- توضیحات
- نویسنده: فرزاد
- رده: از صفحات تاریخ ما
میزان تعهد و باورمندی یک شخص، حکومت و یا تشکل به دموکراسی را در برخوردش به مظلومترین و فراموششدهترین اقشار و گروههای جامعه میتوان محک زد. در این نوشته برخورد شایسته و انسانی شاه امانالله به اقلیت هندو و سیک کشور را از لابلای اسناد تاریخی به تحلیل میگیرم تا اعتقاد راسخ این قهرمان راستین ملت ما به عدالت و وحدت ملی را بیان نموده باشم.
استقلال، دموکراسی و عدالت، سه ارزش بزرگ و بههمپیوسته جوامع انسانی اند که یکی بدون دیگری مفهوم ندارد. سیزده سال است که در افغانستان از موجودیت «دموکراسی» و «حقوق بشر» حرفها زده میشود و بهاصطلاح «جامعه جهانی»، دولت پوشالی کرزی و چاکران غرب طوری استدلال میکنند که گویا این نخستین بار است که بنابر لطف و کرم امریکا و غرب، این ارزشها به مردم افغانستان به قسم تحفه پیشکش گردیدهاند. اما هر فرد باوجدان و با حداقل آگاهی میتواند درک کند که در نبود استقلال و عدالت، دموکراسی فقط به درد جنایتکاران و خاینان ملی میخورد و بس.
- توضیحات
- نویسنده: بهروز پویان
- رده: از صفحات تاریخ ما
ولی خان دروازی وزیر خارجه، وزیر حربیه و نایبالسلطنه غازی امانالله خان و یکی از آزادیخواهان واقعی کشور ما بود که در مبارزه علیه استبداد و استعمار انگلیس و کسب استقلال نقش مهم داشت. وی به عنوان سفیر سیار دولت مستقل امانی برای اولین بار روابط سیاسی افغانستان را با جهان بهمثابه یک کشور مستقل و آزاد تامین نموده، به کشورهای اروپایی، امریکایی و آسیایی سفر کرد تا هویت ملی، استقلال و آزادی افغانستان را به معرفی گیرد.
شاهمحمد ولی خان دروازی فرزند شاه ابوالفیض، یکی از خانهای ولسوالی درواز بدخشان، در سال ۱۲۷۰ هجری شمسی تولد شد. در آن دور شاهان برای جلوگیری از خیزشهای متنفذین و خانهای محلی، پسران این افراد را به بهانه تعلیم و تربیه در دربار خود نگهداری میکردند تا بدین وسیله هم پدران شان را در اختیار داشته باشند و هم پسران شان که غلامبچه نامیده میشدند، غلام سرسپرده این شاهان مستبد بمانند. دروازی هم به جمع غلامبچههای دربار امیر حبیبالله خان پیوست، اما وضعیت سیاسی-اجتماعی آن دور بخصوص جنبش مشروطهخواهی، شور دیگری را در او پرورانید. دروازی با امانالله خان که شهزاده مترقی و پیشرو دربار بود، دوستی نزدیک را برقرار نمود که بیشتر بر همفکری مترقی یکدیگر شان استوار بود. پسانها این دوستی تاثیرات مثبتی بر اوضاع افغانستان داشت و دروازی تا چوبه دار به پیشواز این دوستی و افکارش رفت.
- توضیحات
- نویسنده: نوید نابدل
- رده: از صفحات تاریخ ما
زندهیاد میرغلام محمد غبار از شخصیتهای مترقی، ستمستیز، مردمی و آزادیخواه وطن ما بود که با اثر ماندگارش «افغانستان در مسیر تاریخ» در جامعه ما شناخته میشود. اما فعالیت او به نوشتن این تاریخ معتبر محدود نمیشود. غبار تمام عمر پربارش را وقف وطن و مردمش نمود و در این راه سختیها و قیدوبندهای زیادی را متقبل شد. او تا آخرین رمق حیات علیه استبداد و رژیمهای ضدملی و خاین رزمید و هیچگاهی تن به سازش و عقبگرد نداد. به همین علت نامش در تاریخ وطن ما بهمثابه یک روشنفکر مبارز و شرافتمند جاویدان گردید.
او از نخستین شخصیتهای متعهد وطن ما بود که بهصورت سیستماتیک و جدی ارزشهای معاصر انسانی چون دموکراسی، عدالت، حقوق بشر و غیر را مطرح نموده با جمعی از همفکرانش «حزب وطن» را بنیانگذاری کرد که از مترقیترین گروههای سیاسی زمانش بود. این حزب ارگان نشراتیاش تحت نام «وطن» را با ایستادگی تمام با وجود جو شدید سانسور و استبداد شاهی منتشر میساخت که بدون شک در بلندبردن آگاهی مردم، دفاع از منافع طبقات ستمدیده و مظلوم و مطرحنمودن افکار آزادیخواهی و پیشرو نقش مهم تاریخی ایفا نمود.
