بیرحمی دولت امریکا بر مردم و نظامیانش در جریان آزمایش های اتمی
- رده: مقالات
- نویسنده: سمیر
- منتشر شده در یکشنبه، 18 حمل 1392
چنانچه در قسمت اول این نوشته ذکر شد، تنها غیرنظامیان قربانی آزمایش های اتمی نبودند، بلکه در اکثر موارد قصدا از نیروهای نظامی به عنوان حیوانات لابراتواری استفاده میگردید تا تاثیرات مواد رادیواکتیفی در آنان مطالعه شود. در جولای ۱۹۵۱ کمیسیون انرژی اتمی (AEC) امریکا اجازه داد تا عساکر ارتش در مانور هایی که برای جنگ اتمی شبیه سازی شده بودند شرکت کنند. این مانور ها یا تمرینات نظامی به دو منظور صورت میگرفت: نخست؛ برای آماده ساختن ارتش در جنگ احتمالی اتمی، تا در صورت وقوع جنگ این عساکر تجربه کافی در میدان نبرد داشته باشند، دوم؛ ارزیابی وضعیت صحی و روانی این نظامیان پس از انفجار.
در نتیجه موافقت کمیسیون انرژی اتمی، ارتش پایگاهی را در نزدیک سایت اتمی نوادا تاسیس کرد. درین پایگاه ۵۰۰۰ عسکر موقعیت داده شدند تا خود را برای این عملیات آماده نمایند. برای این عساکر کتاب هایی توزیع گردید که در آن به اهمیت این عملیات و مخفی نگهداشتن آن تاکید شده بود، تنها چیز مهم که آنان باید متوجهاش میبودند، همین مخفی نگهداشتن این عملیات بود. در کنار آن سربازان باید متوجه مار های زهرآلود و حشرات مضر منطقه میبودند. در مورد تاثیرات مستقیم و غیرمستقیم این عملیات و آزمایشات چیزی برایشان گفته نمیشد، چون هدف دریافت عکسالعمل طبیعی آنان در مقابل این تشعشعات بود. تاثیرات طویلالمدت این مواد نیز برای مجریان برنامه اهمیت چندانی نداشت.
سربازانی که از عوارض خطرناک ناشی از اشعه اتمی اطلاعی نداشتند، در نزدیکی ساحه تست جابجا شده بودند که بعد اکثر شان به امراض خطرناک گرفتار شدند.
گلین آلن چینی در کتابش («آنان هرگز نمیدانستند: قربانی های آزمایش های هستهای») در این باره مینویسد:
«این افراد چیزی در مورد خطراتی که متوجه آنان بود نمیدانستند. به آنان گفته شده بود که سطح این تشعشعات خیلی پائین و کاملا بیخطر است. حتی تدابیر ابتدایی برای مصونیت آنان در نظر گرفته نشده بود. صحت آنان بعد از این آزمایش ها مورد ارزیابی قرار نگرفته و به آنان نیز توصیه نگردید تا بعد از قرار گرفتن در معرض این تشعشعات متوجه علایم امراض ناشی از آن باشند. سال ها بعد، زمانیکه این افراد مبتلا به بیماری های گوناگون شدند، کمیسیون انرژی اتمی از گرفتن مسئولیت در این رابطه خودداری کرد. اداره سربازان بازنشسته نیز از کمک به آنان ابا ورزید. در جریان این آزمایش ها به عساکر هشدار داده شده بود تا هرگز به افشای این موضوع که آنان شاهد انفجار های اتمی بوده اند نپردازند.»
سربازانی که ازین عملیات برگشتند، با گذشت زمان تغییراتی را در وضعیت فزیکی و روانی خود دیده اند، در نخست آنان باور نمیکردند که تمام این نابسامانی ها ناشی از مواد هستهای است که در جریان انفجار بر آنان تاثیر گذاشته است. مرور خاطرات این عساکر و یا کسانیکه شاهد این وضع بوده اند، بخوبی تمام ماجرا را بازگو میکند. رابرت کارتر در آنوقت ۱۷ ساله بود، او شاهد یکی از آزمایشات بود که قدرت انفجاری ۱۷ کیلوتن داشت، قدرتمندترین انفجار اتمسفیری که در ایالات متحده امریکا صورت گرفت. به گفته یکی از مقامات سازمان دفاع هستهای امریکا، این بمب یکی از جدیدترین بمب های هایدروجنی بحساب میرفت.
