هوگو چاویز، مبارز پیگیر ضد استعمار در قلب مردمش جاودانه شد
- رده: مقالات
- نویسنده: فرزاد
- منتشر شده در یکشنبه، 20 حوت 1391
یک انسان بزرگ، سرسخترین یاور زحمتکشان، الگوی جنبش ملی دموکراتیک در امریکای لاتین، نمونهای از ایستادگی در برابر دشواری ها و قدرت های تجاوزگر چشم از جهان پوشید. هوگو چاویز، رهبر پرآوازه خلق ونزویلا که سالها با سرطان درگیری داشت، به تاریخ ششم مارچ ٢٠١٣ برای همیشه وداع نمود و میلیونها هموطنش و تمامی عناصر مترقی و ضد استعمار در سراسر جهان را در بهت و سوگ نشاند. اما او درس های فراوانی از زندگی پربارش برای مردم تحت ستم بر جا گذاشت.
طی چندین دهه دیده نشده بود که مرگ یک شخصیت اینچنین با سوگ و درد همگانی بدرقه شده باشد. بیش از دو میلیون تن در کاراکاس در صف های طویل انتظار میکشند تا با «قومندان چاویز» آخرین دیدار و ادای احترام نمایند. تصاویری که از جانب خبرگزاری ها مخابره میشوند اقشار نادار ونزویلا را در حالیکه تصاویر چاویز را در آغوش گرفته گریه و ماتم دارند نشان میدهند. اگر دیدن این تصاویر دردآور اند، اما از جانب دیگر میرسانند که او تا چه حد در اعماق قلب مردمش جا باز کرده بود. چندین کشور دیگر امریکای لاتین نیز عزای عمومی اعلان نموده مردم سوگواری دارند. درگذشت او روزهاست که به سرخط اخبار جهان مبدل شده و در هر نقطه جهان مدافعان عدالت از نبود این رهبر خردمند قرن بیست و یکم اظهار تاسف میکنند.
هوگو چاویز، ١٤ سال تمام برای بهبود زندگی مردم ونزویلا کوشید. روزی که او از طریق انتخابات قدرت را بدست گرفت، این کشور نفت خیز یک مستعمره تمام عیار امریکا بود و شاهرگ های اقتصادی آن توسط شرکتهای چندملیتی کنترول میشد و اقلیت کوچک اشرافی همه چیزی را در دست داشته فقر و فلاکت برای اکثریت نفوس ٢٩ میلیونی آن بیداد میکرد.
چاویز که از میان توده ها برخاسته و مزه فقر را چشیده بود، با رسیدن به قدرت به مردمش وعده داد که شرایط زندگی آنها را بهبود بخشیده دست استعمارگران را از آن کشور کوتاه خواهد کرد. او که شیفته سیمون بولیوار قهرمان افسانوی ونزویلا و امریکای لاتین در جنگ علیه سلطه پرتگال و اسپانیا بود، راه ضد استعماری او را ادامه داده فرایند سیاسی خود را «انقلاب بولیواری» نامید و مبارزه جدی را برای قطع دست امریکا از کشورش آغاز کرد. او در واقع مردم و کشورش را از کام امریکا بیرون کشیده به شاهراه ترقی رهنمون ساخت. در زمانیکه اکثر کشورهای امریکا لاتین توسط دست نشاندگان امریکا اداره میشدند این کار سادهای نبود. او برای رسیدن به اهدافش به این نتیجه رسید که اولا باید به اکثریت توده های محروم کشورش تکیه کند و ثانیا کشورهای دیگر امریکای لاتین را نیز متحد سازد.
چاویز اتحادیه امریکای لاتین را سر و سامان داد و در واقع نخستین رهبر ملی امریکای لاتین بود که توانست بعد از سالها رکود، شور انقلابی و مبارزه ضد استبداد و استعمار را در آنجا شعله ور سازد. این تلاشها باعث شد که در برازیل، نیکارگوئه، بولیوی و چندین کشور دیگر قاره امریکا طغیانهای مردمی یکی پی دیگری رژیم های مزدور امریکا را سرنگون نموده دولتهای ملی و چپ رویکار آیند. از آنجاییکه جبهه منطقوی چاویز از پایه تودهای مستحکمی برخوردار بود امریکا با تمامی خرابکاری ها و دست اندازی هایش موفق نشد آنرا درهم شکند.
