چشمدیدم از خشونت نیروهای امنیتی در برابر تظاهرکنندگان حزب همبستگی
- رده: مقالات
- نویسنده: ا. ح. "شادمان"
- منتشر شده در جمعه، 20 ثور 1392
با درود بی پایان به حزب رزمنده و دلیر همبستگی افغانستان!
من یکی از ژورنالیست هایی هستم که بنا به دعوت شما از طریق رسانهای که من کارمندش هستم (نامش محفوظ باشد) جهت تهیه گزارش به اکسیون ١٢ ثور شما آمدم و تا آخرین لحظات در صحنه حضور داشتم. واقعیت این است که بسیار دردسرها و مزاحمت هایی را در برابر شما دیدم ولی بنا به پرنسیب نشراتیای که دامنگیر تمامی رسانههای وابسته است، نتوانستم حقایق را به نشر بسپارم به همین لحاظ خود را ناراحت احساس کرده و در برابر آنانی که شجاعانه در مقابل این غول ها میایستند وظیفه خود دانستم تا چشم دیدم را بدون کم و کاست تا جایی که ذهنم یاری میکند منعکس سازم شاید این کوچکترین حقی باشد که من در ازای مردم و ملتم ادا میکنم.
من بارها به میتنگ ها و مظاهرات دولتی و غیر دولتی به اصطلاح اپوزیسیون و احزاب تجارتی و ... رفته و در آنجا به خوبی نظاره کردهام که مقامات امنیتی خوش و نوش با خنده و مزاق در کنار مسوولین با صحبت های میان تهی یا قدم میزنند و یا صحبت میکنند و بیتفاوت هستند، چیزیکه در مورد حرکت تاریخی شما (تقبیح هفت و هشت ثور) کاملا متفاوت بود، بدین معنی که طبق پلان از قبل طراحی شده و حساب شده با شما خشن و خصمانه پیش میرفتند که هدف همان مزاحمت، بچه ترسانک و منحل ساختن مظاهره بگونهی رندانه و زیرکانه بود تاهم دموکراسی کاذب در برابر مطبوعات خدشه دار نگردد و هم خدمتی باشد به مقامات فاسد و جنایتکاران سه دهه که هنوز بر ویرانه های کابل و مردم به ماتم نشستهی ما به زور اربابان خارجی شان حکم میرانند. به اختصار به گوشه هایی از آن اشاراتی خواهم داشت:
-
آنچه برایم تازگی و فوق العادگی داشت روحیه قوی رهپیمایان خاصتا خواهران ما و شعارهای عریان و مکرر شان به یک آواز در برابر جنایتکاران بود. به مفهوم درست آن لرزه به کوچه های کابل انداخته و طلیعه آزادی و امید را در دلها زنده میساخت، به همین خاطر تا آخر امنیتی ها با تمام تقلا نتوانستند مورال قوی اعضا و هواداران حزب همبستگی را درهم شکنند که مبارک تان باد!
در این نوشته من به جزئیات مظاهره و سخنان آگاهگرایانه هر یک از شرکت کنندگان که واقعا آموزندگی داشت نمیپردازم، من پشت صحنه این حرکت را که از دید هموطنان ما پنهان مانده است را تا حد امکان باز خواهم کرد. - صبح، وقتی به جاده مزدحم میوند نزدیک شدم تعجب کردم که چگونه این مرکز داد و ستد هزاران هزار انسان را از وجود این همه آدم پاک کرده اند هیچ دوکانی را باز نیافتم و جاده دوطرفه از سوی نیروهای امنیتی چنان بسته بود که حتا افراد پیاده هم حق عبور و مرور را نداشتند. دهان هر کوچه و پس کوچه ده ها نفر از نیروهای مسلح ایستاده و مانع ورود مردم میشدند تا هیچ کس چیزی نفهمد و خاموشانه این مظاهره وسیع را آب به زیر کاه تیر کنند. خوشبختانه همین که صدای شعارها بلند شد مردمان بیشماری بر بام ها ریختند و بر دهان کوچه ها تجمع کنان تماشاگر مظاهره بودند. حتا چند نفر را در یکی از کوچه ها دیدم که با تضرع از پولیس میخواستند تا مانع پیوستن شان به مظاهره نگردد.
- همین که ساعت ٨:٤٥ در محل مظاهره رسیدم متوجه شدم که پولیس با تمام امکانات در دست داشتهاش در محل تجمع کرده و مانع ورود دعوت شدگان به مظاهره میشود، چنانچه برای هر فرد مظاهره کننده یک نفر پولیس و یا استخباراتی استخدام شده بود و حتا برای افراد مسوول و فعال ٢ تا ٣ نفر امنیتی موظف گردیده بود تا تعقیب و مزاحمت ایجاد کند. من که این جریان را ناظر بودم اندکی بیشتر تا شروع تظاهرات کنجکاو شدم و به تعقیب مشاجرات مسوولان و نیروهای امنیتی تا حد امکان رفتم.
