هفت ثور، داغ ننگ و آغاز بیپایان کشتار و بربادی
- رده: از صفحات تاریخ ما
- نویسنده: سید رحیم شریفی
- منتشر شده در شنبه، 07 ثور 1392
٧ ثور ١٣٥٧ از روزهای مکدر و ننگین تاریخ ماست که با حاکمیت غلامان مسکو دور بیپایانی از بدبختی و کشتار و ویرانی وطن و مردم ما را به دنبال داشت. اینان «کور، کالی، دودی» و «دموکراسی» را وعده دادند اما جز گلوله و بدبختی چیزی نصیب ملت نشد.
تعدادی از رهبران خلقی و پرچمی بعد از توحش هشت ثور، ددمنشی طالبان و جنایات جنگی امریکا طی بیست سال گذشته در مصاحبه ها و تبلیغات شان گذشته سراسر خونین و لکهدار شانرا سفید شده وانمود ساخته با بیشرمی از «دستاورد» های دولت پوشالی و حزب منفور شان سخن میرانند.
در تشریح جنایات و آدمکشی های غداران هفت ثوری نیازی نیست که به جزئیات قتل عام های هرات، کنر، میمنه، کندز و... و زنده به گور کردن ها در پولیگون، از هیلی کوپتر پایین انداختن ها، بمباردمان قریه جات کشور، فاشیزم تمام عیار «اگسا»، «کام»، «خاد» و .... پرداخت. چاکران مسکو از نورمحمد تره کی گرفته تا حفیظ الله امین، ببرک و نجیب هرکدام در زد و بند های درونی، خود اسناد جنایات شانرا بدست داده اند. از جمله زمانی این جلادان لیست ١٣٠٠٠ هموطن معصوم ما را که در کشتارگاههایشان سربه نیست کرده اند بر در و دروازه وزارت داخله آویختند و از خانواده هایشان خواستند که پشت این عزیزان شان نگردند.
اینان «کور، کالی، دودی» و «دموکراسی» را وعده دادند اما جز گلوله و بدبختی چیزی نصیب ملت نشد
روزی که حفیظ الله امین ددمنش این «شاگرد وفادار» نور محمد ترهکی بالشت را بر دهن استادش گذاشته برسکوی قدرت تکیه زد، طی نطق تلویزیونی بر جنایات آگسا صحه گذاشته گفت:
«در اینجا بهتر میدانم تذکر دهم که در جهت زدودن همه تاثرات غم انگیز ناشی از اراده فردی در اگسا نام این اداره را به کارگری استخباراتی موسسه "کام" تبدیل نمایند. کام هیچ عمل غیرعادلانه انجام نخواهد داد هیچکس را بدون موجب به زندان نمیاندازد و به هیچ عمل اختناق آور دست نخواهد زد.» («انیس»، ٢٧ سنبله ١٣٥٨)
غداران خلقی و پرچمی در هر دوره کوشیدند بار خونخواری ها و جو اختناقی حاکم شانرا به گردن این و آن انداخته، آنرا «اراده فردی» نام گذارند در حالیکه این تربیت یافتگان «کی.جی.بی.» پیاپی نام اداره استخباراتی شانرا تغییر دادند بدون اینکه در ماهیت و ببند و بکش آن کوچکترین تغییری بیاید.
روزی که ببرک کارمل در ششم جدی ١٣٥٨ سوار بر سرپنجه اربابان روسیش به کمک ١٢٠٠٠٠ لشکر روسی به ارگ تکیه زد، مطبوعات رژیم مزدور خود فراوان اسناد جنایت «انقلاب هفت ثور» شانرا افشا کردند که در ذیل چند نمونه را نقل میکنم که فقط کافیست در همه جا به جای «امین» خواند «خلقی و پرچمی»:
«متن بیانیه تلویزیونی دستگیر پنجشیری عضو بوروی سیاسی کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق افغانستان و عضو شورای انقلابی در مورد افشاء ساختن جنایات امین خونخوار و باند وی:
... امین این دشمن شرافت و آزادی مردم افغانستان و باند سیاهکارش خلاف ارزشهای اعلامیه حقوق بشر و خطوط اساسی وظایف انقلابی جمهوری دموکراتیک افغانستان از مستبد ترین سلاطین و شاهان گام فراتر نهاده صدها و هزاران بیگناه را زنده بگور کرده است.»