ونزویلا بزرگترین ذخایر نفتی جهان را داراست که خریدار قسمت عمده نفت آن ایالات متحده میباشد. بیش از ٨٥ فیصد صادرات آنکشور به نفت وابسته است و قطع دست امریکا از این کشور برای کاخ سفید بسیار گران تمام شد و بلافاصله بعد از اینکه چاویز در سال ١٩٩٨ به قدرت رسید، سبوتاژ و کار بالای نوکرانش را آغاز نمود تا دولت مردمی او را سرنگون سازد. جورج تنت رئیس سی.آی.ای. علنا اعلام نموده بود که «ونزویلا به مثابه سومین کشور صادرکننده نفت برای ما مهم است.»
چاوز با برنامه های مردمیاش دارای پایگاه عظیم تودهای در کشورش گردید که راهیانش به آسانی اجازه نخواهند داد ونزویلا با خاموشی او یکبار دیگر به کام امریکا و نوکرانش فرو رود.
امریکا که همیشه علیه رژیم های دموکراتیک و مردمی به جنگ برخاسته دیکتاتورهای مزدورش را جاگزین آنها میسازد، کارزار وسیع را علیه چاویز آغاز نمود. کاخ سفید طی ١٤ سال لحظهای از توطئه و دسیسه مقابل او دست برنداشت. مقامات امریکایی چون بوش، دیک چینی، رایس، کولین پاول، جورج تنت و غیره که هر مخالف را تاپه میزنند، از چاویز به عنوان «دیکتاتور»، «بدتر از اسامه بن لادن»، «هیتلر»، «تهدیدی برای دموکراسی» و ... نام بردند. از آنجاییکه ونزویلا در همسایگی امریکا قرار دارد، مخالفین چاویز پشت جبهه امن در خاک دشمن داشتند و از آنجا حمایت بیدریغ کاخ سفید را حاصل میکردند.
الیور استون، فلم ساز مشهور امریکایی در سال ٢٠٠٩ مستندی به نام «جنوب مرز» (South of the Border) درباره هوگو چاویز ساخت که ما را با زندگی و تلاشهای او برای دموکراسی و عدالت و نیرنگ ها و دست اندازی های دولت امریکا علیه او آشنا میسازد. صحنه های این مستند آموزنده و الهامبخش اند.
درین مستند میبینیم که چطور امریکا مخالفین چاویز را با سلاح مطبوعات مسلح میسازد و فراوان چینل های تلویزیونی از خاک امریکا علیه دولت دموکراتیک او تبلیغات زهرآگین راه انداخته اند در حالیکه چاویز و دولتش پیاپی تسهیلات بیشتری را برای مردم فقیر آنکشور مهیا میسازد. سازمانهای استخباراتی امریکا برای کودتا در داخل ارتش ونزویلا کار گسترده انجام میدهند. بالاخره در اپریل ٢٠٠٢ آنکشور را بسوی نآرامی و بحران کشیده طی کودتا نظامی دولت چاویز را ساقط و به جایش جمعی از سرمایه داران دست پرورده امریکا به قدرت تکیه زده «پیدرو کارمونا» را رئیس جمهور جدید اعلام میکنند. چند ساعتی نگذشته بود که امریکا از این دولت جدید حمایتش را اعلام میدارد و «صندوق جهانی پول» نیز وعده کمک میدهد.
چاویز اسیر و به جای نامعلومی انتقال داده میشود و زیر فشار قرار میگیرد که استعفا دهد اما او ابا میورزد و به نقل از خودش «حاضر بودم به گفته چهگوارا ایستاده بمیرم تا اینکه روی زانوهایم زندگی کنم». وقتی خبر کودتا به مناطق فقیر نشین ونزویلا میرسد، هزاران تن در دفاع از چاویز به سوی قصر ریاست جمهوری هجوم برده حکام جدید را در محاصره میکشند. بدنه عمده ارتش نیز حمایتش را از چاویز اعلام کرده در صف مردم قرار میگیرند. هنوز سه روز از عمر اداره جدید نگذشته بود که نظامیان حامی چاویز او را سوار بر هیلکوپتر نظامی به مقر ریاست جمهوری باز میگردانند و او در میان امواج سرور و خشم مردم فقیر آنکشور ریاست جمهوری را از سر میگیرد و نوکران امریکا پس به جایگاه اولی شان در خاک امریکا فرار میکنند.