- هنوز مظاهره شروع نشده بود، ٥ نفر از اعضای مظاهره که ساحه را زیر نظر داشتند از سوی پولیس گرفتار گردیدند.
- بگو مگو میان مقامات امنیتی و مسوولان مظاهره از همان ابتدا شروع شد و هر مقام امنیتی با لحن خشن و بیادبانه به مسوولان مظاهره تاخته و با پوچی استدلال میکردند که؛ وضعیت افغانستان خراب است، دشمنان شما همین جا برای شما کمین کرده اند، شما به رهبران جهاد و مقامات عالی رتبه توهین میکنید، آنهایی را که شما دشنام میدهید صاحب قدرت اند و قابل احترام، مسوول هر آشوبی که صورت گرفت شما هستید، غیر از شما هیچ حزب دیگری مگر در افغانستان نیست و یا گذشته ها و ویرانی کابل را چه به رخ مردم میکشید، به شما چی مربوط اگر برنامه جنگ و جدل ندارید این همه چوب و پیچکش در میان موتر حامل شعارها چه میکند؟، از این قبل سوالات که آگاهانه و پلیسی مطرح میشد جزیی از برنامه نیرو های امنیتی بود تا با وقت کشی و تهدید و توهین مسوولان حزب همبستگی از مظاهره منصرف گردند که با مشاجره و جواب مسوولان قانع هم نمیشدند. حتا توطئه گونه هر یک از افراد با صلاحیت را گوشه کرده و ترس و وحشت را برایش نشان میدادند. بالاخره بعد از تقریبا ٤٥ دقیقه یکی از مقام های نیروهای امنیتی این مسئله را محکم گرفت که مظاهره حق شماست ولی ما عکس های چلیپا کشیدهی رهبران جهادی را هرگز اجازه نمیدهیم چون توهین به شخصیتهای جهادی است، که مسوول مظاهره با استدلال اینکه اینان رهبران جهاد نه ذردان جهاد اند که خون میلیون ها هموطن ما را جهت رسیدن به امیال شوم و آرگاه و بارگاه ریخته و افغانستان مصیبت زده را اولا به پاکستان و ایران فروخته و حالا هم به ٤٦ کشور به گرو داده تا به مقام و پول و بلند منزل برسند و... در جریان همین صحبت کاکای ریش سفیدی که در صحنه شاهد مشاجره بود پا پیش کشیده با خشم گفت این رهبران که خودت با طمطراق از آنان یاد میکنی پیامبر نیستند که در برابر شان سجده کنیم اینان دزد چه که قاتل طفل و ناموس مردم اند که خون تنها ٧٠ هزار کابلی را در ظرف شش ماه در همین جا پیش روی چشم ما ریخته اند پس چلیپا چه که پاره پاره هم میکنیم به این ویرانه ها ببین و باز گپ بزن، تو مگر از افغانستان نیستی و... این سخن تند همراه با خشم و غضب در همان لحظه در حقیقت مقام امنیتی دولت فاسد را که از بالا امر تعطیل و برهم زدن مظاهره را گرفته بود در هم کوفت و سرش پایین شد و گفت من هم نفرت دارم ولی به من امر شده است که اجازه ندهید و چارهای از من هم ساخته نیست. پس این آدم اندکی از صف برآمد و با «بالا جاها» گپ زده آمد و گفت که مظاهره حق شماست ولی باید مسالمت آمیز حرکت کنید.
- در همین جریان تعداد از نیروهای امنیت که لباس شخصی داشتند مانع ورود افراد میشدند و با برخورد غیرانسانی آنان را پراکنده و از مظاهره دور میساختند تا مظاهره را به هر شکل شده کوچک جلوه دهند.
- تعدادی به بهانه های گوناگون به افراد فعال دست انداخته و کشمکش را حکم فرما ساخته بودند تا دیگران مرعوب شده صحنه را ترک گویند.
- یکی دو نفر حتا بخاطر سانسور شعارها به موتر شعار بالا شده یک یک پلاکارت ها و شعارها را چک میکردند که از سوی افراد مظاهره کننده برخورد شد و از موتر پایین کشیده شدند.
- یک گروپ وسیع شان علاوه بر کندک نظم عامه که با چوب و چماق مجهز بوده و دیوار انسانی ساخته بودند تمام مظاهرکنندگان را در حلقهی خود محبوس نموده تلاشی بدنی کرده و حتا اعتراض کنان چندین تن از جوانانی را که جسما کوچک معلوم میشدند از صف دور کرده به بهانه اینکه هنوز اینان طفل اند از صف ها راندند.
- چندین تن شان شعارهای کاغدی را قبل از بالا شدن توسط تظاهرکنندگان ربودند و دست به پاره کردن اعلامیه حزب زدند. دو تن از فعالان حزب را که مسوولیت تنظیم شعارها را داشتند برای مدتی در موتر پولیس حبس کردند.
