هیچ جنگ‌افروزی پیام‌آور صلح شده نمی‌تواند

سایه شوم تنظیم‌ها بر شهر کابل مستولی گردیده و دیگر خبری از برق نبود. حتا در منطقه رهایشی ما افراد حزب اسلامی سیم‌های عمومی و شخصی برق را از زیر زمین و دیوارهای خانه‌ها بیرون کشیده و پس از سوختاندن، المونیم و مس آن را به فروش می‌رساندند که به پاکستان برده می‌شد. دیگر برقی وجود نداشت و توان خرید تیل را نیز نداشتیم. بناً، باوجودی که کودک ۸ ساله‌ای بیش نبودم، یکجا با پدرم مجبور به آوردن بته از کوه برای سوخت بودیم. صبح وقت، باید با شکم گرسنه یکجا با پدرم و کراچی در دست برای ۴ ساعت پیاده‌روی کرده تا دامنه کوه‌های چکری ولایت کابل می‌رسیدیم، بعد برای چند ساعت بته‌های کوهی را درو کرده و پدرم پشتاره را از کوه به پایین آورده و بر کراچی بسته و به خانه برمی‌گشتیم. گاهی روزها اگر آرد کافی در خانه می‌بود، کمی نان خشک با خود برده و چاشت‌ها با آب چشمه می‌خوردیم؛ در غیر آن، تا عصر و رسیدن به خانه خبری از نان نبود. هرروز از کنار مکتبم می‌گذشتم که کاملا ویران شده بود.

یک روز، زمانی که از کوه با کراچی پر از بته برگشتیم، افراد حزب اسلامی در سرک‌های خامه منطقه ما در حال آماده‌باش قرار داشتند و موتر‌های «داتسن» شان به سرعت این‌سو و آن‌سو می‌رفتند. اول ترسیده بودم، اما وقتی پدرم از یکی شان پرسید که چه خبر است، وی در جواب گفت که «حکمتیار صاحب با مسعود ملاقات دارد و صلح می‌کنند.» با خود خوش بودم و تصور واهی در ذهنم شکل گرفته بود که صلح می‌آید و دیگر به کوه نمی‌رویم، مکتب رفته و همصنفی‌هایم را می‌بینم. همان تصور واهی‌ای که امروز با برگشت گلبدین در ذهن شهروندان کشور پیچکاری می‌گردد. عصر همان روز، گلبدین و مسعود در تپه‌زارهای نزدیک خانه ما با هم دیدند –منطقه حایلی میان حزب اسلامی و شورای نظار. ولی شام صدای شلیک مرمی و راکت بالا گرفت، نمی‌دانستیم شادیانه است یا جنگ؛ به‌هر‌صورت، به تهکاوی پناه بردیم. صلح نیآمد و مکتب هم رفته نتوانستم.

در سرخط نشریه شهادت، ارگان مرکزی حزب اسلامی، (۷ جوزای ۱۳۷۱) می‌خوانیم که به تاریخ ۴ جوزای ۱۳۷۱ در حضور امیر تایف، اعجاز‌الحق (پسر ضیاالحق) و جنرال حمیدگل «موافقت‌نامه تاریخی بین برادر حکمتیار امیر حزب اسلامی افغانستان و برادر احمدشاه مسعود به امضا رسید». اما با امضای هر «موافقت‌نامه تاریخی» میان این برادران شریر خون بیشتر کابلیان جاری گردید. البته این آخرین باری نبود که باداران پاکستانی و سعودی تلاش به کله به کله کردن این برادران خونریز ورزیدند، گاهی در اسلام‌آباد و گاهی هم در مکه، ولی در حقیقت این «موافقت‌نامه‌های تاریخی» جنگ و خون و دربدری بیشتری را در پی‌ داشتند. موافقت‌نامه‌های ننگینی که در آن‌ها با دهل و کرنا سخن از صلح و آشتی دایمی زده می‌شد، لیکن به زودی دوباره این «برادران جهادی» به جان هم افتاده و آنچنان شهر کابل را در زیر سم شان تباه کردند که بیشتر از ۷۰ هزار کابلی را به قتل رسانده و تعداد بی‌شمار دیگر را زخمی و دربدر کردند.