دستاورد های ١٤ ساله دولت چاویز بیشمار اند. او قدم به قدم مالکیت خصوصی را تضعیف نموده در مقابل، مالکیت اجتماعی را به نفع اکثریت بیچیز کشور گسترش داد. او طی یک همهپرسی موفق، قانون اساسی را تغییر داده راه را برای اصلاحات لازمی هموار نمود.
نفت را از چنگ یک مشت غارتگر خارج کرده ملی ساخت. عواید نفت را برای بلند بردن سطح زندگی اقشار نادار جامعه به کار بست. او روزانه تا ٩٠٠٠٠ بیرل نفت را به قیمت امتیازی در اختیار کیوبا گذاشت و در مقابل چهل هزار کارکن صحی کیوبایی وارد ونزویلا شدند تا به دورافتاده ترین مناطق آنکشور به مردمی که در عمر شان داکتر را ندیده بودند خدمات بیمه صحی مفت ارایه کنند.
او نه تنها به کشورهای فقیر امریکای لاتین مواد سوخت ارزان صادر میکرد که بارها به فقیرترین مردم سیاهپوست ایالات متحده امریکا نیز مواد سوختی توزیع نمود. وقتی مردم امریکا در ٢٠٠٥ با توفان های هولناک روبرو شدند، چاویز به کمک آنان شتافت و به مردم ستمکش نیویارک، ماساچوست و چند شهر دیگر امریکا مواد سوخت را تا چهل فیصد ارزانتر از قیمت بازار رسانید، چیزی که باعث خشم جورج بوش گردیده بود.
چاویز طی حاکمیتش بیش از صدهزار کوپراتیو تحت نظارت دولت را ساخت که بیش از یکونیم میلون تن عضو آن هستند و از همکاری های همهجانبه دولت مستفید میشوند.
او دموکراسی واقعی تودهای را به نمایش گذاشته درهای مجالس بحث روی تصمیم گیری های مهم کشور را به همه باز میگذاشت و مهمترین ملاقاتهای کابینه را مستقیم از طریق رادیو پخش میکرد. خودش هر هفته بصورت اوسط چهل ساعت با مردم روی مشکلات شان حرف میزد و همیشه شخصا بدون کدام دبدبه معمول روسای جمهور سایر کشور ها به فقیر ترین مناطق کشور سر میزد و پیشرفت برنامه های رفاهیاش را نظارت کرده از حال آنان خبر میگرفت.
تا سال ٢٠١٠ حدود سی هزار کمون های منطقوی را که مردم عام در آن عضویت دارند سر و سامان داد تا دموکراسی محلی را تمثیل نمایند و روی مشکلات تصمیم گیری نمایند. او به بروکراسی حاکم در آنکشور خاتمه داد و از وزیر کمون ها خواست که اجازه دهد هر کمون ساحوی خود در مورد پروژه های مورد نیاز شان تصمیم گرفته کار نظارت و پیشرفت آنرا به عهده گیرند. این یک چرخش مهم به نفع مردم عام ونزویلا گردید و فقیر ترین ها بر سرنوشت شان حاکم شدند.
چاویز بودجه های صحی، تعلیمی و مسکن را همه ساله بلند برد تا علیه فقر، بیسوادی و بیخانمانی مبارزه کند. با همه سنگ اندازی ها و خرابکاری های دولت امریکا، این برنامه های او موفقانه به اجرا گذاشته شدند و میزان فقر که در سال ١٩٩٨ به بالاتر از ٥٥ فیصد میرسید در ٢٠٠٩ به حدود ٢٤ فیصد کاهش یافت و روزتاروز مردم بیشتری زیر چتر خدمات بیمه صحی و تعلیمی قرار گرفتند.
در سال ٢٠٠٩ او برای کنترول نرخ مواد حیاتی چون برنج، روغن، بوره و غیره قانونی وضع نمود که حداکثر نرخ را برای تولید کنندگان معین نمود تا جلو افزایش قیمت ها را بگیرد. از این قانون نادارترین های ونزویلا سود بردند.
