پارلمان افغانستان؛ مشاطه گر خاینان و اشغالگران
- رده: مقالات
- نویسنده: حمید
- منتشر شده در سه شنبه، 10 حوت 1389
اکثراً از "مفسرین" سرکاری و رسانه های شان شنیده ایم که امریکا در جریان جنگ مقاومت افغانستان نقشی "مثبت" و "فعال" داشت و به مجرد سقوط اتحاد شوروی و درپی آن سقوط حکومت پوشالی نجیب، طی ۴ سال حاکمیت بربرمنشانه و فاشیستی تنظیم های جهادی و ۵ سال حاکمیت قرون وسطایی طالبان امریکا نسبت به افغانستان "بی مهری" کرد و این وطن را به فراموشی سپرد. این تبلیغات خاینانه که بصورت سیستماتیک ارایه میشود عمدتا دو هدف دارد: اول اینکه هر مرداری ای که طی نه سال حاکمیت مزدوران امریکا در افغانستان صورت گرفته (دوران جهادی و طالبان) پای امریکا در آن دخیل نیست وامریکا هیچ مکلفیتی در برابر دزدان وجنایتکارانی که آنان را زنده ساخت، رشد داد، به حکومت رساند، ندارد. ازجانب دیگر تنظیم ها وطالبان هم اگر چون گرگان به جان هم و به جان مردم ما افتادند،َ دست به جنایت های بی نظیرزدند، بد ذات نیستند و هیچ گناهی ندارند چون در این مدت یتیم های بی پدری بودند که پدر آنان را فراموش کرده بود و چون پدر نبود، این جا و آنجا "اشتباهاتی"از آنان سرزده است. این از همان تبلیغات خاینانه ای است که غول رسانه های غربی برای اغوا و فریب اذهان عامه به خورد مردم ما میدهند. واقعیت این نیست که غربی ها و مزد بگیران وطنی اش آن را جار می زنند، زیرا:
امریکا در هیچ مقطعی از زمان نه خواسته و بنابر حرص و آز سیری ناپذیرش برای بلعیدن جهان نه می توانسته افغانستان را با این اهمیت اقتصادی و ستراتیژیک اش به باد فراموشی بسپارد. هم مرز بودن افغانستان با چین، روسیه و ایران که همه قدرت های اتمی و رقبای مهم امریکا هستند؛ نزدیکی افغانستان به بازار آسیای میانه؛ معادن و تریاک افغانستان؛ موقعیت فوق العاده مساعد افغانستان برای پایگاه سازی های امریکا وغیره آن مسایلی اند که امریکا به سادگی دست از افغانستان برنخواهد برداشت. به همین دلیل امریکا حتی در زمان شاه از طریق مهره درجه یک خود موسی شفیق که صدراعظم افغانستان بود در ایجاد، رشد و پرورش مزدوران اش به نام "اخوان المسلمین"که مردم ما از همان اوایل تا کنون به درستی آنان را "اخوان الشیاطین" نامیده اند، نقش برجسته ای داشت؛ در جریان جنگ مقاومت ضد روسی بازهم امریکا از مدافعین سرسخت بنیاد گرایان بود و ٪۷۰ کمک های مالی و تسلیحاتی را به گلبدین و متباقی قسمت عمده کمک ها را به سایر بنیادگرایانی چون سیاف و ربانی و ملا خالص میداد؛ "عرب های افغان"که اسامه نیز شامل آنان بود ،از کشورهای عربی بخصوص مصر و یمن به افغانستان سرازیر میشدند، با پول و تسلیحات امریکا در پاکستان آموزش نظامی می دیدند و هر روز چاق تر می شدند؛ بعد از سقوط نجیب وقتی قدرت به دست تنظیم ها می افتد،امریکا نه تنها افغانستان را فراموش نکرد، بلکه طبق نقشه و پیشبینی و شناخت از مزدوران اش این درک را داشت که اینان شکم یک دیگر را می درند و باید ضرورتاً این مرحله را بگذرانند تا هست و بود مادی و معنوی ملت تاراج شود و محتاج به کمک بیرونی ها باشد؛ دوره طالبان هم که آنان مدل دیگری از مولودات بنیادگرای امریکایی بودند به اشاره و حمایت مالی و تسلیحاتی امریکا و متحدین منطقوی اش روی صحنه آمدند.