بالاتر از ۱۰۰ تن در بدترین حمله سلاح ثقیله بر کابل جان باختند
گزارشی تحت عنوان «بالاتر از ۱۰۰ تن در بدترین حمله سلاح ثقیله بر کابل جان باختند» در روزنامه پاکستانی «دی نیوز انترنیشنل»

با گذشت یک ماه از این «موافقت‌نامه تاریخی» به تاریخ ۱۵ اسد ۱۳۷۱ (۶ جولای ۱۹۹۲) گزارشی را تحت عنوان «بالاتر از ۱۰۰ تن در بدترین حمله سلاح ثقیله بر کابل جان باختند» در روزنامه پاکستانی «دی نیوز انترنیشنل» به نقل از «خبرگزاری فرانسه» می‌خوانیم:

«کابل: حداقل ۱۰۰ تن هنگام بدترین حملات سلاح ثقیله در دو ماه اخیر بر شهر کابل جان باختند...

روز شنبه برای چندین ساعت شلیک سلاح ثقیله میان شبه‌نظامیان داخل شهر طرفدار دولت و نیروهای حزب اسلامی گلبدین حکمتیار مستقر در ولسوالی چهارآسیاب در ۱۴ کیلومتری شهر کابل، رد و بدل شد. راکت‌ها به خانه‌ها، مارکیت‌ها و مهمانخانه در شهر کابل به‌شدت پرجمعیت مناطق شهرنو و وزیر اکبر خان اصابت نمودند.»


اسلام‌آباد، اول سنبله ۱۳۷۱ – ۲۳ اگست ۱۹۹۲: به روز شنبه سازمان ملل اعلام نمود که طی دو هفته جنگ خونین تنظیمی در شهر کابل، کم از کم ۱۸۰۰ تن که اغلب را زنان و کودکان می‌سازند، کشته شده‌اند.

و به تاریخ ۲ سنبله ۱۳۷۱ (۲۴ اگست ۱۹۹۲) به نقل از «خبرگزاری رویترز» گزارش می‌دهد:

«اسلام‌آباد، اول سنبله ۱۳۷۱ – ۲۳ اگست ۱۹۹۲: به روز شنبه سازمان ملل اعلام نمود که طی دو هفته جنگ خونین تنظیمی در شهر کابل، کم از کم ۱۸۰۰ تن که اغلب را زنان و کودکان می‌سازند، کشته شده‌اند.

این مقام بلندرتبه ملل متحد می‌گوید که در اثر جنگ دو هفته گذشته میان مجاهدین حزب اسلامی و نیروهای وفادار به دولت ایتلاف اسلامی، چندین هزار انسان زخمی شده‌اند.

سوتیرویس موسوریس (Sotirios Mousouris)، نماینده ویژه دبیر کل سازمان ملل برای افغانستان و پاکستان، طی اعلامیه‌ای اظهار داشت که در حدود ۱۲۶ هزار تن از شهر کابل ویران‌شده یک‌ونیم میلیونی فرار نموده‌اند.

...

وی گفت که بیشتر از ۱۸۰۰ تن کشته شده‌اند که اکثریت شان را زنان و کودکان می‌سازند.

او گفت: "از ۱۷ شفاخانه در کابل، فقط ۸ تای شان با کمترین امکانات که به‌طور ‌مجموعی ۲۴۰۳ بستر دارند، فعال هستند." و علاوه نمود که اکثر شان مورد اصابت راکت قرار گرفته‌اند.

داکتران اندک باقیمانده بنابر عدم برق، آب و ادویه و مواد بی‌هوشی کافی به خدمات طبی و جراحی رسیدگی کرده نمی‌توانند.

غذا پیدا نمی‌شود و در این دو هفته قیمت‌ها دوچند شده و اکثر دکان‌ها و مارکیت‌ها بسته اند.

...»

و در ادامه از فرار باشندگان شهر کابل به پلخمری، مزار، سروبی، جلال‌آباد و پاکستان گزارش می‌دهد.