با الگوبرداری از تجارب موفق کیوبا، چاویز برنامه گسترده را به خاطر خودکفایی کشورش زیر دست گرفت. محصولات زراعتیای که قبلا به خارج صادر میشدند حال در فابریکه های داخل کشور پروسس شده به قیمت ارزان به مردم عرضه میگردند.
هوگو چاویز خار چشم امریکا بود. او خود از امکان دست داشتن امریکا در ابتلای خودش و چند رهبر چپ امریکای لاتین به سرطان سخن گفته بود، با مرگ او این گمانه زنی ها شدت یافته اند و حتی نمونهای از دی.ان.ای. او برای تحقیقات بیشتر به روسیه فرستاده شده است.
چاویز برنامه وسیع را برای ملی ساختن زمین آغاز نمود و بیش از ٥ میلیون هکتار زمین را از چنگ زمینداران بزرگ خارج نموده به دهقانان تقسیم نمود. او میگفت:
«زمین چیز خصوصی نه بلکه مالکیت دولت است و باید به کسانی تعلق داشته باشد که رویش کار میکنند.»
او به نقش زنان ارج زیادی قایل بود و در ٢٠٠٩ به مناسبت روز جهانی زن گفت «بدون رهایی واقعی زنان، رهایی مردم ناممکن خواهد بود. یک سوسیالیست واقعی باید یک فیمینست واقعی نیز باشد.» او وزارتی را به نام امور زنان پایه گذاری کرد، در پارلمان ٤٠ فیصد نمایندگی را به زنان سپرد، بانک مخصوص زنان را تاسیس نمود تا زنان تجارت پیشه را کمک نماید، چند وزیر کابینهاش را از میان زنان برگزید، در مرکزیت «حزب متحد سوسیالیست ونزویلا» که رهبری اش را به عهده داشت زنان زیادی را جا داد و در مجموع برای سهیم ساختن زنان در سیاست و کارهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی سعی جدی به عمل آورد.
چاویز با رسیدن به قدرت موتر لوکس لموزین مربوط رئیس جمهور را به نفع ملت به فروش رسانید، معاش ماهانه ١٢٠٠ دالریاش را برای پروژه های تعلیمی کمک نمود و تعداد زیادی از طیاره های دولتی را به فروش رسانید تا با سرعت تمامتر بتواند وضعیت زندگی مردم را تغییر دهد.
وقتی امریکا به افغانستان تجاوز نمود، چاویز از جمله نخستین کسانی بود که به دفاع از مردم افغانستان برخاست. او با نشان دادن تصاویر کودکان کشته شده افغان در جریان بمباردمان های امریکا، در یک برنامه تلویزیونی اعتراض نمود که نباید مردم عام افغانستان و کودکانش به خاطر تروریزم اسامه بن لادن قربانی شوند. او گفت «تروریزم را نمیتوان با تروریزم و قتل عام بیگناهان پاسخ داد.»
چاویز که تقریبا تمامی وعده هایش به مردم را عملی نموده بود، در انتخابات اکتوبر ٢٠١٢ برای سومین بار برنده شد، اما بیماری به او موقع نداد که سوگند یاد کرده دور سوم ریاست جمهوریش را آغاز نماید.
چاویز نه تنها در اعماق قلب مردم ونزویلا جا باز کرده بود که در سرتاسر جهان به مثابه یک رهبر موفق و قاطع در برابر امپریالیزم هواخواهان زیادی داشت. با مرگ نابهنگام او شخصیت های جهان یکی پی دیگری اظهار تاسف کردند.
بنابر گزارش بی.بی.سی.، جیمی کارتر، رئیس جمهور سابق امریکا اعلام کرد که با آنکه با تمامی کارهای او موافق نبوده، اما هیچگاه در تعهد او به بهبود وضع زندگی میلیونها شهروند محروم ونزویلا تردید نداشته است. او گفت:
«هوگو چاوز به خاطر ادعاهای جسورانه و خودکامهاش و نیز تلاش هایش برای استقلال دولت های امریکای لاتین، در یادها خواهد ماند.»