بعد از ۱۱ سپتمبر امریکا نه اینکه تازه به کشور ما توجه کرد، فقط شکل "توجه"خود را به افغانستان تغییر داد یعنی دست به تجاوز عریان به این کشور زد.
در این مرحله امریکا در کمال وفاداری دست حمایت از بنیادگرایان مزدورش بر نداشت بخصوص افرادی چون سیاف، قانونی، ربانی، محقق، خلیلی، اسعیل وغیره را که چون موش های مرده به غار ها خزیده وتا کولاب دویده بودند، دوباره زنده کرد و روی صحنه آورد چون امریکا جیره خورانی بهتراز اینان، تا مغزاستخوان وطنفروش و خاین به مردم، منتها این بار نه با ریش و پکول و توپ و تفنگ وتعصب مذهبی که دیگراکسپایر شده بود، بلکه با نکتایی و دریشی و مجهز با وسایل تبلیغاتی چون رادیو، تلویزیون ومطبوعات و شعار "دمکراسی" و "تحمل" و "هم دیگرپذیری"، یعنی امریکا گرگ های هار دیروزی خود را به سگ های رام تربیه شده و سر به زیر امروزی خود تبدیل کرد.
پارلمان افغانستان طبق این سیاست و تحت این شرایط توسط امریکا ساخته شده یعنی امریکا میخواهد از ضد دموکراتیک ترین مصالح، "دموکراسی "را در افغانستان آباد کند که جز فریب مردم امریکا و موجه جلوه داده تجاوزش را به نام جنگ علیه تروریزم و به خاطر دموکراسی فقط نمایش ناکامی است که یقیناً ره به جایی نخواهد برد.
این پارلمان از چند لحاظ نمیتواند اعتباری بین مردم ما داشته باشد:
- کشوری که اشغال شده باشد،ناممکن است از پارلمانش بوی اشغال نیاید. در کشور اشغال شده همانطوری که اقتصاد، امنیت، اردو، پولیس، ادارات و بالاخره حاکمیت سیاسی به دست بیگانگان است، چطور امکان دارد نفوذ و سلیقه آنان در انتخاب اعضای پارلمان رخنه نکند و سرسپردگان خود را به آن جا روانه نکنند؟
- در صورتی که افغانستان دومین کشور فاسد در جهان باشد،چگونه ممکن است این فساد در انتخابات پارلمانی اش نقش نداشته باشد؟ رسوائی انتخابات پارلمانی به حدی بالاست که خود دولت به تقلب فوق العاده گسترده در آن معترف است. در صورتی که چنین باشد طبعا کسانی که پول دارند و یا رشتک و بافتکی با بیگانگان داشته باشند، به این پارلمان راه می یابند، نه مردم صالح.
- به همگان روشن است که افغانستان به یک کمپلکسی از مافیا مبدل شده: مافیای مواد مخدر، مافیای زمین، مافیای ادارات دولتی، مافیای حیف و میل کمک های خارجی و قراردادهای اقتصادی، مافیای بانکی، مافیای شرکت های خصوصی امنیتی وغیره. چگونه ممکن است این مافیاها که هر کدام قدرت و پشتوانه پولی، تبلیغاتی،نظامی،دولتی و خارجی دارند به پارلمان افراد خود را نفرستند وکرسی های افراد صادق، وطندوست و مردم دوست را اشغال نکنند؟
- افغانستان آن طوری که ادعا میشود نه خلع سلاح کامل شده و نه هم جنگسالاران از قدرت افتاده اند. چگونه امکان دارد انتخابات زیر سایه تفنگ و زور عادلانه و معتبرباشد؟
- طی ده سال حاکمیت امریکاییان و کرزی علیرغم آنکه از حقوق بشر، عدالت انتقالی، محاکمه جنایتکاران جنگی چه از دوران رژیم پوشالی خلق و پرچم، چه از دوران وحشت تنظیمی چه از دوران بربریت طالبی وچه طی ده سال اشغال کشور، محاکمه نشد. حتی دوره قبلی پارلمان با بیشرمی تمام همه جنایتکاران را با تصویب یک قانون - در برابرچشمان حیرت زده قربانیان- بخشیدند و به این صورت خیانت نا بخشودنی ای رادر برابر مردم مرتکب شدند. چگونه ممکن است آن جنایتکارانی که در این سه دهه مردم کشته اند، پول دزدیده اند و به حاکمیت رسیده اند خود و نمایندگان خود را به پارلمان نفرستند و "خانه ملت" را به قول ملالی جویا به طویله و باغ وحش مبدل نسازند.