«چهره ها و عواملی نظیر امین سفاک و باند جنایت کارش در تاریخ کمتر نظیر دارد و ممکن است چند تای معدودی را در تاریخ جهان یافت که از حیثیت شقاوت و بیرحمی و سفاهت به پای این عنصر ناپاک برسند. بی مسئوولیتی و کج رفتاری امین و باند وی در برابر مردم افغانستان، داغ ننگ ابدی بر جبین این نوکر امپریالیزم جهان خوار است.
امین جلاد و باند وی به شیوه های غیرانسانی و ددمنشانه حیثیت، کرامت و شرافت و زندگی مردم رنجدیده افغانستان را پامال نمودند و دستهای خود را به خون ده ها هزار جوان، پیر، کودک، زن و مرد این کشور غرقه ساختند.
امین و باند وی زیر نام انسانی ترین شعار ها چون مصوونیت و قانونیت و ترقی اجتماعی و سوسیالیزم، دست به رذیلانه ترین و بیشرمانه ترین اعمال نابخشودنی زدند که تا دنیا است نام وی و باند سفاکش با لعنت و نفرین مردم ما همراه خواهد بود.
.... صرفا به خاطر بقا و دوام سلطه جبارانه و فرعون منشانه اش و بخاطر ارضای خاطر باداران دون صفتش از هیچ گونه سفاکی و بیشرافتی در حق مردمان رنجکشیده میهن مان دریغ نورزید و صدها و هزاران جوان این کشور را به پیگردی و جاسوسی علیه بهترین و پاک ترین فرزندان وطن مان باجبار میگماشت تا بزعم خودش چند صباحی بیشتر به خون خواری و سفاکی خویش ادامه دهد.
امین و باند وی میخواستند از راه قلع و قمع وطن پرستان، ایجاد ترور و وحشت و کشتار های دسته جمعی هزاران هزار فرد بیگناه به قدرت نافرجام خویش ادامه دهند....»
«امین شیاد بنام آزادی بر ضد آزادی، بنام انسان دوستی بر ضد انسان، بنام وطن و ملت، بر ضد وطن و مردم دست اندرکار بود و درین توطئه و دسیسه ضد ملی، ضد مردمی و ضد انقلابی، امپریالیزم جهان خوار او را بیدریغ یاری میکرد.
امین جلاد از نگاه زمانی در خلال یک مدت خیلی کوتاه زخمهای التیام ناپذیر بر پیکر کشور ما وارد آورد، این قصاب آدمکش چون کرگس لاشخوار چنان بال های خوف و ترس بربادی و تباهی خود را بر فراز آسمان میهن ما گسترده و سفاکی هایی را انجام داد که برای همیشه چون لکه ننگینی بر جبین او باقی خواهد ماند و در صفحات تاریخ کشور ما ثبت خواهد شد. امین شیاد دشمن آزادی و آزاد گان بود.... او از آزادی حرف می زد، اما احساس آزادی خواهی را سرکوب میکرد، او از آبادی میهن سخن میراند، اما وطن را بیرحمانه ویران میکرد، او از ترقی و تعالی حرف میزد، اما روزی نبود سنگ بزرگی را درین راه نمی انداخت، او از برابری و برادری حرف میزد، اما هر روز با جاسوسان و گماشتگان خود بین مردم ما نفاق می انداخت، او از افتخارات و ارزیابی ملی و کارنامه های اجداد ما حرف میزد، اما خلق را میفریفت....