شان پن، هنرپیشه سرشناس هالیوود در بیانیهای گفت:
«مردم امریکا یک دوست بزرگ را از دست دادند؛ دوستی که حتی از داشتنش بیخبر بودند. اما فقرای جهان یک قهرمان را از دست دادند.»
الیور استون نوشت:
«هوگو چاوز تا ابد در تاریخ زنده خواهد ماند. دوست من، سرانجام در صلح و آرامشی که مدت ها برایش کوشیدی، آرام بگیر.»
خوزه سرانو، یکی از نمایندگان نیویارک در کنگره امریکا، از مرگ چاوز ابراز تاسف کرده و کمکهای نفتی او به مردم حوزه انتخاباتیاش را تمجید نمود .او گفت:
«چاوز شاید با اتهامات متعددی رو به رو بود اما مهم است به یاد داشته باشیم که او بارها به طور دموکراتیک انتخاب شده بود، انتخاباتی که ناظران بینالمللی آن را آزاد و منصفانه دانسته بودند.»
با مرگ چاویز، معاونش نیکولاس مادورو با چشمان پراشک این خبر بد را به مردمش اعلام نمود. او ابتلای چاوز به سرطان را به دشمنان امپریالیستی او نسبت داده دو آتشه نظامی سفارت امریکا در کاراکاس را به اتهام جاسوسی اخراج کرد. مادورو که خود از میان لایه های پایین جامعه از یک راننده بس به پست های مهم و یاور چاویز مبدل شده با مشت های گره کرده اعلام نمود که انقلاب بولیواری را با تمام نیرو ادامه خواهد داد. او به تمامی مسئولان و مردم کشورش گفت که سخت تر، با عشق و علاقه بیشتر از وحدت ملی دفاع کنیم . ارتش نیز اعلام نمود که از تمامیت ارضی کشور و استقلال آن دفاع خواهد کرد.
چاویز در طی ١٤ سال موفق شد تیمی از افراد عادی جامعه را در اطرافش پرورش داده پست های مهم را به آنان واگذار نماید. آنان همگام با چاویز سالها برای عملی ساختن برنامه های انسانی و دموکراتیک وی با جانفشانی کار نمودند. حال که دیگر چاویز نیست، میشود امیدوار بود که اینان تحت رهبری مادورو امر بجامانده چاویز را با همان قاطعیت ادامه داده جلو خرابکاری های نوکران امریکا را بگیرند و نگذارند که این کشور یکبار دیگر به میدان چپاول کاخ سفید مبدل گردد.
چاویز به مثابه یک رهبر استثنایی امریکا لاتین نشان داد که اگر به مردم فقیر تکیه کرد، میتوان دست بزرگترین ابرقدرت مجهز به پیشرفته ترین ماشین کشتار و سلاح رسانه ها فایق آمد و سرنوشت مردم را تغییر داد.
اما بزرگترین رهبران نیز ممکن در شرایطی دچار اشتباهات جدی شوند. به نظرم یکی از اشتباهات زننده چاوز نزدیکی بیش از حد او با رژیم فاشیستی «ولایت فقیه» ایران بود. او با رژیمی دست دوستی داد که هیچگونه قرابتی با ایده ها و آمال خودش نداشت و در نقطه مقابل آن قرار داشت. او آنچنان با آدمکشان جمهوری اسلامی بصورت منزجرکنندهای جان و جگر بود که درد و نگونبختی مردم و آزادیخواهان ایران بدست این دولت قرون وسطایی و جلاد را فراموش کرد و هیچگاهی به دفاع از هزاران زن و مردم مبارز و ستم ستیز ایران که در کشتارگاههای رژیم آدمکش احمدی نژادـ خامنهای شکنجه و اعدام میشوند برنخاست. چاویز با این اتحادش با رژیم ضددموکراتیک، جهالت پیشه و ضدمردمی آخندی در برابر دگراندیشان و عناصر مترقی ایران و جهان چهرهاش را مکدر نمود. او با همه آگاهی عمیقش از ماهیت امپریالیزم امریکا، نتوانست زد و بندهای پس پرده رژیم ددمنش ایران را با امریکا و غرب دریابد و درک کند که آخند های ایرانی و در مجموع بنیادگرایی اسلامی سی سال تمام جاده صاف کنان استراتژی استعماری و زورگویانه آنکشور در آسیا بوده اند.