بازهم جشن و پایکوبی نوکران ایران در کابل
- رده: مقالات
- نویسنده: واحد منصوری
- منتشر شده در دوشنبه، 23 دلو 1391
درحالیکه سالروز رژیم آخندی را اکثر مردم ایران «دهه زجر» نامیده محکوم میکنند، جمعی از نوکرانش در افغانستان با گرفتن بوجی های تومان آنرا تحت عنوان «دهه فجر» تجلیل کردند.
در سی و چهارمین سالگرد حاکمیت جهل و تاریکی در ایران، در حالیکه رژیم آخندی غرق فساد و اختلافات عمیق داخلی و مواجه با جنبش تودهای مردم است، اما با سرازیر کردن پول سرشار به مریدان و نوکرانش در افغانستان سالگرد «انقلاب اسلامی» را در کشور ما تجلیل میکنند و رسانه های تمویل شده رژیم درین روزها دروغهای شاخدار سردمداران پلید ایران را نشخوار کرده از این ننگ انسانیت فرشته نجات میتراشند.
«خبرگزاری آوا» که چماق فرهنگی ایران در کشور ماست، مصاحبهای با ابولفضل ظهرهوند سفیر ایران در کابل، که گفته میشود از مهره های استخباراتی آنکشور است، انجام داده است. وی فاش نموده که «کمک ما به افغانستان هم وجه دولتی دارد و هم وجه غیررسمی که غیررسمی، خیلی بالاتر بوده است». او هرچند در باره این «وجه غیررسمی» توضیحات بیشتری ارائه نمیکند اما مردم ما به تجربه دریافته اند که این وجوه به جیب گروهی از مزدوران و جواسیس افغانش واریز میشود تا چهره کریه و گندیده دولت ایران را سفیده مالی نموده راه مداخلات و ویرانگری های خاینانه آنرا در کشور ما هموار سازند.
درحالیکه در ایران فقر و فلاکت بیداد میکند و آنکشور با بحران بیسابقهای مواجه است، اما برای ویرانگری در کنار کمک به طالبان و باندهای جنایتکار نوع حزب وحدت، پول های سرشاری به یک تعداد به اصطلاح فرهنگیان افغان میپردازد تا با انتشار نشریات مبتذل در مدح رژیمی که از سر و رویش خون مردم نجیب ایران جاریست دروغپراکنی نموده در پوشش کار فرهنگی و ادبی، به ایرانیزه کردن جامعه ما بپردازند و وطن ما را نیز با گند بنیادگرایی نوع «ولایت فقیه» ملوث سازند.
ایران توسط بوجی های تومان و نوکران افغانش نیمی از بدنه حکومت فاسد کرزی را در کنترول خود درآورده، بخش عمده پارلمان را تصرف کرده است، حدود بیست رادیو و تلویزیون افغانستان را در چنگ گرفته و بیشمار جراید، نشریات و روزنامه ها و هفته نامه های چاپ افغانستان را به تربیون ویروس پراکنیاش مبدل کرده است.
«راه فردا»، «تمدن»، «نگاه»، «کوثر» و برخی دیگر رسانه های متعلق به نوکران ایران این روز ها بیشتر اوقات نشرات خود را به تحلیل و توصیف از کارنامه مکدر و ننگین آخندهای ایرانی اختصاص داده اند. در بیشتر این برنامه ها مهمان هایی دعوت میشوند که تحصیل کرده های مدارس و پوهنتون های ایران باشند و مهر تائید قم و «واواک» را بر پیشانی داشته باشند.
بعد از اینکه در سال ١٣٦٧ خمینی حکم نمود «کسانی که در زندانهای سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و میکنند، محارب و محکوم به اعدام میباشند… سریعاً دشمنان اسلام را نابود کنید» هزاران دیگراندیش در کشتارگاه های ایران قتل عام شدند.
