جدیت امانالله خان به تضمین صحت مردم
- رده: از صفحات تاریخ ما
- نویسنده: کاوه عزم
- منتشر شده در یکشنبه، 24 اسد 1395
افغانستان کشوریست با بلندترین رقم مرگ و میر و شیوع انواع امراض مهلک و ساری ولی با این حال فساد در وزارت صحت باعث شده تا مردم افغانستان جهت تداوی امراض ابتدایی به این و آن کشور همسایه سفر کرده پول شان را به جیب بیگانگان بریزند. در نوشتهای که به تاریخ ۶ اسد ۱۳۹۴ در سایت «همبستگی» زیر عنوان «"سیگار" فساد در وزارت صحت عامه را فاش نمود» نشر شده، وضعیت اسفبار صحی در کشور و فساد و غارت در «وزارت صحت عامه» شرح داده شده که نگرانکننده است.
ولی امانالله شاه مترقی و وطندوست افغانستان همانگونه که برای رشد معارف افغانستان کار های ارزشمندی انجام داد، در زمینه صحت و سلامتی مردم نیز قدمهای مهمی برداشت. او از روی عشق و علاقه فراوانی که به پیشرفت و تمدن داشت، تمامی ادارات را شخصاً تفتیش، متخلفان را مجازات و کارمندان سختکوش و مردم دوست را تشویق مینمود. در ذیل متن سخنرانی وی در محفل «مکافات و مجازات مامورین» کندهار را که به تاریخ ۲۲ عقرب ۱۳۰۴ ارایه نموده از جلد دوم کتاب «نطقهای اعلیحضرت امانالله خان» نقل میکنم:
طبیه
منبع: «امان افغان»، سال ششم، ۱۳ حوت ۱۳۰۴
مدیر شفاخانه شما از کار نبود چنانچه که میشاید، در ایفای وظایف خود اظهار فعالیت نهنموده است در سال گذشته مریضها زیادهتر به شفاخانه آمده معالجه شده اند و امسال بجای اینکه زیاده معالجه میشدند کمتر شده اند، اگر چه در موقع استفسار آنها این طور جواب دادند که پارسال به واسطه افتتاح شفاخانه بیشتر نفری دوا میبردند و امسال چون اکثریه صحت دارند کمتر دوا گرفته اند لیکن بدین جواب نباید یقین کرد، زیرا پارسال به واسطه افتتاح شفاخانه و ابتدای کار ممکن است کمتر نفری از آن اطلاع و خبر داشته برای علاج آمده باشند و امسال چون عموم از شفاخانه و طرز معالجه آن اطلاع یافته اند، میبایست نه تنها از شهر بلکه از اطراف و جوانب هم یکی بعد دیگری برای علاج حاضر شده یوماً فیوماً در تعداد شان زیادت به نظر میآمد و علاتاً امراض این مملکت اکثریه امراض موسمی است که بلاناغه در موقع گرمی و هر کسی نوت خود را حتمی است در تب و چشم دردی و دانه و ریزش و دیگر امراض جلدی بگزارند هر صورت هیچ یک دلیل معقولی نسبت به قلت نفری شفاخانه دیده نمیشود بجز از اینکه ترتیبات و کاروایی مدیر شفاخانه این طور نبود که موجب مزاید اثر و رسوخ و هردل عزیزی شفاخانه میشد و هر روز در تعداد معالجه شدگان میافزود، علاوه بر آن دیگر اغلاط جزوی نیز در شفاخانه تان به نظرم رسید که بیان نمودن آن بسیار وقت را میگیرد. لیکن برای تسلی شما اینقدر میگویم که هیچ غدر و خیانتی در شفاخانه ندیدم برای اصلاح این خرابی و رفع این غلطی فقط به موقوفی مدیر شفاخانه اکتفا کردم. از داکتر شفاخانه شما هم یک غلطی به ملاحظهام پیوست که کورکورانه به همراه مدیر در رپورتهای که به کابل میفرستاد امضاء نموده است و تقریباً سه هزار نفر را بیشتر به کابل رپورت داده اند، لذا نظر به این غفلت او که اولین مرتبه از او سر زده بموجب قانون فقط یک هفته تنخواه او را قطع می کنم ـ بعضی چیزهای دیگری هم نسبت به او شنیدهام اگر حقیقت داشته باشد که البته گناه سخت است خیر در این قدر مجلس بزرگ همین قدر سزا اگر عقل داشته باشد برایش مرگ است باید آینده چنین نهکنند. یک خرابی دیگری که در امور طبیه قندهار به نظرم رسیده که هر کس نام خود را طبیب مانده جانهای شیرین شما را که به نظرم بسیار عزیز و قدردار و گران است تلف میکند. بنابرین یک نفر طبیب دانسته که دارای شهادتنامه باشد از کابل میفرستم تا با اتفاق یک جمعیت که من آنها را انتخاب خواهم کرد امتحان این طبیبها را که خطر جان شما ملت عزیزم میباشند بگیرند اگر اهلیت و لیاقت علمی را داشتند همانا که شهادتنامههای خود را گرفته معالجهٔ اهالی را خواهند کرد و الی حتمی است که دکانهای خود را تخته نموده دیگر کار و غریبی بنمایند و ملت عزیزم را دچار زحمت نهنمایند و اگر آینده در قندهار بدون شهادتنامه کسی به معالجهً احدی اقدام کرده بود، البته که بر طبق نظامنامه جزای عمومی مجازات خواهند دید.
یک چیز بسیار دیگری هم دیدم که روی کوچهها و بازارها هر کس نشسته بروی و گلو و پشت و گردن و دست و پای اهالی شاخک شانده خون آنها را بدون تشخیص مرض و دانستن فایده و ضرر آن میکشند شما خبر ندارید که خونهای شما بالای من چقدر گران و قیمت دار است، حتی میان خون خویش و از شما هیچ تفاوتی نمیبینم و علاوه بر آن شاخک و پاکی و دیگر اسباب آنهايیکه خون میکشند به اصول درست پاک و صاف و نظیف نمیشود. و همان شاخک و پاکی ناپاکی را که بدان خون یک مریض را کشیده اند با دیگر مریض نیز استعمال مینمایند به این وسیله امراض ساریه و متعدی یکی به وجود دیگری نقل مینماید گمان میکنم که شما حضرات اضرار این شاخک چسپانی را بخوبی نخواهد فهمید، بطور مثال به شما میگویم در عوام این متل مشهور است به پاکی که سر کل را بتراشند نباید سر دیگری را تراشند والا آن هم کل میشود. حتماً همان مرض ساری و متعدی به وجود او هم لاحق می شود. بواسطه یک ناجور یک عالم ناجور میشود. لهذا منع نمودم تا آینده بدون اجازه و هدایت داکتر احدی به کشیدن خون تان اقدام نکند و از خدا خواستهام که این خونهای حرارتناک شما در راه خدا و اعلی کلمةالله ریختانده شود. نه اینکه جهت زنهای چتل و مردار به ذریعه شاخک و پاکی چتل و مردار در روی کوچه و بازار خونهای تانرا بریزاند.
بسیار خواهش داشتم تا شفاخانه شما از آن موضع که بین عمارات بوده آب و هوا و فضای درست ندارد، به یک موضع خوش آب و هوا درست تبدیل شود. اینک دولتسرای را به شفاخانه دادم درینجا بیاید و در آینده اگر امکان داشت یک شفاخانه بسیار اعلی برای شما خواهم ساخت از خدای خود خواستهام که همیشه دروازههای شفاخانه تان بند و همه تان صحت و عافیت بوده خرسند باشید.