- توضیحات
- نویسنده: نوید نابدل
- رده: از صفحات تاریخ ما
مقاله آقای همرزم درباره جنبش مشروطه را دیدم که تصویر یکی از روشنفکران مبارز و جاویدان وطن ما داکتر عبدالرحمن محمودی توجهم را در آن جلب نمود، بناً خواستم با ارایه سندی که در اختیار داشتم، گوشهای از زندگی و مبارزه این شخصیت کمنظیر و انقلابی تاریخ وطن ما را بازگو نمایم.
امروز در وطن ما همیشه از دموکراسی طوری صحبت میشود که گویی در اثر انساندوستی و ترحم امریکا و غرب به افغانستان هدیه داده شده است و افغانها باید به خاطر آن ممنون باشند. اما اگر اوراق تاریخ خود را ورق زنیم، مردم ما و بخصوص روشنفکران پیشتازی چون سرور واصف، لودین کبریت، میرغلام محمد غبار، اکرم یاری، ولیخان دروازی، غلام نبی چرخی، عبدالرحمن محمودی، عبدالخالق و جمع وسیع از آزادیخواهان سرفراز دیگر برای کسب ارزشهای انسانی زحمات زیادی متقبل شده و حتا خونهای پاک شان را نثار نمودند.
- توضیحات
- نویسنده: احمر
- رده: از صفحات تاریخ ما
به تاریخ ۱۹ جدی ۱۳۷۹ (٩ جنوری ۲۰۰۱) طالبان یکجا با جلادان عربی و پاکستانی قتلعامی را در ولسوالی یکاولنگ بامیان به راه انداختند که طی آن حدود سیصد تن بصورت وحشیانه به قتل رسیدند. اما به جز چند سازمان سیاسی-حقوق بشری، دیگران به شمول دولتهایی که امروز خود را مدافع حقوق بشر و دموکراسی خطاب میکنند و با استفاده از همین القاب به افغانستان تجاوز کردند، سکوت مطلق اختیار کردند.
- توضیحات
- نویسنده: میر غلام محمد غبار
- رده: از صفحات تاریخ ما
مقالهای که در زیر میخوانید به قلم یک روشنفکر شرافتمند و از مبارزان مترقی وطن ما میر غلام محمد غبار به رشته تحریر درآمده و حدود ٦٢ سال قبل در هفته نامه «نداء خلق» انتشار یافته بود. او در این مطلب که در آن نه لفاظی به چشم میخورد و نه جملهپردازی های معمول روشنفکرانه، امروز ما را شرح داده است. غبار وظیفه دانسته تا در شرایط پرخفقان آنزمان ریسک را به جان خریده به ملتش، به روشنفکرانش و به فرزندانش راه سعادت و ترقی در سایه آزادگی را نشان دهد.
ولی جمعی از روشنفکران زبون، تسلیمطلب و وجدان باخته امروزی بیشرمانه با استفاده از هر فرصت و تربیونی تلاش میورزند تا از «دستاوردها»ی دولت پوشالی و بیکاره سخن به میان آورده این فاسد ترین و بیاراده ترین دولت تاریخ را سفیده مالی کنند. اینان به این بسنده نکرده شب و روز گلو میدرند که اگر امریکا افغانستان را ترک کند و یا «قرارداد استراتژیک» امضا نگردد، زمین از زیر پا و آسمان از سر مردم رفته و محو خواهیم شد تا بدینصورت مردم مظلوم ما را تا ابد در زنجیر های ذلتبار غلامی بیگانگان و مزدبگیران داخلیش اسیر نگهدارند.
- توضیحات
- نویسنده: میر غلام محمد غبار
- رده: از صفحات تاریخ ما
نوشتهای که در زیر میخوانید از تاریخ نویس بزرگ و مبارز کشور ما میر غلام محمد غبار است که در سال ١٣٣٠ در نشریه «وطن» به چاپ رسیده است. غبار و همفکرانش باوجود شرایط خفقان و سانسور، با مبارزات قلمی و عملی شان نقش مهمی در بیداری مردم و افشای دولت مستبد وقت ادا کردند که نهایتا به توقیف نشریه انجامید و جمعی از پرشورترین آزادیخواهان وطن ما زندانی، شکنجه و سربه نیست گردیدند.
غبار با شناختی که از ماهیت استعمار داشت، سیاست های محیلانه اشغالگران و ایادی شانرا که امروز شاهدیم، حدود شصت سال قبل دقیقا به تحلیل گرفته است. از آنجاییکه این نوشته با اوضاع و شرایط فعلی افغانستان دقیقا همخوانی دارد، حزب همبستگی آنرا از زیر آوار سانسور استبداد بیرون کشیده برای آگاهی نسل جوان و طرد نظرات خاینانه نوکران امریکا و غرب به نشر میرساند.
زندگی و استقلال ملی چطور حفظ میشود؟
نویسنده: میر غلام محمد غبار
منبع: «وطن»، شماره ٣٨، ١٣ قوس ١٣٣٠
حق زندگی و استقلال یک ملت که در یک مملکت زیست میکند در دست خودش است نه در دست اجانب. اجنبی مملکت را اشغال و استقلال را محو میکند اما استقلال نمیبخشد. خارجی ملت را خلع سلاح و تجزیه میکند و جمله های: اقلیت، عناصر مختلفه السنه و مذاهب متعدده، اختراع و ایجاد مینماید تا جائیکه یک برادر برادر دیگر را نشناسد و اگر بشناسد هم به حیث دشمن اختلافات شیعه، ازبک و تاجیک، افغان و هزاره همه زایده سیاست استعمار است.