یکی از نشریات آخندی افغانستان در چاپلوسی به «ولایت فقیه» ایران به حدی پیش رفته که جلاد رژیم، خامنهای را «امام» خطاب کرده است، چیزی که در خود ایران هم معمول نیست! کمتر تکیه خانه و مدرسه اهل تشیع در افغانستان را شاید سراغ داشت که گردانندگانش جیرهخوار رژیم ددمنش ایران نباشند. سرمایه گذاری های گسترده ایران در افغانستان نتیجهاش همین است که امروز این نوکران کاسه داغتر از آش شده و «دهه فجر» را درحالیکه اکثریت مردم ایران از آن تنفر دارند، برگزار میکنند.
دست اندازی ها و مزدورپروری های رژیم فاشیست ایران در کشور ما آنچنان گسترده و هولناک است که حتی امرالله صالح باآنکه خودش با جمعی از نوکران ایران همنشینی دارد، اما طی مقالهای گوشههایی از تهاجم وسیع فرهنگی، سیاسی و استخباراتی ایران را برملا نموده از آن اظهار نگرانی نموده است.
ایرنا چند روز قبل طی گزارشی نوشت:
«جشن های متعدد بزرگداشت دهه مبارک فجر از ١٢ بهمن با آغاز سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران در افغانستان آغاز شده است.»
«ایرنا» خبرگزاری رسمی ایران بخشهایی از سخنرانی محمد محقق از رهبران حزب وحدت و جنایت کاران جنگی افغانستان نشر کرده که طی آن به توصیف و تمجید از کارنامه های خونین خمینی پرداخته است. او گفته است:
«انقلاب اسلامی با شعار نه غربی، نه شرقی، جمهوری اسلامی آمد و ثابت کرد میتوان بدون این دو قطب هم زندگی کرد.»
اما امروز کیست که از معامله های کثیف پس پرده این دستگاه دروغپراکن با امریکا و غرب بیخبر باشد. آنانی که فریب شعار گول زننده «نه شرقی و نه غربی» خمینی را خورده اند یکبار افشاگری های دکتر ابراهیم یزدی از مشاوران نزدیک خمینی را مرور کنند که چطور خمینی قبل از به قدرت رسیدن با امریکا در ارتباط بود که در نتیجه در اول جنوری ١٩٧٩ چهار قدرت امپریالیستی وقت به سرگردگی امریکا در «کنفرانس گوادلوپ» به توافق رسیدند که به رژیم شاه در ایران پایان دهند و حکومت را به ملایان تحت رهبری خمینی منتقل کنند تا از افتیدن قدرت بدست چریکهای کمونیست که پرچمدار مبارزات ضدشاه بودند جلوگیری نمایند.
آقای محقق، رژیم پلیسیایکه کوچکترین اعترض را با چماق و زندان و اعدام پاسخ میدهد تنها برای جناب شما و دیگر دژخیمان انسانیت میتواند «الگو» باشد نه مردم ما.
محقق احتمالا از رسوایی «ایران گیت» در ١٣٦٤ خبر ندارد که خمینی با همه شعارهای ضدامریکایی اش در خفا با امریکا و اسرائیل معامله نموده در بدل تسلیحات نظامی پول هنگفت به این دو کشور میپرداخت که نهایتا برای تسلیح و تجهیز شورشیان ضدانقلابی نیکاراگوئه به مصرف رسید. امروز نیز ایران بهترین وسیله برای امریکا و غرب جهت پیشبرد سیاست های هژمونیستی شان در منطقه میباشد که با همه سروصدا ها و اختلافات ظاهری در خفا باهم معاشقه دارند.
محقق ادامه میدهد:
«الگوی ما برای جهان اسلام، جمهوری اسلامی است تا مردم رییس جمهوری خود را انتخاب و براساس آموزه های اسلامی زندگی کنند.»
محقق در این سخنرانی احساساتی و با شور سخن رانده دستگاه شکنجه و کشتار ایران را الگو قرار میدهد که توگویی از رستاخیز آخندبرانداز مردم ایران با شعار «نه به جمهوری اسلامی» کاملا بیخبر باشد و نداند که بادارانش چگونه در توفان اعتراضات مردمی راه گم کرده اند.