در سرخط نشریه شهادت، ارگان مرکزی حزب اسلامی، (۷ جوزای ۱۳۷۱) می‌خوانیم که به تاریخ ۴ جوزای ۱۳۷۱ در حضور امیر تایف، اعجاز‌الحق (پسر ضیاالحق) و جنرال حمیدگل «موافقت‌نامه تاریخی بین برادر حکمتیار امیر حزب اسلامی افغانستان و برادر احمدشاه مسعود به امضا رسید».
در سرخط نشریه شهادت، ارگان مرکزی حزب اسلامی، (۷ جوزای ۱۳۷۱) می‌خوانیم که به تاریخ ۴ جوزای ۱۳۷۱ در حضور امیر تایف، اعجاز‌الحق (پسر ضیاالحق) و جنرال حمیدگل «موافقت‌نامه تاریخی بین برادر حکمتیار امیر حزب اسلامی افغانستان و برادر احمدشاه مسعود به امضا رسید».

تاریخ سیاه احزاب اخوانی و بخصوص حزب گلبدین نشان داده است که اینان اصلا به صلح اعتقادی ندارند چون فقط در جنگ و کشتار و وحشیگری و بی‌ثبات‌سازی افغانستان است که می‌توانند باداران شان را خشنود ساخته برای شان امکانات و قدرت و تسلیحات بی‌تول برسد. امروز هم دولت امریکا می‌خواهد به ظاهر پای خود را از قضیه بیرون کشیده و چهره ریاکار ضدامریکایی گلبدین را نیز حفظ نماید، از طریق چوبدستش یعنی اتحادیه اروپا با امکانات مالی وافر این امیر مفلوک را فربه ساخته و زیر نام صلح او و قافله آدم‌کشانش را به کابل می‌آورد، آمادگی برای رویاروی‌های آتی با رقبایش همچون روسیه، چین و ایران در افغانستان را می‌گیرد و بس. جنگ‌افروزان نماینده صلح شده نمی‌توانند چون به‌ خوبی‌ می‌دانند که در فضای صلح و آرامش، این باندهای خونخوار و منفور بین مردم هیچ خریداری نداشته عمر بی‌قیمت شان پایان یافته و حتا سران خونخوار شان مثل برادران همفکر بنگله‌دیشی شان با محاکمه و مجازات مواجه خواهند شد.

از همین رو، خانم پاتریشیا گاسمن – محقق ارشد سازمان «دیده‌بان حقوق بشر» در افغانستان در مطلبی (۱۵ ثور ۱۳۹۶) اظهار داشت که «حکمتیار برای قدرت آمده، نه صلح»:

«[گلبدین] با کاروان موترهای مملو از مردان مسلح با راکت‌های سرشانه‌ای و تفنگ‌های مسلسل همراهی می‌شد. کاروان حکمتیار از داخل شهر چنین می‌گذشت گویا قهرمان برگشته‌ای را حمل می‌کنند نه یک جنگسالار بدنام تبعیدشده که متهم به جنایات جنگی می‌باشد و در تلاش احیای قدرت قبلی خود است.»

افغان‌های مغزشویی شده‌ای که در جنگ ایران – عراق سیهروز شدند

از مرور اسناد افشاگر سایت حزب همبستگی در رابطه با معامله‌گری و باج‌گیری سران احزاب مزدور هشتگانه ایران در جریان جنگ ایران و عراق و کشته شدن حدود دوهزار جوان افغان سخت درد کشیدم. لازم دانستم معلوماتی در مورد یکی از مجروحان این جنگ که تا امروز زندگی سختی از سر می‌گذراند جملاتی بیان دارم.

به یاد داریم که رژیم ضدبشری خمینی با آویختن «کلید بهشت» بر گردن کودکان و نوجوانان، آنان را به میدان‌های جنگ فرستاده اطمینان می‌داد که درصورت کشته شدن می‌توانند درهای بهشت را بروی خود بگشایند! امین‌الله امینی جوان مهاجر افغان اهل ارزگان بود که با همین نیرنگ‌ها توسط آخوندها و خاینان افغان شستشوی مغزی داده شده به جنگ ایران – عراق فرستاده شد. او در یک درگیری زخم برمی‌دارد که در نتیجه قطع نخاع، ۲۵ سال تمام است که فلج و در وضعیت بد روی تخت خوابیده و در ضمن با پوکی استخوان و از کار افتادن گرده‌هایش زندگی سختی دارد.

