قربانی هشت ثور

هشت ثور پیام آور دور جدید بدبختی، کشتار، تجاوز، ویرانی، شکنجه و سیهروزی وطن و مردم ما بود. تجاوز لشکر سی. آی. ای.، آی. آس. آی. و واواک به مراتب نسبت به تجاوز روسها و نوکرانش وطن ما را ضربه زده، زخم های عمیقی در دل هموطنان ما کاشت که تا امروز از آن خون میچکد.

نماینده حزب همبستگی افغانستان هفته گذشته با دو تن از قربانیان دهشت هشت ثور گفتگویی انجام داده است که قسمت هایی از داستان دردناک این هموطنان مظلوم ما را که تا امروز تحت شرایط رقتباری زندگی دارند در ذیل می‌خوانید:

شاه امان الله خان در مسکو در سال ١٩٢٨

بعد از کسب استقلال افغانستان تحت رهبری شاه امان الله خان اولین کشوری که دولت نوپای امانی با آن مناسبات برقرار نمود، شوروی بود. آنکشور تحت رهبری لنین نخستین دولتی بود که استقلال افغانستان را به رسمیت شناخت و در ٢٨ فبروری ١٩٢١ معاهده دوستی بین دو دولت به امضا رسید.

به گزارش روزنامه «پراودا» (١٧ اکتوبر ١٩١٩)، به تاریخ ١٤ اکتوبر ١٩١٩، محمد ولی خان دروازی در مسکو با ولادیمیر ایلیچ لنین دیدار نموده پیامی را از جانب شاه امان الله به دولت شوروی رسانید. لنین نماینده افغانستان را با این جملات استقبال نمود: «من بسیار خرسندم که در پایتخت سرخ دولت کارگران و دهقانان، نماینده ملت دوست افغانستان را که تحت ستم قرار داشته علیه ظلم امپریالیزم می‌جنگند، می‌بینم.»

وزیر محمد اکبر خان

وزیر محمد اکبر خان یکی از جمله ٥٢ فرزند دوست محمد خان بود که در سال ١٨١٧ میلادی چشم به جهان گشود. سراسر زندگی کوتاه او با جنگ و جدال گره خورده است که از مداخله انگلیس و استیلای آن شروع تا لشکرکشی های امیران، شهزادگان، همسایگان و فقر استخوانسوز و استقامت بی پایان مردم در برابر متجاوزان را در بر می‌گیرد. در اوائل دوران قدرت پدر وزیر محمد اکبرخان حاکم ننگرهار بود.

سال ١٨٣٩ مصادف بود باهجوم انگلیس، به قدرت رسیدن شاه شجاع و فرار دوست محمد خان و پسران به سوی بخارا که وزیر محمد اکبرخان نیز از جمع فراریان محسوب می‌شد. ولی چندی نگذشت که وزیرمحمد اکبر خان با جمع از برادران و برادرزادگانش از بخارا به قصد افغانستان فرار را بر قرار ترجیح دادند اما بعد از زد و خورد با قشون امیر بخارا دستگیر و تا بهار ١٨٤٠ محبوس ماندند. محمد اکبر خان پس از آزادی، عزم سفر به سوی افغانستان را بست و عملا وارد کارزار مبارزه با انگلیس شد.

قیام ۲۴ حوت هرات

در بیست و چهارم حوت ١۳٥٧ مردم آزادی دوست هرات که تا آن زمان دستگاه های استخباراتی امریکا، پاکستان، ایران، عربستان وغیره از طریق هفت تنظیم ساخت پشاور و هشت تنظیم ساخت رژیم منفور ایران، با زور پول و سلاح و متخصصین استخباراتی شان هنوز جنبش مقاومت افغانستان را به لجن نکشانیده و حرکت های پاک و خودجوش مردم را با آفت لاعلاج بنیادگرایی نیالوده بودند، دست به قیام دلاورانه‌ای علیه رژیم وطنفروش خلقی و پرچمی زدند، رژیمی که چون کوچکترین جای پای بین مردم نداشت، برای حفظ و ادامه قدرت خود در عرصه های اقتصادی، سیاسی، نظامی و فرهنگی بصورت کامل خود را به روسها سپرده بود.

