»، ۱۹۷۳، ترجمه یارمحمد کوهسار کابلی، ص ۱۸۴)
«در سال ۱۹۳۰ امانالله خان یک نامه که در هند چاپ کرده بود، مخفیانه در افغانستان پخش کرد و تمام تهمتها را مبنی بر اینکه وی مقدار زیاد ثروت کشور را با خود برده و در بانکها حسابات باز نموده نیز رد نمود و ادعای پوچ خواند، وی نادرخان را به فتنهگری، حیله و فریب متهم کرد...» (همانجا، ص ۱۸۶)
گزارشی از روزنامه آسترالیایی «سیدنی مارننگ هیرالد» (۱۱ اکتوبر ۱۹۳۰) در مورد مشکلات اقتصادی امانالله خان در ایتالیا.
یکی از اشتباهات جدی امانالله خان بعد از سرنگونی حاکمیتش این بود که به نادرخان غدار و بعد ظاهرشاه بیعتنامه هایی با لحن خفتبار فرستاد که تعدادی فقر و ناداری شدید را دلیلی بر نوشتن آن میخوانند. خانم استیوارت درین مورد و وضعیت زندگی او در ایتالیا مینویسد:
«...پولی کافی نداشتند، امانالله خان که به جز از سلطنت کردن کدام شغل دیگر را نمیدٔانست با استفاده از انرژی و قوهء خود چوکی و میز میساخت، واقعا وی نجاری میکرد.... او به ظاهرشاه نامه نوشت و اظهار تعهد بیعت و وفاداری نمود. سفیر افغانستان در روم به کابینه اطلاع داد که امانالله خان در فقر شدید بسر میبرد، لذا برای نامبرده معاش تعیین نمودند و به خویشاوندان او در افغانستان اجازه دادند که از وی دیدن نمایند.» (همانجا، ص ۱۹۰)
نویسنده «جرقه های آتش در افغانستان» تاریخ عصر امانی را با این جملات به پایان رسانیده است:
«در اسناد برتانیویها بدگمانی و خیانتها را خواندم، لاکن در افغانستان بعضی مواقع وفاداری و صداقت را یافتم. من دریافتم که در بین خاکسترها و خوابهای مانند خواب دیدن های امانالله خان، عنقایی نهفته است، هنگامی که آتش خاموش میشود اکثرا اخگر از آن به جا میماند و اگر پکه زده شود، شعله یکبار دیگر زبانه میکشد چنانچه امانالله خان آتشی را افروخت و خاموش گردید، اما اخگر یا جرقههای آن دوباره به آتش مبدل گردید و تا امروز شعلهور باقی ماند و خاموش نشده است.» (همانجا، ص ۱۹۶)
۱) زندهیاد میرغلام محمد غبار در مورد این جریده مینویسد: «در هر حال مبارزۀ روشنفکران افغانستان به تبلیغات شفاهی و قلمی در داخل کشور منحصر نماند. بعضی از اینها با افغانان مبارز در خارج و منجمله شاهامانالله ارتباطی برقرار کردند، و دستهئی در عبور از کشور هند، جریدۀ "افغانستان" را بمبارزه علیه رژیم نادرشاه کشاندند. این جریده توسط مرتضی احمد خان یکی از افغانهای هندوستان هنگام اغتشاش افغانستان، بزبان دری منتشر گردید و از تمامیت ارضی و استقلال کشور در برابر ادعاهای بعضی جراید ایرانی (راجع به هرات) سخن زد، لهذا از طرف روشنفکران افغانستان که خود در داخل نمیتوانستند جریده و ارگانی داشته باشند بخوبی استقبال شد.... البته نشرات چنین جریدهئی دیگر به نفع سلطنت افغانستان و هم مطبوع خاطر انگلیسها نبود، پس طبق پیشنهاد وزارت خارجۀ کابل، جریده از طرف حکومت انگلیسی هند متوقف و مرتضی احمد خان داخل زندان گردید. حکومت انگلیس با سلیقه مخصوصی که در چنین موارد داشت، خلاصی مرتضی احمد خان را مشروط بموافقت حکومت افغانستان نمود، و باینصورت مرتضی واداشته شد که کتباً از شخص نادرشاه معذرت بخواهد.» («افغانستان در مسیر تاریخ»، جلد دوم، صفحات ۱۳۴ و ۱۳۵)
مطالب مرتبط:
اشتباهات یک قهرمان
«فرمان پادشاهی» حبیبالله کلکانی، سند ضدیت با علم و ترقی
سند تاریخی: مقررات طالبانی حکومت حبیبالله کلکانی
جریانات قدرتگیری حبیبالله کلکانی به قلم میرغلام محمد غبار
جنایت و جهالت در امارت حبیبالله کلکانی به نقل از «تذکرالانقلاب»