استاد شاه ولی ولی «ترانه ساز»، هنرمند آزادیخواهی که جایش خالیست

استاد شاه ولی ولی

استاد شاه ولی ولی مشهور به «ترانه ساز» از هنرمندان وطندوست و آزادیخواه افغانستان بود. او در سال ١٩٢٧ میلادی متولد شد. پدرش، شاه محمد ولی خان دروازی، یکی از مشروطه خواهان مبارز و آگاه، وزیر خارجه و نایب السلطنه شاه امان الله خان بود که در زمان رژیم مستبد نادر خان به جرم آزادیخواهی و همکاری با امان الله خان اعدام شد.

با اعدام پدر، ترانه ساز از درس و تحصیل بنابر آزاد اندیشی و پیوندش با خانواده سیاسی مخالف رژیم نادرشاهی، محروم گردید. بعدها به تحصیل مسلکی موسیقی پرداخت و در کنار فضل احمد «نینواز» به یکی از آهنگسازان و تصنیف نویسان شهیر افغانستان مبدل گشت که آهنگ های ماندگاری از او به جا مانده است.

استاد شاه ولی برای هنرمندان معروف آهنگ های دلنشینی ساخت. تعداد زیادی از آوازخوانان افغانستان با کمپوزهای وی به شهرت رسیدند. از جمله آثار مشهور او عبارتند از «چون جان خراباتم، جانان خراباتم» برای استاد سرآهنگ، «تو با منی، تو با منی» برای احمد ظاهر، «او بچه با تو نرقصم چَه چَه چَه» برای استاد مهوش و «گوش کن دلم به هر تپش نام تو فریاد می‌کند» برای سلما و بیشمار دیگر.

یکی دیگر از آهنگ های مشهور به نام «گریه می کنم به خدا گریه می کنم» را برای احمد ولی ساخت که توسط هنرمندان پاکستانی نیز خوانده شد و پس از اشغال افغانستان بوسیله شوروی، تصنیف این آهنگ تغییر داده شد و توسط وحید زلاند دوباره اجرا گردید:

گریه میکنم، به خدا گریه می کنم
ای بی وطن برای تو من گریه میکنم

پس از تجاوز شوروی، تعدادی از هنرمندان افغانستان در رکاب میهنفروشان خلقی و پرچمی به بلندگوهای تبلیغاتی آن مبدل شدند و هنر شانرا علیه مردم و وطن شان به کار گرفتند، اما استاد ترانه ساز، سرودن به یک دولت پوشالی و جنایتکار را ننگ میدانست. او با آنکه زندگی مرفه داشت،‌ از این زندگی دست شست و مثل میلیونها هموطن ما ترک وطن نموده با هنرش در کنار مقاومت مردم ما علیه روسها و چاکرانش قرار گرفت.

استاد شاه ولی ولی

فیروزه ترانه ساز دختر استاد ترانه ساز در مصاحبه‌ای با ژورنالیست افغان ذبیح الله امانیار می‌گوید:

«تصنیفها و آهنگهای حماسی این ابر مرد موسیقی در ایام جهاد اضافه تر از نعره های توپ و تفنگ و راکت و صفیر گلوله و طیاره اثر داشت و مجاهدین راستین را در میدان جهاد یاری می‌نمود.»

در دیار هجرت در پاکستان، وی به ساخت آهنگ های میهنی آغاز نمود که توده ها مردم را به مقاومت و مبارزه بر ضد نیروهای اشغالگر شوروی و رژیم پوشالی و دست نشانده خلق و پرچم فرا می‌خواند و سرودهایش به مردم ما روحیه می‌بخشید که علیه نیروهای اشغالگر مبارزه نمایند:

تا یکنفرافغان است زنده افغانستان است
تسخیر کشورما ای دشمنان محال است
این آرزوی ناپاک چون خواب و چون خیال است
این بیشه یی شیران است، این جای دلیران است
این جای نیاکان است، این خانه یی افغان است
عمری قوای دشمن در این وطن زوال است
ضعف و شکست انگلیس این گفته را مثال است
این مامن افغان است، این جای دلیران است

استاد ترانه ساز همانقدر که به سنگرداران واقعی مبارزه ضدروسی مردم ما علاقه داشت و آنان را در آثارش تمجید و تشویق می‌کرد،‌ از رهبران تنظیم های جهادی که خود را به پاکستان و امریکا و ایران و غیره فروخته بودند تنفر داشت.

ولی خان دروازی
شاه ولی خان دروازی،‌ پدر مبارز و آزادیخواه استاد ترانه ساز که بوسیله رژیم نادرشاهی اعدام شد.

فیروزه ترانه ساز در مصاحبه یادشده می‌گوید:

«بعد از آنکه چهره های اصلی سران جهاد به استاد معلوم گردید که خیانت بزرگی را به دلیران راستین راه آزادی و استقلال نمودند و کشور را به ویرانه‌یی مبدل ساختند و تعدادی از وطنداران را به شهادت و تعدادی را آواره دیار بیگانه نمودند، در همبستگی با شهدای راه جهاد و مقاومت مجاهدین واقعی قلم و صدایش را بلند نمود:

کله ها خالیست خالی آدم دانا کجاست
تا رهاند مملکت را از تباهی ها کجاست
حامی آزادی ما شاه امان الله چه شد
همچو او مردی ضرورت این زمان اما کجاست

زمانیکه دانست پاکستان تصمیم گرفته به کمک عده‌یی از رهبران مجاهدین افغانستان را تجزیه و گویا صوبه یی پنجم پاکستان سازد استاد ترانه ساز ازین آرزوی بیشرمانه اطلاع حاصل و صبر و قرار از دست داده بودند و چنان عصبانی شده دایم می‌گفتند: این بی‌حیایی را ببینید که پاکستان میخواهد عقابی را با چنگالش در زیر دامن کتان انگلیسی خود بپوشاند.»

