قسمت دوم

خشونت در عملیات عمیقا عادلانه و ضدتروریستی ۷ اکتبر، خشونت ستم‌دیدگان دهه‌ها استیلای فاشیزم بود که تنها وجدان‌سوختگانی از جنس ملک ستیزها آن را «تروریزم» و «جنایت» و... نام می‌نهند . ولی چنانچه گفتیم نامبرده از سر بلاهت محض نیست که به حماس و در اصل کل مقاومت فلسطین برچسب «جنایتکار» می‌زند. نگرش و ایدیولوژی او را معلمان امپریالیست و صهیونیست‌اش شکل داده‌اند که وی را وا می‌دارد چنین هار و بی‌مهار برضد باشکوه‌ترین مقاومت قرن دهانش را ملوث نماید. این فرد که «حقوق و روابط بین‌المللِ» دایما ورد کلام‌اش را مایل است در دعواهای خانوادگی هم به کار گیرد، از همان معلمان صهیونیست آموخته است و آن را مجموعه قواعد و قوانین ازلی و ابدی برای تنظیم مناسبات کشورها ترسیم می‌نماید که در برخورد به حقوق ملت‌ها جز «بی‌طرفی»، «برابری» و «عدالت» معیاری نمی‌شناسد! لیکن ماهیت این ادعای دروغ و زجرآور را مخصوصا مردم ما که در جمهوریت فساد و رذالت پوشالیان، خلیلزاد، یوناما، «جامعه جهانی» و کنفرانس پشت کنفرانس کشورهای غربی در باره افغانستان را تجربه نموده و امروز بازی عشق و نفرت آی‌اس‌آی و امپریالیست‌ها را در ظلمت قرون‌وسطایی طالبان نظاره‌گر اند، بیشتر و بهتر از هر ملت اسیر لمس کرده‌اند که روابط بین‌الملل هرگز «بی‌طرف» و تساوی‌طلبانه نی بلکه محصول و در خدمت‌ امپریالیزم و بیانگر تقویت نیروی اقتصادی و سیاسی آن ‌است که همچو ابزاری به قصد استثمار، ستمگری، در انقیاد نگهداشتن ملل و کشورهای محروم و وابسته در کار اند. موازی با وعظ ارتجاعی و فریبکارانه‌ی «روابط بین‌الملل» پیچیدن نسخه «نئولیبرالیزم» ۱ برای افغانستان و کشور‌های مشابه نیز از وظایف ملک ستیزها است.

ما در «پیروز باد مقاومت آزادی‌بخش مردم فلسطین!» نشان دادیم که داکتر ملک ستیز در «افغانستان اینترنشنال» در برابر منشه امیر موش شده و به دفاع از جنگ ضدامپریالیستی و ضدصهیونیستی در فلسطین زبان نگشود. ولی اینک شش ماه بعد می‌بینیم که به مقاومت پرافتخار زمان ما بی‌حیاتر لجن می‌پاشد. او در بحث با صهیونیستی به اسم میئر جاودان‌فر، مستانه‌تر به دهل سیا، موساد و... رقصیده غرید:

وحشت حاکمان امریکا در سرکوب جنبش ضد جنگ ویتنام و فلسطین

قتل‌عام دهشتناک اسراییل در غزه و حمایت همه‌جانبه مالی، دیپلوماتیک و تسلیحاتی دولت امریکا از این جانگدازترین تراژدی معاصر موجی از اعتراضات وسیع را در مهم‌ترین پوهنتون‌های امریکا شعله‌ور ساخت که خاطره جنبش شکوهمند علیه جنگ ویتنام را در خاطره‌ها زنده ساخت. در سال‌های پایانی دهه شصت میلادی، با تشدید حملات بر ویتنام و قتل‌عام مردم آنجا و درعین‌حال کشته و زخمی‌شدن هزاران سرباز امریکایی، اعتراضات دامنه‌دار در پوهنتون‌ها و مکاتب عالی امریکا اوج گرفت. این جنگ جیب‌ شرکت‌های بزرگ اسلحه‌سازی را پر می‌نمود، اما مردم ویتنام و امریکا قربانیان آن بودند. این امر باعث انزجار امریکاییان ضدجنگ و آزاداندیش شد، صدها هزار تن در اعتراض به آن برخاستند و قوه فشاری بود که در کنار مقاومت حماسی مردم ویتنام در نهایت امریکا مجبور گردید با افتضاح تمام نیروهایش را فرا بخواند.