- یکی از خیانت های نابخشودنی صاحبان قدرت بخصوص تنظیم های جهادی دامن زدن اختلافات ملیتی، سمتی، زبانی، قومی و مذهبی است. آنان خود را نماینده و مدافع ملیت خود وانمود می سازند، در حالیکه هدف دیگری جزء تامین منافع خود و صاحبان خارجی خود و پنهان کردن جنایات شان زیر پوشش قوم و ملیت ندارند. پس درانتخاباتی با چنین شعبده بازی ها چگونه ممکن است نمایندگان واقعی مردم به پارلمان راه یابند؟
تعدادی حضور قانونی ۶۸ زن در پارلمان را از دستاوردهای جامعه جهانی و پادوان داخلی شان می دانند. در حالیکه این نه احترام به زن و حقوق شان است،بلکه توهینی به آنان شمرده میشود. زیرا به استثنای چند زن اکثر شان بخاطر زینت مجلس پارلمان آورده شده اند. از جانب دیگر بنابه دلایلی که در فوق گفته شد در شرایط امروز افغانستان، زنان مستحق و نمایندگان مردم نمی توانند به این پارلمان راه بیابند و اکثر شان پیش کرده همین زورمندان هستند. چنانچه در انتخاب رییس شورا ۱۱۶ رای به قانونی و ۱۱۹ رای به سیاف داده شد که این هردو عناصر بنیادگرا و زن ستیز بودند. در حالیکه زنان آگاه و دموکرات مخصوصا این دو جنایتکار را باید بایکات میکردند که چنین نشد.
دوره قبلی پارلمان با اخراج ملالی جویا از پارلمان دید زن ستیزانه ی خود را به وضوح نشان داد. این پارلمان یقیناً چیز بدتری از آن خواهد بود نه بهتر.
پارلمان جدید در انتخاب رییس شان با درماندگی و افتضاح شرم آور آغاز یافت و یقینا با چنین ترکیبی فرجام میمونی نخواهد داشت.
امریکا که خود در عرصه دموکراسی و عدالت پایش می لنگد قادر نیست به افغانستان دموکراسی و رفاه بیاورد و بخصوص که به عبث تلاش دارد مارهایش در افغانستان که چندان خوش خط و خال هم نیستند، کبوتر بزاید.
کریستوفرلوک نویسنده و شاعر انگلیسی در شعری بورژوازی لیبرال را چنین توصیف می کند:
"دشمن ات را بشناس: برایش فرق نمی کند چه رنگی هستی، به شرطی که برایش کارکنی، فقط برایش فرق نمی کند چقدر در بیاوری، به شرطی که برای او بیشتر در بیاوری، برایش فرق نمی کند در اتاق بالایی چه کس زندگی میکند، به شرطی که خودش صاحبخانه باشد. اجازه میدهد هرچه میخواهی علیه او بیان کنی، به شرطی که فقط علیه او دست به عمل نزنی. دم از ستایش انسانیت میزند، اما معتقد است که ماشین از انسان گرانتر تمام میشود. با او چانـه بزن: سرت کلاه میگذارد. درمقابل اش بایست،عین خیال اش هم نیست. اما تمام دنیا را آتش می کشد تا دیناری از دست ندهد."