«فرمان پادشاهی» حبیبالله کلکانی، سند ضدیت با علم و ترقی
- رده: از صفحات تاریخ ما
- نویسنده: سید رحیم شریفی
- منتشر شده در چهارشنبه، 10 سنبله 1395
با سقوط عصر علم و ترقی امانی و رویکار آمدن حبیبالله خان کلکانی، یک دوره طالبانی و سیاه در کشور ما حکمفرما شد که دشمنی با علم، معارف و تمامی مظاهر تمدن مشخصه اصلی آن به شمار میرفت. تعدادی که ویروس قومگرایی مغزهای شان را منجمد ساخته، امروز مدعی اند که آنچه در مورد جهالت و ضدیت حبیبالله کلکانی و یارانش با علم و معارف و ترقی ثبت تاریخ شده همه «شایعات» و «تاریخ مسخ شده و دروغین» است بنا تلاش دارند که این استاد ملاعمر را از زبالهدان تاریخ بیرون کشیده در عبای تقوا و «عیاری» بپوشانند.
فرمانهای حبیبالله اما اسناد انکارناپذیر تاریخی اند که سخن از مکدر بودن آن دوران دارند. در ذیل یکی از فرمانهای شاهی آنزمان را که اکثر اصلاحات امانی را لغو نمود به نشر میرسانیم. این سند از کتاب «اسناد و نامههای تاریخی افغانستان» که توسط شهرت ننگیال گردآوری و در سال ۱۳۶۶ به چاپ رسیده برگرفته شده است.
هرچند این فرمان بیتاریخ است، اما بخشی از آن در شماره ۹ حوت ۱۳۰۷ «حبیبالاسلام» نشریه رسمی آن عصر به چاپ رسیده که ما قبلا آنرا در سایت «حزب همبستگی» نقل کردهایم.
فرمان پادشاهی
چون بمرحمت حضرت الهی و تائیدات دین رسالت پناهی به خلع به امانالله مخرب دین که یگانه آرزوی ما و شما بود موفق شدم از بدو جلوس خود اجراآت نامشروع او را ممنوع نمودهام برای آگاهی شما غیرتداران دین حضرت سیدالانام ذیلاً مینگارم.
۱:- سلام که از طریقه مسنونه است و باشاره کلاه رواج داده بود مطابق سنت سنیه امر دادم.
۲:- دستار که از طریقه و سنت آنحضرت است و ادای نماز بآن کامل میگردد موقوف کرده بود حکم دادم که بالکل دستار رواج باشد.
۳:- البسه اسلامی که ترک شده بود برحال دانسته مشابه کفار را منع کردم.
۴:- ترک ستر را که حکم کرده بود مسترد کردم.
۵:- برآمدن زنان و دختران بالغه را بدون اجازه ولی شان و مکتب مستوراترا موقوف کردم.
۶:- قطع ریش و بروترا موقوف کردم.
۷:- مکاتب انگریزی و فرانسوی و جرمنی را موقوف کردم.
۸:- فرستادن دخترها را که در خارجه نموده بود چون بدناموسی ملت بود جایز ندانستم و آنها را خواسته دیگر فرستادن را قطعاً ممنوع نمودم.
۹:- آنچه کوشش برای ترقیات دنیای دو روزه بدون ملاحظات دینی داشت و از آنها ضرر دینی آنها بظهور میرسید ممنوع نمودم.
۱۰:- استخفاف علم و علما را مینمود و برخلاف آن احترام شان شرعاً واجب است.
۱۱:- نفاقاندازی که بواسطه ترک مذهب و خرابی عقیده خود در اسلام انداخته بود برطرف نمودم زیرا تمام رویه را بر طبق مذهب حنفی نمودم.
۱۲:- حساب هندسه انگریزی را رواج داده بود موقوف کردم.
۱۳:- سنه قمری را که به شمسی تحویل داده بود موقوف کردم.
۱۴:- روز جمعه را که به پنجشنبه تبدیل کرده بود متروک ساختم.
۱۵:- حقوق بیتالمال را بخواهشات نفسانی خود صرف کرده مصارف ملا و مؤذن و مساجد را قطع کرده بود جاری ساختم.
۱۶:- امر معروف و نهی منکر را که مانع شده بود رواج دادم.
۱۷:- حضرات مجددی را که پیشوای اسلامیان است محبوس ساخته بود رها ساختم که تلقین دینی نمایند.
۱۸:- شراب خوری را که رواج داده بود بالکل موقوف کردم.
۱۹:- ملا عبدالله خان {مشهور به «ملای لنگ»} مرحوم سمت جنوبی را که در راه سربازی دین مقتول ساخته بود امر دادم که مرقدش درست و آباد کرده شود.
از نزد فقرات فوق شمایان را اطلاع دادم که مستحضر باشید و علاوتاً از فقرات فوقالذکر مراعات اهالی را بفقرات ذیل نیز نمودم:
۱- بخشش باقیات سالهای ماضی الی اخیر۱۳۴۷ که از قسم مالیاتی بر ذمه رعایا ملکان باقی مانده باشد.
۲- ملازمت نظام خوشی برضاء بمعاش ماهواره بیست روپیه و چهار سیر غله در سال و دو دست دریشی و یک جوره بوت.
۳- معافی اضافات مالیاتی از قبیل طرقی و سرک پلی و باقی وغیره.
این همه تکالیف خلاف شرع شریف را ممنوع کرده مالیه حقیه اسلامی را که شارع حکم داده منظور کردهام و در آسودهحالی احوال رعایا چنانچه باید و شاید کوشیده و میکوشم و تمام اجراآت مملکتی را بر طبق جواز شرع انور نموده و مینمایم و از شمایان خواهش دارم که بیعتهای قومی خود را گرفته باعزة و اشراف و سادات و علماء و خوانین و ملکان بحضور و والای ما حاضر شوید که علماء و سادات بمکافات خوب نایل و خورسندی حضورم از شما حاصل نموده وظیفه مستمری سادات و خوانین را بقرار بست سلطنت امیر شهید حکم منظوری دادم.
لغتنامه:
مسنونه = سنت کرده شده، مشروع و موافق شرع
استخفاف = سبک شمردن کسی
شارع = صاحب شرع که تعلیم دین به مردم کند
مطالب مرتبط:
سند تاریخی: مقررات طالبانی حکومت حبیبالله کلکانی
جریانات قدرتگیری حبیبالله کلکانی به قلم میرغلام محمد غبار
جنایت و جهالت در امارت حبیبالله کلکانی به نقل از «تذکرالانقلاب»