گروه ابوسیاف

در جریان جنگ ضدروسی در افغانستان، امریکا بر بنیادگرایی اسلامی منحیث «بهترین متحد در جنگ علیه کمونیزم» اتکا نموده، هزاران عنصر و گروه تاریک‌اندیش و قساوت‌پیشه را از کشورهای اسلامی استخدام نموده وارد افغانستان کرد و بدینصورت وطن ما را به یک قتلگاه و جهالت‌کده مطلق مبدل ساخت. یکی از این باندها در فلیپین به نام «گروه ابوسیاف» شهرت یافت. گفته می‌شود نامش را از رسول سیاف جنایتکار به عاریت گرفته است و همانند احزاب جهادی افغانستان در درنده‌خویی شهرت دارد. «ابوسیاف» توسط سی‌آی‌ای به جنگ افغانستان استخدام شد و پیش از آن توسط نیروهای مسلح فلیپین در سولو، تاوی-تاوی، باسیلان و سایر مناطق دورافتاده آموزش دیدند که پول و سلاح آن از بودجه «عملیات‌های مخفی ایالات متحده» تهیه می‌شد.

امیرجان صبوری و نماینده طالب

کلیپ تصویری شانه به شانه امیرجان صبوری با طالبکی در سفارت افغانستان در ازبیکستان به رسانه‌ها راه یافت و سپس عکس گروهی وی از این دیدار همچنان در حضور نماینده طالب پخش شد. عده‌ای خاک وی را بر سر و صورت خویش مالیدند که «صبوری صاحب چنین نیست و چنان نیست»، «یکبار نشستن در کنار طالب گپ ندارد»، «این همه سال‌ها آهنگ‌های خوب خوانده و چه گپ دارد که یک دفعه نزد طالبان رفت.» عده‌ای که فهمیدند «صبوری» شان مرداری کرده ولی از بیان نظر صریح طفره می‌رفتند، گفتند «منتظر باشید که آقای صبوری استدلال خود را ابراز کند حتما کدام دلیل منطقی برای رفتن خویش دارد». اما استدلال وی با گذشته خلقی‌‌اش ناگفته هویدا بود چون زمانی که خون از سر و تن مردم افغانستان جاری بود «گروه هنری گل سرخ» را ساخته و با آهنگ‌های بی‌خاصیت‌اش جنایات رژیم خلق-پرچم را می‌پوشانید و پس از سقوط رژیم نجیب، در کنار وحید صابری و جواد غازیار بزم دوستم را گرم نگه‌داشته بود.

جان پلجر

با تاسف اطلاع حاصل نمودیم که جان پلجر در ۹ جدی ۱۴۰۲ در سن ۸۴ سالگی چشم از جهان بست. ضمن ابراز تسلیت به خانواده، دوستان و دوستداران وی، اینک مطلبی را که در ۱۷ جوزای ۱۳۹۲ در سایت همبستگی درباره این گزارشگر باوجدان به نشر رسیده بود، دوباره نشر می‌کنیم.



جان پلجر خبرنگار و پژوهشگر متعهد آسترالیایی، نویسنده شجاع و سازنده بیش از بیست فلم مستند در باره رویداد های مهم جهان می‌باشد که از دهه شصت میلادی تا کنون نقش بسزایی در بی‌پرده ساختن خیانتها و پلیدی های مخصوصا دولتهای تجاوزگر امریکا و انگلستان ادا نموده است.

فلم های مستند «نیکاراگوئه: حق یک ملت برای زنده ماندن» (١٩٨٧)، «سال صفر: مرگ بی‌صدای کامبوج» (١٩٧٩)، «مرگ یک ملت، توطئه تیمور شرقی» (١٩٩٤)، «برافراشتن پرچم و مسلح کردن جهان» (١٩٩٤)، «پرداخت بها: کشتار کودکان عراق» (٢٠٠٠)، «اربابان جدید جهان» (٢٠٠٢)، «دزدیدن یک ملت» (٢٠٠٤)، «به نام عدالت» (٢٠٠٧)، «جنگ علیه دموکراسی» (٢٠٠٧)، «جنگی را که دیده نمی‌توانید» (٢٠٠٧) و غیره فلم های مستند آگاهی بخش و روشنگر از تلاش های پیگیر او برای دفاع از عدالت و رنجبران جهان حکایت می‌کنند.