- برای ژورنالیست ها محدودیت وضع کرده و با برخورد زشت ژورنالیستان را میراندند که گویا شما وقت مصاحبه و صحبت را نمیدانید ما جنجال داریم و شما مصاحبه میخواهید. حتا من که بیشتر از سایر ژورنالیستان به این مشاجرات دلچسپی نشان میدادم چند نوبت با الفاظ شدید و تیله و تمبه از سوی به اصطلاح موظفین امنیت ملی از صحنه خارج گردیدم. یکی از همکاران ما که میخواست از مسوول حزب جریان توقف مظاهره را از سوی نیروهای امنیتی جویا شود با لحن زورگویانه امنیتی ها مواجه شد و به زور تیله او را از صحنه خارج کردند. به همین منوال با سایرین هم برخورد میشد.
- یکی از لباس شخصی ها که بینهایت انسان زشت و به گمان اغلب وابسته به تنظیم های جهادی بود به یکی از خواهران ما دست انداخت و تیلهاش داد که این خواهر شجاع در برابرش ایستاد و چنان حرف های سخت توام با دشنام را نثارش کرد که از شرم صحنه را ترک گفت.
- هنگامیکه نیروهای امنیتی شعار و ولوله مظاهره کنندگان را با تمام مزاحمت ها از قبل برنامه شده خود دیدند چاره را در اختتام مظاهره یافته به همین هدف هنوز مظاهره به سپاهی گمنام نرسیده بود که نیروهای امنیتی با نیرنگ و خدعه بیشتر از آن، حق پیش رفتن را نداده خواهان ختم مظاهره شدند.
- در قسمت پایان مظاهره سخنان پرشور یکی از فعالان حزب همبستگی همگی را بار دیگر به وجد آورد که باعث خشم نیروهای استخباراتی گردید، هنوز چند دقیقهای نگذشته بود که دزدان امنیتی بر وی حمله ور شده خواستند وی را بربایند که جوانان به کمکش شتافتند. ولی چند دقیقه بعد هنگامیکه شرکت کنندگان به سوی خانه های خود در حرکت بودند نیروهای امنیتی همانند گرگ درنده به هر سو تاختند و میخواستند با توحش و بربریت خود چند تن را با خود ببرند تا ضرب دولت فاسد را که با «طالب جان» ها، انتحاری ها و سایر دشمنان ناموس و جان مردم، جان و جگر اند بر دل اینان بکوبند که خوشبختانه موفق نشدند.
- آنچه که در عمل دیده شد میان نیروهای امنیتی و پولیس تفاوت بود یعنی اینکه پولیس بعد از مزاحمت ها و مداخله که نتیجه دلخواه برای شان نداشت اندکی آرام گرفت و به تماشاچی مبدل شد، ولی برعکس امنیت ملی چون دزدان هار به جان فعالان مظاهره چسبیده و گام به گام در صدد ربودن شان تا آخرین دقایق بودند، شاید این هم جزیی از برنامه شان بوده باشد. همیشه شنیده بودم که امنیت ملی عمدتا متشکل از سیافی ها و شورای نظاری هاست، من در جریان این تظاهرات عملا این نکته را درک کردم و بعد خبر شدم که چند تن دستگیر شده را نیز همینها بیشرمانه لت و کوب کرده اند.
جای بسا افتخار است که حزب همبستگی افغانستان با همت بلند برای دومین بار این جرثومه های فساد و تباهی را به مثابه دشمنان قسم خورده سرزمین ما افشا نموده و از بام قدرت به سیه چال ذلت که همان جایگاه واقعی دزدان تاریخ و حرمت مردم ماست با نعره های عدالتخواهی در برابر ویرانه های کابل و چشم صدها هزار کابلی به زمین میکشد و ٩٩ فیصد مردم داغدار نیز از این حرکت بس سترگ حمایت کرده اینک رفته رفته از برکت فداکاری شماست که هشتم ثور جشن پیروزی نه، ماتم ملی اعلام میگردد و این طنین در سراسر افغانستان چنان پیچیده است که حتا امروز همکاسگان شان هم مهر صحه بر این واقعیت تلخ تاریخ گذاشته به تقبیح این روز سیاه میپردازند.
در جامعه ایکه جنایتکاران حاکم تمام عیار اند و سرنوشت مردم را همچو مالکیت خصوصی خود در گرو دارند بنا هر سخن و عملی که خلاف میل اینان باشد و جایگاه جنایت و جنایتکاران را نشانه گیرد، کاری آسان نیست و می بایست به جان خرید. حالا که حزب همبستگی افغانستان پیشقراول مبارزه و دادخواهی مردم ما قرار گرفته است بر همه نهاد های مدنی، شخصیت سیاسی و وطن پرست، سازمانها و انجمن های مترقی و آزادیخواه است تا با پشتیبانی و یکپارچگی خود در برابر دشمنان مردم صف واحد را ساخته به سوی جنبش آزادیخواهی به پیش تازند، ورنه بار دیگر سرنوشت افغانستان به سوی نیستی و تباهی سوق داده خواهد شد.
به امید افغانستان مستقل و آزاد
با حرمت فراوان