امروز که ۳٤ سال از آن قیام می‌گذرد، بعلت خیانت نابخشودنی به خون شهدا، ۲٤٠٠٠ جانباخته هراتی فراموش شده ترین قربانیان تاریخ وطن ما هستند. فقط چند به اصطلاح رهبری جهادی برای چانه زنی به خاطر قدرت و مقام و دالر گاهگاهی از این شهیدان یاد کرده و با بیشرمی خود را وارث خون آنان جا می‌زنند. با گرامیداشت از یاد و خاطره این جانبازان، آرزو می‌کنیم روزی برسد آنطوری که شایسته این قهرمانان واقعی وطن است، از آنان قدردانی صورت گیرد و عاملان این قتل عام وحشیانه به پای میز محاکمه کشانیده شوند.

صبغت الله مجددی در ١٩٩٠: «من بحیث رئیس دولت اختیارات یک میل کلاشنیکوف را ندارم. اختیار پنچ روپیه کلدار را ندارم که بیک قوماندان کمک کنم. وزارت دفاع ما هیچ کاری کرده نمیتواند تا وقتیکه خود برادران پاکستانی ما فیصله نکنند.»

رهبران جهادی با بادارن پاکستانی

دیروز نوشته «چوچه های حرام پاکستان در سوگ پدرخوانده شان» را در سایت حزب خوبم خواندم که چطور امروز دست پرورده های جرنیل های پلید پاکستانی با بیشرمی تمام از قاضی حسین احمد، یکی از خاینان به وطن و مردم ما تجلیل به عمل می‌آورند. اما از این اخوانی های میهنفروش نباید گله داشت، وابستگی به نیروهای خارجی و خودفروشی مشخصه عمده افکار ارتجاعی و ضدانسانی اینان را تشکیل می‌دهد.

داستان مزدوری و سرخمی تنظیم های هفتگانه جهادی مستقر در پشاور به دولت و استخبارات پاکستان، از حقایق تلخ و دردناک جنگ مقاومت ضد روسی مردم ماست. هفت تنظیم ساخت پاکستان و بخصوص چهار حزب بنیادگرای گلبدین، سیاف، ربانی و مولوی خالص در آغوش آی.اس.آی رشد نموده و با دالر امریکا به اژدهای خونخوار مبدل شدند. اینان عملا مبارزه آزادیخواهانه ملت ما را از پشت خنجر زدند و عامل سیهروزی های ملت ما اند.

کرزی در حال فروش افغانستان به اوباما

دوستان عزیز حزب همبستگی افغانستان سلام،

من اخیرا مقاله دلپسندی تحت عنوان «برگهایی از تاریخ ما که عینا تکرار می‌شوند» را در سایت تان مطالعه نمودم. از اینکه به تاریخ گذشته و پرافتخار ملت ما توجه دارید و آنرا به نسل جوان یاددهانی میکنید از شما ممنونم. شما واقعا درسهای خوبی از سه دوره مزدوری و میهنفروشی را بازگو کرده اید.

در یک نکته با نویسنده موافق نیستم: شاه شجاع اول را با شاه شجاع ثانی و ثالث در یک ردیف قرار داده است، اما من تصور میکنم که شاه شجاع اول با تمام خیانتش در برابر ملت اما بازهم نسبت به دو خیانتکار بعدی شرف داشت. او اگرچه به زور لشکر انگلیس به قدرت رسید، اما دار و ندار کشور را به آنان ارزانی نکرد و از روزی هم که به بالاحصار پا گذاشت و متوجه شد که در دام پرنیرنگ انگلیسها گیر افتاده است به گریه افتاد. میر غلام محمد غبار ولامقام و عزیز در اثر ماندگارش «افغانستان در مسیر تاریخ» اشاراتی به این موضوع دارد:

شاه شجاع - ببرک کارمل و حامد کرزی

در تاریخ ما از شاه شجاع به‌مثابه یکی از خاینان ملی نام ننگینی به یاد مانده است. او منحیث جیره‌خوار و بازیچه انگلیس‌ها، معاهدات شرم‌آوری را به امضا رسانید و با تکیه بر قشون انگلیس با سرخمی بر تخت شاهی تکیه زد و بدین صورت در زیر نقاب وی افغانستان مورد اشغال قرار گرفت.

باوجود سرگذشت شنیع و اسفبار این «شاه فرنگی» که سینه به سینه تا به امروز نقل می‌شود، اما تاریخ معاصر ما بازهم شاهد ظهور شاه شجا‌ع های دیگری بود که به ترتیب زمینه لشکرکشی روس‌ها و امریکاییان را به کشور مهیا نمودند و سوار بر سرپنجه خارجیان به قدرت تکیه زدند. مختصرا این سه دوره مکدر را مرور نموده به درس‌گیری از آن می‌پردازم.

مقالات برگزیده

مقالات رسیده

هنر و ادبیات

از صفحات تاریخ ما

تعداد مهمانان حاضر: 134 نفر