معلم ایوب خان؛ هنرمند جانباخته با حماسهی گمگشته
- رده: از صفحات تاریخ ما
- نویسنده: همرزم
- منتشر شده در دوشنبه، 06 جدی 1395
در هر گوشهی این سرزمین که سر بزنیم و یادی از گذشته کنیم با خاطرات ناگوار و اندوهباری روبرو میشویم که هرگز نمیشود از کنارش بیتفاوت گذشت.
در دامنهی تپههای قریه کتهخانه ولسوالی یکاولنگ – بامیان خانواده سید اسحاق با پیشه دهقانی زندگی ساده داشتند؛ در سال ۱۳۲۴ هـ ش فرزندی چشم به جهان می گشاید که اسمش را سید محمود میگذارند ولی از آنجاییکه او طفل شیرین و شوخ است همگان با ناز و طرب او را ایوبخان صدا میزنند. ایوبخان در ۱۳۳۱ هـ ش شامل مکتب میشود و درخشش استعداد پای او را به مکتب ابن سینای کابل میکشاند. در ۱۳۴۳ از این کانون آموزشی تحسین نامه دریافت کرده و فارغ میگردد.
از کارهای هنری معلم ایوب خان
فقر و تنگ دستی خانواده ایوب خان جوان را سخت میفشارد و وی بجای ادامه تحصیل ترجیح میدهد مسلک معلمی را بخاطر بدست آوردن یک لقمه نان پیشه کند. ایوب خان با آنکه ادبیات دری را تدریس میکرد ولی از هنر رسامی و خطاطی نیز بیبهره نبود. با استعدادی که دارد هنرش را رایگان به مردم میبخشد چنانچه مردم مناطق گوناگون ولسوالی های سیغان؛ کهمرد؛ ورس؛ پنجاب و یکاولنگ با گذر سالها هماکنون با خاطرات خوش، رسامیها و خطاطیهای وی را نزد خویش به صورت یادگاری حفظ نموده اند و در مجموع مردم بامیان ازخلق نیکو و جوانمردیاش در برابر فقرا طی تقریبا ۱۵ سال وظیفه با فخر و احترام تا هنوز به گرمی یاد میکنند.
با کودتای ننگین ۷ ثور ۱۳۵۷ شیرازه زندگی ملت در سراسر افغانستان میدرد و آرامش نسبی جایش را به ناامنی توام با قتل و خونریزی تعویض مینماید.
درست در ثور ۱۳۵۹ غرش تانکهای تجاوزگران روسی به یاری غلامان حلقه به گوش خلقی شان به ولسوالی یکاولنگ ولایت بامیان میرسند. چوکرههای خلقی در میان مردم آوازه میکنند که روسها به هدف تلاشی خانه به خانه میآیند و به هیچ کس غرض ندارند و بهتر است در مسیر راه به صورت منظم صف بسته کنیم. اما هدف مزدوران وطنی همان نمایش کاذب و استقبال از ارباب روسی شان می باشد. اهالی منطقه هم از ترس اذیت و آزار آنان این سخن را پذیرفته از خانه بیرون می شوند و صف میبندند.
از کارهای هنری معلم ایوب خان
یکی از خلقیها که تا هنوز در قید حیات است معلم ایوب خان را به متجاوزان نشان میدهد و میگوید که او اشرار فعال است. روسها به یاری دستههای جنایتکارش همان لحظه این معلم محبوب مردم را در پشت تانک بسته میکنند و تا شور آب که در حدود ۲.۵ کیلو متر فاصله دارد کش میکنند و برای یک عده که میپرسند این آدم را کجا میبرید، پاسخ میدهند که فقط چند سوال داریم و رهایش میکنیم.
از ایوب خان می پرسند چه وظیفه داری، پاسخ میدهد معلم هستم و رسامی میکنم. متجاوزان همانند جلادان پینوشه که دست ویکتور خارا هنرمند انقلابی را به جرم سرایش سرودهای رزمی وگیتارش بریدند، اولا دستش را از مچ با برچه قطع میکنند و بعدا برایش می گویند برو؛ او با جرات پاسخ میدهد: «کجا بروم؟ حالا که دستم را قطع کرده اید بکشید مرا»، و این جلادان با خشم و غضب چند برچه بر گلویش فرو میبرند و فریاد میزنند که برو و او دستش را بلند گرفته اندکی پیش میرود تا لب جر و در همین اثنا وی را از پشت به گلوله میبندند.
سید حسن شاه شاهد عینی که تمام صحنه و بگو مگوها را از کلکین خانهاش تماشا کرده میگوید:
«خلقیها بعد از قتل سید محمود به خانه ما که بسیار نزدیک بود آمدند و تمام اطفال و زنان را در یک اتاق برده و اتاق دوم ما را برای جلسه خود تخلیه کردند و برایم گفتند باید برای مان چای آماده کنی و من که اندکی دست و پاچه شده بودم وقتی رفتم پشت آب تا چای آماده سازیم شهید سید محمود را دیدم که پاهایش در داخل آب و سرش بیرون از آب به شهادت رسیده بود.»
تصاویر رسامیشده معلم ایوب خان
پسر ارشد معلم سید محمود شهید میافزاید:
«وقتی جسد پدرم را به خانه آوردند دستش نبود و گلویش از دو طرف با کارد پاره شده بود و از پشت مرمی خورده بود و ما موفق نشدیم تا دستش را پیدا کنیم.»
از کارهای هنری معلم ایوب خان
یکی از معلمان در مورد قطع دست وشهادت ایوب خان علاوه میکند:
«ایوب خان معلم انسان شجاع بود. از خلق و پرچم تنفر بیپایان داشت در یکی از روزهای سال ۱۳۵۷ در لیسه مرکز یکاولنگ کسی به نام اتل در لین صبحانه هنگامیکه شاگردان جمع شده بودند هوراکنان شعار زنده باد و مرده باد را سر میدهد. معلم ایوب خان هم که در فاصله نزدیکش قرار داشت با سیلی محکم این خلقی منفور را فرش زمین میسازد. بنا من فکر میکنم این خلقی مزدور و هم مسلکان قصابش به انتقام همان سیلی دست ایوب معلم را در حیاتش بریدند و دور انداختند.»
در ضمن در همین روز جلادان روسی و مزدوران شان از سایر گوشههای یکاولنگ عبدالحسین پسر حاجی رووف؛ سیدعوض ولد سید ابراهیم؛ سیدحسن ولد سید محمد حسین و سید دیدار را به جرم مخالفت با رژیم دستنشانده در کنار سید محمود آزاده تیرباران میکنند.
اشغالگران روسی و مزدوران شان طی سلطه ننگ علاوه بر ویرانی یک ونیم میلیون انسان بیدفاع را قربانی زورمداری خود کردند که شهادت معلم ایوب خان ۳۵ ساله بدست این جلادان یکی از نمونه های قساوت شان در برابر مردم ماست.
یاد و خاطره اش گرامی باد!
از کارهای هنری معلم ایوب خان
ایوبخان در ۱۳۳۱ شامل مکتب میشود و درخشش استعداد پای او را به مکتب ابن سینا کابل میکشاند.
در ۱۳۴۳ از این کانون آموزشی تحسین نامه دریافت کرده و فارغ میگردد.
شعری که در وصف معلم محمد ایوب خان سروده شده است.