تظاهرات ضد اشغال حزب همبستگی؛ فریاد استقلال خواهی مردم ماست!
- رده: مقالات
- نویسنده: صدیق
- منتشر شده در شنبه، 28 حوت 1389
روز شنبه مورخ ١٤ حوت بود و من حین بازگشت از محل کار بسوی خانه، جوانان پرشور را در حال توزیع ورق های دیدم که در میان انبوه از مردم مشتاقانه در حال پخش آن بودند؛ این فراخوان تظاهرات ۱۵ حوت بود. ابتدا از هموطن پرسیدم چی گپ است؟ در جواب گفت؛ فردا علیه طرح ایجاد پایگاه های دایمی نیروهای متجاوز امریکا و بدفاع از خون کشته شدگان کنر و خوگیانی تظاهرات است. شنیدن این جمله فوراً مرا به فکر کشتار، بی ناموسی، مزدور پروری و چاق و چله ساختن جانیان هفت ثوری و هشت ثوری بواسطه امریکا و شرکا بین المللی آن انداخت که درین ده سال ماموریت خونبار شان انجام داده اند. فاجعه به حد گسترده و اسفبار است که بهانه برای گریز ازین وجیبه انسانی برایم باقی نگذاشت به غیر از تعهد شرکت در تظاهرات فردا. با وجود مشکلات "وظیفوی" خواستم منحیث یک تحصیلکرده شرافتمند لااقل حق را که مردم و میهنم بالایم دارد، ادا نموده باشم هرچندی که "غم نان"؛ غم روزگار تلخ ما گشته است. بعضی ها میگفتند جوانانی احساساتی اند، از انرژی، پشت کار و شور و شوق شان استفاده میبرند، اما صحبت با آنها صحت و سقم کژبینی این عده را آفتابی کرد. آنها ساده و صریح برایم از هدف مظاهره شان صحبت کردند و ازینکه حزب بنام حزب همسبتگی افغانستان این تظاهرات را رهبری میکند، کاملا خاطر جمع شدم بخاطریکه مطالعه از موضع و عمل این حزب جایی برای شک و ابهام نمیگذارد. این همان حزب است که چندین تظاهرات پرشکوه و کوبنده را برضد انسان کشی های دولت فاشیستی ایران در کابل و ولایات براه انداخته بود و سفیر دولت آخوندی دستور دستگیری رهبرانش را صادر نمود و تظاهرات ضد امریکایی شان که یکبار دیگر نیز در کابل صورت گرفته بود، شایعه را که مزدوران ایران در افغانستان علیه این حزب ملی مبنی بر وابستگی به غرب مخصوصاً امریکا و یا اسرائیل در میان مردم زمزمه میکردند به باد هوا داد.
ساعت ۱۰ صبح روز یکشنبه تاریخ ۱۵ حوت تعداد زیادی از مردم در اطراف شاه دوشمشیره دیده میشد و جوانان همبستگی موتری را با شعارهای ضد امریکایی وتصاویری ازقربانیانی که جان های شیرین شان را دراثر بمباردمان های کور امریکا و ناتو از دست داده بودند، آراسته مینمودند. تعدادی ازمرد وزن شامل پیر و جوان با نفرت و خشم بر ضد تجاوز امریکا درمظاهره شرکت کردند. دقایقی بعد تظاهرات شروع شد و اعلامیه در میان همه اشتراک کنندگان توزیع گردید. متن اعلامیه از عمق دل هر افغان وطنپرست سخن میگفت و همانند تیر، سینه و قلب هر اهریمنی را پاره میکرد. صف ها جهت حرکت آماده شد. سپس شعارها و تصاویر که در محکومیت جنایات امریکا و مزدوران شان حمل میشد برای اشتراک کنندگان توزیع گردید. نخستین قدم را با دادن شعار مرگ بر امریکا و سگانشان در افغانستان شروع کردیم. اعتماد به نفسم بالا رفت و مکرراً میگفتم شرکت ام بیهوده نیست و وقتم را به هدر نداده ام. این از وظایف هر روشنفکر وطنپرست و متعهد در شرایط اشغال و استبداد است تا با شرکت خود در تجمعات اعتراضی از آسوده زیستی خنثی به دریای خشم ملت اش شنا کند، تربیت سیاسی گیرد و بعد رهبری جنبش های آزادیخواهانه را عملا بدوش کشد. لبه دیگر شعار ها متوجه پاکستان ، ایران و دیگر متجاوزین بود و اشغال از هر جنس را محکوم میکردند. همچنان شرکت کنندگان شعار های ضد بنیادگرایی ، ضد طالبان وضد حکومت پوسیده کرزی را سرمیداند. درین چهار دهه از هیچ حزبی و جریانی سیاسی دیگر چنین قاطعانه موضع آشتی ناپذیر علیه دزدان و چپاولگران عزت و عصمت هم میهنانم که ملی و مستقل و غیر وابسته هم باشد ، ندیده بودم.