جان استاکول، افشاگر سی.آی.ای

«تصور می‌کنم اگر سی‌آی‌ای را ببندیم ایالات متحده قوی‌تر و امن‌تر خواهد شد.... ما به سی‌آی‌ای نیازی نداریم. نه‌تنها به آن نیازی نداریم که با موجودیتش جهان را به محیط خطرناکی بدل ساخته‌ایم.»

جان استاکول، «مینه‌سوتا دیلی»،۴ فبروری ۱۹۸۳

سازمان استخبارات مرکزی امریکا (سی‌آی‌ای یا سیا) در هیچ کشوری عقب‌نگهداشته شده جهان نیست که دست به توطئه و قتل و غارت و ویرانی نزده باشد. این نهاد فعالیت‌های ضدانسانی‌اش را به شدت مخفیانه انجام می‌دهد که معمولا از چشم مردم پنهان می‌ماند. اما در طول سال‌ها، بعضی کارمندان آن تحت فشار وجدانی قرار گرفته و شجاعانه جان شان را به خطر انداخته دست به افشاگری زده اند تا مردم را از عمق بربریت و فعالیت‌های خرابکارانه آن مطلع سازند. جان استاکول (John Stockwell) یکی از نخستین افشاگران این سازمان جنایتکار است.

برنار-آنری لوری، پدرخوانده تمامی سران جهادی

با حمله رژیم صهیونیستی بر فلسطین و قتل‌عام صدها طفل و زن و مرد و بمباردمان خانه‌ها و شفاخانه‌ها، از سنگ و کلوخ به شمول سرمنشی سازمان ملل (که این سازمان در حقیقت نقش تطهیرکننده جنایات امریکا را دارد) صدا برآمد و این حملات وحشیانه را محکوم نمودند ولی مزدورکان و جاسوسان افغان امریکا که همیش چشم طمع به سوی آن کشور داشته و یگانه امید شان بخاطر برگشت به قدرت است؛ با بی‌شرمی چنان سکوت کردند که گویا هیچ اتفاقی نیفتاده باشد.

دولت تروریست‌پرور پاکستان بحران داخلی‌اش را بر دوش پناهجویان افغان می‌اندازد

از چند ماه بدینسو دولت پاکستان اعلام نمود که مهاجران افغان باید به کشور شان برگردند و سرانجام با وحشیانه‌ترین شکل ممکن آغاز به اخراج جبری نمود و با غیرانسانی‌ترین شیوه‌ها در مغایرت با قوانین قبول‌شده جهانی بر آنان ستم روا می‌دارد. دولت ایران نیز اعلام مشابه کرد که از طریق رسانه‌های اجتماعی گواه بدترین رفتارها با افغان‌ها در آنجا بودیم. دولت پاکستان با این ادعاهای واهی پناهجویان را بیرون می‌کند که گویا آنان مسبب فقر، بنیادگرایی، دهشت‌افکنی و موج حملات انتحاری، بی‌کاری وغیره در آنجا اند، ولی آیا چنین است؟

گروه خونخوار «بوکو حرام»، دست‌پرورده امریکا جهت غارت افریقا

وقتی درمورد تاریخچه گروه‌های تروریستی اسلامی بخصوص طی پنجاه سال گذشته تحقیق نمایید، بلااستثنا زنجیر غلامی امریکا و نهادهای استخباراتی آن را به گردن این باندهای جنایتکار می‌توان یافت. این تنها جهادی و طالب نیست که منحیث چوچه‌های ساخته و پرداخته سی‌آی‌ای زندگی مردم ما را شکنجه‌بار ساخته‌اند، در اکثرکشورهای اسلامی می‌توان از این گونه گروه‌های وحشی یافت که در ظاهر شعار ضدامریکایی نیز می‌دهند. «بوکوحرام» در نایجریا یکی از این‌هاست.

مقالات برگزیده

مقالات رسیده

هنر و ادبیات

از صفحات تاریخ ما

تعداد مهمانان حاضر: 128 نفر