امین یا این شیاد تاریخ معاصر و جلاد آدمکش آن چه را هرگز نداشت خصوصیت انسانی، انقلابی و وطن پرستانه بود. امین جلاد یک معامله گر و جهانخوار بود. امین جلاد جنون آدمکشی ویرانی و تباهی داشت، از ظلم و قساوت این قصاب قرن خانه ها، قریه ها و قصبات و شهر ها تهی گشت. این شیاد تاریخ مدهش ترین سلاح و آزموده ترین آدمکشان قرن را برای این قصد شوم خود در خدمت گرفته بود و شبکه جاسوسی خرابکاری و آدمکشی او تا آن حد وسیع و گسترده بود که هیچ وطن پرستی خود را در هیچ جایی مصون نمی یافت. باند آدمکشان امین در منزل و دفتر، در شهر و ده، در راه و سرک و در شب وروز، در خواب و بیداری بدنبال وطن پرستان حیات خود را در برابر این شبکه سیاه آدمکشی و لاشخوار در امان نمییافت.
سلسله آدمکشی های قصابان و لاشخواران وابسته به باند امین در خلال یک زمان کوتاه در شهر و ده میهن ما و در کوه و دره میهن ما چنان وسیع بود که تاریخ کشور ما هرگز بیاد ندارد. اکنون دره های ما آسمان شفاف ما و بالاخره وجب وجب خاک مقدس ما شاهد آدمکشی ها، ویرانی ها، تباهی ها وظلمهای بی پایان امین فاشیست وشرکای خاین این آدمکشان قرن بیست میباشد.
امین جلاد بیاری قصابان گوش بفرمان خود عطش کشتن داشت، عطش بستن داشت، عطش شکنجه و عذاب و بالاخره عطش کشتار عمومی هم میهنان وطنپرست و با اعتماد را بسر می....
در دوره کوتاه، یکه تازی امین این درنده وحشی، میهن ما بیک کشتار گاه عمومی و بیک زندان عمومی مبدل شده بود، این وحشی آدمخوار که چشمش را خون گرفته بود، بر اشک زنان و یتیمان ما، بر خون های جاری وطن پرستان ما و بر چهره های زار و زعفرانی هزاران هزار نفر آن و آوارگان ما کوچکترین رحم و التفاتی نمیکرد. این کرکس لاشخوار با چنگالهای درنده و خون آلود خود از آسمان و زمین بر وطن پرستان ما چون کابوس مرگ فرود می آمد و تا میتوانست آدم می کشت و خون می ریخت. و ازین حمله بیرحمانه او آنچه بجا میماند زنده به گور میکرد.
از دست امین جلاد و قصابان گوش بفرمان او هزاران هزار مرد و زن وطن ما، پیر و جوان ما، کودک و صغیر ما با دلهای و سینه های پر آرزوی خود غرقه در خون شدند... از دست امین جلاد باند آدمکش و وطن فروش او هزاران هزار نوعروس ما بی شوهر شدند، هزاران هزار زن در میهن ما بیوه شدند، هزاران هزار کودک ما یتیم شدند و هزاران هزار هم وطن ما و هزاران هزار و آواره شدند....»
مصطفی دانش در آخرین روزهای زندگی ببرک کارمل ملقب به شاه شجاع ثانی مصاحبهای با او انجام داده از او نقل میکند:
«بزرگترين درسی که در زندگی گرفتم اين بود که هيچ کشوری نمیتواند به اتکای نيروی خارجی به آزادی و استقلال و پيشرفت دست يابد. بايد به اراده مردم احترام گذاشت....» (بی بی سی فارسی، ٢١ دسامبر ٢٠٠٤)
این خاین ملی درسش را به قیمت بیش از دو میلیون شهید، میلیونها معیوب و آواره و بربادی کامل کشور بدست آورد درحالیکه تاریخ قبلا به این حقیقت روشن بارها صحه گذاشته بود. اما تعدادی از رهروان ببرک هنوز هم این گفته مرشد شان را فراموش کرده یکبار دیگر در زیر چتر امریکا و ناتو همدست با خاینان هشت ثوری مصروف دور دیگری از خیانت و وطنفروشی اند.