اگر محقق پوست پشک به رخ کشیده گندیدگی رژیم نامبارکش را نمیبیند، اما دیگر برای ناآگاه ترین انسانها نیز ثابت شده که انقلاب اسلامی در ایران در سال ١٣٥٧ که نتیجهاش روی قدرت آمدن جاهل ترین و تاریک اندیش ترین انسانهای قرن شد، برای مردم ایران و همسایگانش جز سیهروزی و بدبختی ارمغانی به دنبال نداشت. ایرانی هاییکه سالها از آزادی های نسبی برخوردار بودند با روی کار آمدن آخند ها ٣٤ سال تمام در تحت اداره حاکمیت فاشیستی با قید و بند های طالبی بسر کرده اند و همیشه ساطور جهالت پیشه های «ولایت فقیه» را بر سر شان احساس کرده اند. حاکمیت آنکشور دیگر در سطح جهان به مثابه منفورترین، شرافکن ترین و عوامفریب ترین دولت شناخته شده است.
با آغاز دوره سیاه در ایران خمینی با تمامی مظاهر انسانیت اعلان جنگ نمود. او در پیام رادیویی خود در اسد ١٣٥٨ گفت:
«آنهاییکه صحبت از دموکراسی میکنند از افراد طایفه بنی قریظه هم بدتر اند، باید همهی آنها اعدام شوند. . . ما به اذن خدا همه را سرکوب میکنیم.»
محقق و نظایرش با الگوبرداری از این گفته مرشد شان بوده که طی چند دهه گذشته دست به جنایت و غارتگری و چپاول زدند و همانند استادان شان شیوه های جدید قتل و کشتار را به نمایش گذاشتند. اما از آنجاییکه امروز «صحبت از دموکراسی» برای این جنایتکاران سودآور و دالرزاست، بنا برعکس حکم فرعونی پیشوای شان با عوامفریبی کلمه دموکراسی را نیز قلقله میکنند.
در تابستان ١٣٦٧ به حکم مستقیم خمینی هزاران روشنفکر، آزادیخواه و دگراندیش طی چند روز بدون هیچ محاکمهای در کشتارگاه های رژیم قتل عام شدند. به دختران باکره قبل از اعدام تجاوز شد که گویا به بهشت نروند و این روند قتل و کشتار تا امروز ادامه دارد و زندانهای آنکشور مملو از زندانیان سیاسی زن و مرد میباشد.
هشت حزب ساخت ایران با «الگو» برداری از بادار شان سالها مناطق مرکزی افغانستان را به مرکز جنایت و پلیدی های شان مبدل نمودند و بعد هم وحشیگریها و جنایات حزب وحدت دست پرورده ایران را در جنگهای داخلی کابل تجربه نمودیم.
امروز که اکثریت مردم ایران یکپارچه به جمهوری اسلامی نه میگویند و با جنبش ها و اعتراضات وسیع شان آنرا با بحران بیسابقهای مواجه ساخته اند، اما یک مشت مزدبگیر های غیرت باخته اش در افغانستان هنوز هم بر شمشیر خونین آن رژیم نامبارک بوسه میزنند و برای این ننگ بشریت قلمفرسایی و مدیحه سرایی دارند. اما اگر اینان بتوانند مردم داخل افغانستان را فریب دهند، میلیونها هموطن ما که سالها با تحقیر و توهین های شکنجهبار در ایران بسر کرده و با تمام وجود ماهیت قبیح و ضدانسانی دستگاه «ولایت فقیه» را تجربه نموده اند، به روی محقق و دیگر چتلیخواران دولت سفاک ایران تف خواهند انداخت.
میزان حقارت و غلامی بعضی رسانه های افغان را از روی این نمونه حدس بزنید. درحالیکه در ایران تا حال کسی خامنهای جلاد را «امام» نخوانده، نوکران افغانش این مقام را نیز به او تفویض نمودند!