استاد که خیانت،‌ پستی ها و جنایات تیکه داران جهاد و به اصطلاح رهبران هفتگانه و هشتگانه را در برابر مردمی که به خاطر آزادی وطن جان می‌دادند ناظر بود، سخت مقابل این رهبران خودفروخته تنظیمی برآشفت و سرود:

از خودکش و بیگانه پرستی ای پست
در دست کسان آله یی دستی ای پست
بر ملت و میهنت خیانت کردی
پستی، پستی رزیل و پستی ای پست

استاد،‌ مردم افغانستان را خارج از مرزبندی های قومی، لسانی، مذهبی، سمتی و ملیتی به اتحاد و مبارزه علیه رهبران خودساخته تشویق می‌کرد:

متحد شويد همه گی متحد شويد
بهر نجات كشور ما متحد شويد
از اين كه من منم، تو كدامی و كيستی
من رهبرِ فلان گروهم تو چيستی
صرفنظر برای خدا متحد شويد
تا فرصت است به دست شما متحد شويد

ترانه ساز که همه زندگی و هنرش را در خدمت آزادی افغانستان به کار بسته بود، از اینکه جانفشانی های مردم افغانستان توسط مشت غارتگر و میهنفروش به کجراه کشانیده شد درد می‌کشید. او ناظر بود که اولا با فروپاشی دولت پوشالی نجیب،‌ دزدان تنظیمی بود و نبود کشور را غارت کردند و بعد طالبان این لشکر وحشت و جنایت پاکستان بر کشور حاکمیت یافتند که نتیجتا افغانستان یکبار دیگر مورد اشغال امریکا و متحدانش قرار گرفت.

او در آخرین روزهای عمرش سرود:

ای هموطن به عشقت شبها ترانه سازم
ز دیده اشکبارم تنها ترانه سازم
من از جفای اغیار محروم دانش هستم
ای هموطن عزیزم میسوزم آتش هستم
علمی دیگر ندارم تنها ترانه سازم
سازنده یی تو بودم دردیده افتخارم
جزمشت شعر و آهنگ چیزی دگر ندارم
در خدمتت گذارم تنها ترانه سازم

استقلال افغانستان و بهروزی مردم ما یگانه آرزوی بزرگ این هنرمند وطندوست و مردمی بود. او در آخرین سالهای زندگی شدیدا از وضعیت کشور ناامید بود. به گفته فیروزه «به یکی از دوستانش که بکابل رفته بودند سفارش کرده بودند تا مشتی از خاک وطن را برایشان بیاورد و به فامیل و همسرش وصیت کرده بودند زمانیکه مرا بخاک میسپارید مشت خاک وطن و بیرق ملی سیاه، سرخ، سبزآنرا یکجا با من دفن کنید.»

پس از چهل سال کار خستگی ناپذیر برای موسیقی و آزادی افغانستان، استاد شاه ولی ولی در سن ٨١ سالگی در ١١ دسامبر ٢٠٠٧ در شهر سانفرانسیسکوی امریکا ما را با آهنگ های کم‌نظیر و نام همیشه جاویدانش تنها گذاشت. متاسفانه او با تمام عشقی که به خاک وطنش داشت بالاخره در دیار هجرت در امریکا به خاک سپرده شد.

مقبره استاد شاه ولی ولی
آرامگاه استاد «ترانه ساز» در امریکا

اگر چه دولت پوشالی کرزی و تبلیغاتچی‌هایش با طمطراق عوامفریبانه گلو پاره می کنند که گویا در یازده سال اخیر در عرصه هنر و به ویژه موسیقی، افغانستان پیشرفت چشمگیری داشته ولی چینل های رادیویی و تلویزیونی را به گفته گروه «مورچه ها»، «خواندن های قرصکی و رقاصه های تاجیکی» ملوث نموده؛ آهنگ های «خورشید من کجایی؟» و «این غم بی حیا مرا رها نمی-کند» مرحوم ساربان غیرسیاسی جلوه داده می‌شوند و پیشینه واقعی این آهنگ ها از دید مردم پنهان نگهداشته می شوند. آهنگ های «مطربان میهنفروش» ایرانی از تمام چینل ها قوله می کشند ولی از آثار جانبخش سیاسی-اجتماعی داریوش و شاهین نجفی خبری نیست. و طبعا در چنین وضعیتی که موسیقی مثل هر هنر دیگر با دالر و زور در خدمت اشغالگران امریکایی و چاکرانش به خدمت گرفته شده است از مضمون تهی گردیده، از استاد ترانه ساز و سایر هنرمندان بزرگ و وطندوست هیچ یادی صورت نمی‌گیرد. ما نباید بگذاریم که ارثیه و یاد ترانه ساز ها به فراموشی سپرده شود.



صفحه استاد ترانه ساز در فیسبوک
https://www.facebook.com/taranasaz

مقالات برگزیده

مقالات رسیده

هنر و ادبیات

از صفحات تاریخ ما

تعداد مهمانان حاضر: 497 نفر