آلن چینی در کتاب خود پیرامون چشمدید های رابرت ۱۷ ساله نوشت:
«بمب در بالون از آسمان آویزان به نظر میرسید. انفجار، رابرت و افراد همراه او را حدود ۴۰ فت به سمت کوه پرتاب کرد. او میگوید که زمین خیلی گرم بود و به مشکل میشد بالای آن ایستاد. او احساس میکرد که در حال پخته شدن است، درست زمانیکه شعله های این انفجار از فراز آنان عبور میکرد. آنان باید حالا به زیر زمین (زیر خط صفر) میرفتند. اشعه پخش شده حدود ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ رونتگن (مترجم: Roentgen واحد اندازه گیری پرتوهای شعای ایکس، گاما و غیره.) بود. در میان راه آنان حیواناتی را دیدند که در میان قفس در حال سوختن هستند. رابرت بخاطر میآورد که آنان حتی انسان هایی را دیدند که در قفس ها با زنجیر بسته شده بودند. این انسان ها چیزی جز یک پتلون بر تن نداشتند. پوست آنان در حال سوختن بود و موهایشان میریختند. سربازان دیگر در گروه رابرت نیز عین چیز را بیان نمودند که بعدا این شواهد در نشریه قانون واشنگتن نیز منتشر شد.»
زمانیکه کارتر به کمپ نظامی خود برگشت، وضعیت صحیاش نگران کننده بود، سوختگی شدید ناشی از پارچه های اشعه بیتا در او دیده میشد. سرگیجی، تهوع و بیحالی او را افسرده میساخت. زمانیکه رابرت به داکتر مراجعه کرد، دریافت که در معرض امراض تشعشعاتی قرار گرفته است. بعدا ریزش موی در او آغاز گردید و هر روز حالت صحیاش رو به وخامت مینهاد. بعد از اینکه رابرت به داکترمعالجاش گفت که در جریان انفجار انسان هایی بسته در قفس را دیده است، او را به شفاخانه روانی راجع ساختند. زمانیکه این موضوع به مسئولین گزارش داده شد او را به خیانت متهم نموده هشدار دادند که اظهار نظر بیشتر درین مورد برایش گران تمام خواهد شد. او حالا نمیتواند با پا های خود راه برود و صحت خود را باز یابد، او با چوکی چرخدار راه میرود و داکتران نیز بیماری او را «هذیان گویی» تشخیص داده اند. رابرت مانند هزاران نفر دیگر قربانی بلند پروازی های دولتی است که زندگی یک انسان کوچکترین ارزش برایش ندارد، اگر این انسان شهروند خودش باشد یا هزاران کیلومتر دورتر در قارهای دیگر زندگی کند.
* * *
امریکا و سایر قدرت های اشغالگر برای بقای زورمداری و حاکمیت شان از هر گزینهای استفاده میکنند تا منافع اقلیت محدود در قدرت را تامین نمایند. آنان به تجاوز نظامی، سیاسی، اقتصادی وغیره در بیرون از محدوده جغرافیایی شان اکتفا نکرده، بلکه بیشتر از همه خون شهروندان خود را میمکند.
با مرور اسناد و شواهد مربوط به برنامه های هستهای امریکا میتوان دریافت که چگونه بلند پروازی های طبقه حاکمه آنکشور همه روزه خون صدها امریکایی را به پای اهداف شوم شان میریزند. تجاوز و جنگ افروزی مشخصه همچو نظام ها در تمام جهان است. آنان به قیمت فقر و بیکاری مردم خود دست به ساخت خطرناکترین سلاح ها میزنند تا در سلطه جویی یکی از دیگری پیشی گیرند.
فقر در امریکا، فرانسه، آلمان، روسیه، هند، پاکستان و دیگر کشور های اتمی در صدر لیست نابسامانی های اجتماعی قرار دارد. ارقام ارائه شده در اکثر موارد وحشتناک است، نرخ بیکاری در امریکا به بالاتر از ده درصد رسیده است. در امریکایی که حدود پنجاه میلیون تن زیر خط فقر قرار دارند، دولتش تا حال ۸ تریلیون دالر را صرف برنامه های اتمی خود کرده است.
اینجا در افغانستان عدهای مزدور که امریکا را کعبه موعود خود میپندارند، شب و روز در نشست ها و برنامه های تلویزیونی امریکا را حامی و مروج «دموکراسی» و «حقوق بشر» در جهان جار میزنند. این خاینان و فروخته شدگان این حقیقت را پنهان نگهمیدارند وقتی سیستمی کوچکترین ارزشی برای شهروندان خود قایل نباشد و حتی سربازانش را با فریب و نیرنگ به کشتن میدهد، پس چگونه برای ملت دیگری که فرسنگ ها از خاکش فاصله دارد، میتواند آورنده صلح و خوشبختی گردد؟
پایان
ساختمانی که در نزدیکی ساحه انفجار ساخته شده بود تا قدرت تخریب بمب اتم آزمایش گردد.