«گروه کشتار»، مستندی از دهشت نیروهای جنایت‌پیشه امریکا در افغانستان

«گروه کشتار» (The Kill Team)، مستندی است که قتل افغان‌های بی‌گناه توسط نیروهای اشغالگر امریکایی برای سرگرمی ورزشی و نگه‌داری اعضای بدن آنان به‌عنوان غنیمت جنگی در ولسوالی میوند کندهار را به تصویر کشیده نشان می‌دهد که این سیستم حاکم امریکاست که از سربازانش عناصر وحشی و بی‌رحم می‌سازد. این فلم توسط مستند‌ساز امریکایی، دن کراوس (Dan Krauss) کارگردانی گردیده که تا حال دو بار نامزد جایزه اسکار شده و جایزه بهترین فلم مستند را در «جشنواره فلم ترایبکا» از آن خود کرد. شایان یادآوری است که آقای کراوس چندین مستند پرمفهوم دیگر نیز ساخته است که ارزش تماشا دارد و از آن جمله می‌شود از «مرگ کیون کارتر» (The Death of Kevin Carter)، «نابرابری برای همه» (Inequality for All) و «آخرین مرحله»‌ ‌‌‌‌(Extremis) نام برد.

اسناد: باج‌گیری غلامان ایران در بدل اعزام افغان‌ها به جنگ ایران‌ـ‌عراق

رژیم سفاک ایران، سالهاست که از رنج‌ها و بی‌پناهی هم‌میهنان ما سوءاستفاده رذیلانه نموده گروه گروه آنان را به جنگ‌های ویرانگر گسیل داشته است. جنگ‌هایی که جز پرکردن خزانه رهبران فاشیست «ولایت فقیه» و تباهی و کشتار سودی در پی ندارد. اگر این روزها هموطنان ما به بهانه‌های گوناگون به سوریه اعزام می‌گردند، اما در جریان جنگ ایران ــ عراق، جوانان‌ ناآگاه ما از طریق گروه‌های هشتگانه(۱) دستپخت ایران به خط اول فرستاده شدند که هزاران تن شان کشته شدند.

anti-women articles in Jehadi publications

بعد از نصب دوباره جهادی‌ها به زور بی۵۲ امریکا و ناتو در قدرت، باوجود دشمنی خونی شان با زن، یکباره در وصف زنان سخن‌پراکنی را آغاز کردند تا اولا خود را با شعار عوامفریبانه بادار «رهایی زن افغان» وفق دهند و در ضمن اکت کنند که متفاوت و پیشرفته‌تر از طالبان اند.

اما کارنامه مکدر تنظیم‌های بنیادگرا گواه آنست که اینان گروه‌های صرفا مردانه بوده ضدیت شدید با زن دارند. در تاریخ پر از جنایت و خیانت اینان خوشبختانه حتی یک زن نیز دخیل نبوده است و اصلا اینان بدتر از همفکران طالبی شان، نیم نفوس جامعه را به حاشیه رانده اند. حزب اسلامی، جمعیت اسلامی، اتحاد اسلامی و دیگر گروه‌های جهادی حتی یک زن را در رده رهبری چه که در صفوف شان نداشته اند اما طی یکونیم دهه گذشته تعدادی از زنان زینت‌المجلس را در بدل پول و مقام به گدی‌گک های تبلیغاتی شان بدل کرده اکت دفاع از زن می‌کنند.

وقتی اسراییل به کمک حزب اسلامی گلبدین شتافت

تاریخ حزب اسلامی گلبدین، تاریخ معامله‌گری های ضدملی و جنایت و جهالت است. اما رهبران این حزب همیشه کوشیده اند هر پلیدی شانرا در ملعبه دین و مذهب بپوشانند. گلبدین راکتیار در مصاحبه‌ای با «آقای محمود ژورنالست ترکی» که متن کامل آن توسط حزب اسلامی در جزوه‌ای در حوت ۱۳۶۶ منتشر شد،‌ در پاسخ به این سوال که مشکل سلاح و مهمات را چگونه حل کردند گفت:

هشت ابرسرمایه‌دار برابر با نیم جمعیت جهان ثروت دارند

موسسه غیردولتی «آکسفام» انگلستان، به تاریخ ۱۶ جنوری ۲۰۱۷، از شکاف عمیق میان فقر و سرمایه در جهان اظهار نگرانی کرده در گزارشی برملا نمود که ثروت فقط هشت تن از ابرسرمایه‌داران جهان برابر است با دارایی نیمی از جمعیت جهان (سه میلیارد و ششصد میلیون نفر). در گزارش سال گذشته این نهاد برآورد شده بود که سرمایه ٦٢ تن از ثروتمندان بزرگ جهان معادل ثروت نیم نفوس جهان است. این تراکم بی‌سابقه نعمات مادی و معنوی جامعه در دست یک مشت مفتخوار، میزان کم‌سابقه بی‌عدالتی حاکم بر جهان را بازگو می‌کند.