تعداد شرکت کنندگان چشم گیر بود ودرجریان راه پیمایی افراد وطندوست وضد بیگانه با تظاهرکنندگان یکجا میشدند وهر لحظ به تعداد تظاهرکنندگان افزود میگردید.
نکته جالبی که توجه مرا بخود جلب نمود اشتراک اقوام وملیت های مختلفی بود که بنیادگرایان با کاشتن تخم حرام نفاق سالها آنها را از هم جدا نموده بودند، اکنون در کنار هم با هدف مشترک و یکصدا بدون تبعیض ضد امریکا شعار میدادند. علاوتاً شرکت فامیل های قربانیان اخیر کنر مورد دلچسپی رسانه ها قرار گرفت (با آنکه بعداً این رسانه ها جرأت نشر آنرا بخود ندادند) که سخت درد آور بود و از جانب دیگر روابط وسیع حزب همبستگی در میان مردم را نشان میداد.
دوستی درکنارم حرکت میکرد مردی بود که بیش از پنجاه سال عمر داشت خواستم دلیل شرکت اش رابدانم برایم گفت که عضوی حزب همبستگی است واز ولایت پروان آمده و نیز علاوه کرد؛ تصمیم داریم مبازات خود را بر ضد اشغال ادامه دهیم اگر به قیمت جان ما هم تمام شود و نیز افزود که اگر قرارداد ایجاد پایگاه های دایمی نظامی امریکا امضأ گردد روز های سیاهتری در انتظارمردم ماست. این جملات مرد کهن سال قوت قلبم شد و مرا وا داشت تا ختم مظاهره با آنها همراه باشم. با رسیدن در پل باغ عمومی اعلامیه حزب ازطرف یک خانم به خوانش گرفته شد. سپس تظاهرکنندگان با عبور از فروشگاه درچوک پشتونستان آدمکی از اوباما را به آتش کشیدند .
من با شرکت عملی خود درین تظاهرات روزنه امیدی را دیدم برای فردای افغانستان آزاد ، مستقل و به دور از سایه جنایت کاران هفت وهشت ثوری و اربابان خارجی شان. معلوم است در روز استقلال بشمول مزدوران جهادی، طالبی، خلقی و پرچمی جایگاه جاسوسان و قلم بدستان مرتجع که شب و روز با بحث های مزدورمنشانه شان ساختن پایگاه های نظامی امریکا را یگانه " فرصت تاریخی "، " ضرورت مبرم" در " حیات سیاسی " افغانستان میدانند، در مسلخگاه استقلال خواهد بود.
شب آنروز که به خانه رفتم، مصروف تماشای برنامه های خبری تلویزیون ها بودم، با خود می گفتم که این همایش بزرگ بدون شک بازتاب بسیار وسیع در رسانه های داخلی و خارجی خواهد داشت، اما دریغ که من هنوز هم درک درست از ماهیت این رسانه های "آزاد" و "بیطرف" نداشتم. جز یکی دو تلویزیون محلی کابل دیگر هیچ رسانه صوتی و تصویر جرأت نشر این خبر را بخود ندادند، در حالیکه صد ها خبر و گزارش بی ارزش و کسل کننده دیگر بولتن های خبری این رسانه ها را پر کرده بود. برایم ثابت شد که تمام این رسانه با هزار و یک تار به دستگاه های جاسوسی بیگانه بویژه امریکا پیوند دارد و تمام برنامه های نشراتی آنها توسط این دستگاه ها رهبری میشوند؛ از سریال های مبتذل و گمراه کننده گرفته تا برنامه های سیاسی زهرآگین که هر روز تعداد شان بیشتر می گردد.
دوستان گرامی حزب همبستگی افغانستان! برای تان موفقیت، سرفرازی وبهروزی آرزو میکنم. راه تان پر راهرو باد مردم با شما ودر کنارشماست.
به امید آن روزی که با هم بتوانیم همسان مبارزان شجاع یمن، تونس و مصر با اجتماع میلیونی توده یی بساط استبداد، ارتجاع و متجاوزین را از سرزمین خود برچینیم و پرچم استقلال را در فضای کشور به اهتزاز در آوریم.