تو ای پنجشیر!
- رده: هنر و ادبیات
- نویسنده: م. آژن
- منتشر شده در جمعه، 08 حوت 1393
تقدیم به تمامی هموطنان ستمدیدهام در پنجشیر و سایر ولایات که در اثر برفکوچهای اخیر زندگی مظلومانه اما پرصفای شان طعمه قهر طبیعت شد، اما کسی به داد شان نرسید.
تو ای پنجشیر!
هوا بس سرد
زمین آبستنِ صد درد
«زمستان است»
دو دستِ دهکده از نان و
آبادی تُهی گشته
سراسر زندگی خاموش
و بهمن میبرد با خویش
تمامِ آرزوها
دلِ هر دره با غمنالهها
سوسوزنان هیهات
سرودِ سوگ میخواند
تو ای پنجشیر آزاده
که بر نامت جفا بافتند
و از خون تنت زیور
به اندام سگان ساختند
ترا ای مهد لاجورد
گهی جنگ و جنایت کُشت
گهی قحطی
گهی قهر طبیعت کُشت
ولی این شحنهگان پیر
که بر ویرانهات
از دور میخندند
فقط مست اند به صد نیرنگ
همه همگام
مذبذبوار
بدان، مزدور اغیار اند
تو ای پنجشیر!
به پا برخیز
طلسم این دروغگویان خونریز را
که جز لعنت به دامانت
وفا هرگز نمیکارند
شکن با همتی دستان زحمتکش!