- توضیحات
- نویسنده: تیمور
- رده: از صفحات تاریخ ما
کودتای غلامان روس در ٧ ثور ١٣٥٧، آغاز بدبختیها و خونریزیهای وحشتناک در کشور ما بود. خلقیها و پرچمیها که با حمایت اربابان روسی شان و بدون هیچگونه پشتیبانی تودهای به قدرت رسیده بودند، برای ادامه حاکمیت مستبدانه شان به نوع جدیدی از تروریزم دولتی توسل جستند. آنان دستگاه آدمکشی «اگسا» (که بعد به «کام» و «خاد» تغییر نام داد) را به صورت وسیع و زیر نظر جاسوسان کار کشته کی.جی.بی فعال ساخته به دستگیری، شکنجه و اعدام مخالفان در سرتاسر افغانستان پرداختند. کوچکترین صدای اعتراض را با زندان، گلوله و دار پاسخ دادند.
میهنفروشان تصور داشتند با سرکوب وحشیانه و فاشیستی، مردم را مطیع و راه را برای پیشبرد اهداف باداران روسی شان هموار میسازند اما برعکس با موجی از مخالفت و خیزشهای مردمی روبرو شدند.
- توضیحات
- نویسنده: سید رحیم شریفی
- رده: از صفحات تاریخ ما
منبع: جلد اول «افغانستان در مسیر تاریخ» اثر میرغلام محمد غبار
چنگیزخان بعد از تسخیر و انهدام ماورالنهر که از پشت سر محفوظ شده بود در سال ١٢٢١ متوجه افغانستان شد و در سه ستون قوی به سوقیات پرداخت.
...
... مردم بامیان در برابر دشمن پایداری شدید مینمودند تا جائیکه در طی این جنگها نواسه چنگیز خان «موتوجن» پسر جغتای را به زخمهای تیر هلاک کردند. چنگیز خان از این ضربت دشمن به قدری متاثر شد که خونسردی همیشگی خود را از دست داد و کلاه خود را از سر بدور افگند و برهنه سر در جلو سپاه به حمله در شهر پیش شد، این منظره خان بزرگ و قهار سپاه مغل را دیوانه ساخت و غریو عمومی برخاست، دیگر تیر و سنگ بامیان در نظر سپاه مغل ارزشی نداشت و آنها در روی نعش کشته گان خود پا میگذاشتند و پیش میرفتند. بالاخره دسته جات پیاده مغل مثل مورچه روی دیوارها و دروازه شهر را اشغال کرد و جنگ دست و گریبان آغاز نمود. به این ترتیب بعد از آنکه دیگر بازوئی قطع ناشدهٔ برای دفاع باقی نماند شهر مسخر شد و غضب و وحشتی که در تاریخ جهان سابقه نداشت در مورد این شهر مشهور تطبیق گردید: مردان و زنان و اطفال ذبح شدند، شکم زنان پاره گردید و گر جنینی در بین آن بود با سرنیزه شگافته شد. از آن بعد به کشتار سگ و گربه و تمام مواشی و حیوانات شهر پرداختند، آنگاه نوبت نابودی به نباتات رسید، اشجار از بیخ و بن برآورده شد و سبزه و گل و تمام روئیدنی ها معدوم شد، پس از آن مهلت جمادات به پایان آمد و برج و دیوار و خانه و آبادی بدون استثناء منهدم گردید، زیرا خان بزرگ امر کرده بود که بامیان چنان ویران گردد که دیگر برای زیست زنده جانی مساعد نباشد. نام این ویرانه را هم شهر منحوس «ماءوبالیغ» گذاشت و خود به قصد غزنین براه افتاد.
- توضیحات
- نویسنده: سید رحیم شریفی
- رده: از صفحات تاریخ ما
٧ ثور ١٣٥٧ از روزهای مکدر و ننگین تاریخ ماست که با حاکمیت غلامان مسکو دور بیپایانی از بدبختی و کشتار و ویرانی وطن و مردم ما را به دنبال داشت. اینان «کور، کالی، دودی» و «دموکراسی» را وعده دادند اما جز گلوله و بدبختی چیزی نصیب ملت نشد.
تعدادی از رهبران خلقی و پرچمی بعد از توحش هشت ثور، ددمنشی طالبان و جنایات جنگی امریکا طی بیست سال گذشته در مصاحبه ها و تبلیغات شان گذشته سراسر خونین و لکهدار شانرا سفید شده وانمود ساخته با بیشرمی از «دستاورد» های دولت پوشالی و حزب منفور شان سخن میرانند.
مقالات برگزیده
مقالات رسیده
هنر و ادبیات
از صفحات تاریخ ما
تعداد مهمانان حاضر: 469 نفر