جوانا، دختری که برای رهایی مردمش بر زندگی شخصی پا گذاشت

هرگاه حرفی از گروه وحشی داعش به میان آید، بیدرنگ رزم دختران آزاده کورد در برابر این جاهلان عصر حجری در ذهن تداعی می‌گردد. شهامت و خودگذری‌های زنان کورد و بخصوص کوبانی در برابر داعش، آنقدر تاثیرگذار است که باعث شده جوانان آگاه از نقاط مختلف جهان زندگی آرام و حتا تحصیلات خود را ترک گفته در کنار آنان برزمند. جوانا پالانی از دنمارک، یکی از این مبارزان است که در نوامبر ۲۰۱۴ به نیروهای مدافع خلق (YPG) در سوریه پیوست و شش ماه بعد با پیشمرگه‌های کورد در عراق ملحق شد. امروزه جوانا به قدری خار چشم داعش گردیده که بنا به گزارش‌ها چندی پیش داعش برای قتل او ۱ میلیون دالر جایزه تعیین نمود.

فریاد عذابناک نادرخان و همدستی «مقامات» با دزدان ناموس مردم

ناله‌های جگرسوز پدر دو دختر کم‌سن که در ولسوالی خیوه ننگرهار جبرا به عقد یک جنگ‌سالار درآمده اند، روزهاست که از طریق رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی وجدان های بیدار را جریحه‌دار ساخته است. این قضیه ماهها قبل به وقوع پیوسته اما مقامات ننگرهار با تهدید و نیرنگ کوشیدند این رذالت را مثل صدها قضیه دیگر جنایت و وحشت زورمندان محلی مسکوت نگهدارند. خاموشی ع و غ در برابر این ستم زجردهنده می‌رساند که واقعا شمه‌ای از حس انسانی در اینان نمانده است.

سه ماه قبل در قریه کهنه ده ولسوالی خیوه ولایت ننگرهار معاون و سرگروپ گل کریم به نام خدای رام دو دختر نادرخان را به زور تفنگ به برادر خود به عقد نکاح درآورده است. عمه مروه که شاهد عینی این رویداد تلخ بود با گریه و فریاد می‌گوید:

«حزب‌التحریر» پوهنتون پروان را به سوی جهالت و افراط‌گرایی می‌کشاند

این روزها بحث افراط‌گرایی دینی در مراکز تحصیلی افغانستان انعکاس وسیع رسانه‌ای یافته است. در حدود ۱۶۰هزار مسجد و مدرسه دینی افغانستان، بشدت افکار داعشی و ارتجاعی تبلیغ شده و مضمون «ثقافت اسلامی» پوهنتون‌ها هم به حربه‌ای بدست بنیادگرایان نوع اخوانی، سلفی، وهابی، «ولایت فقیه» و غیره بدل گشته است که از طریق آن رسمی و بی‌دردسر افکار زهرآگین شان را که عامل تباهی افغانستان طی دهه‌های گذشته بوده است، ترویج می‌کنند.

من وضعیت اسفناک پوهنتون پروان را که در ۶۱کیلومتری کابل موقعیت دارد مختصرا بیان می‌دارم. کانونی که در آن جوانان ما باید افکار علمی و پیشرو را فراگیرند، به مرکز جهالت‌پروری و لانه گروه‌های تروریستی بدل گشته است و دولت نه تنها جلو این وضعیت ابتر را نمی‌گیرد، که عملا مقامات خود برای گروه‌های سوپرمرتجع و جانی زمینه تبلیغ را مهیا می‌سازند.

مقالات برگزیده

مقالات رسیده

هنر و ادبیات

از صفحات تاریخ ما

تعداد مهمانان حاضر: 303 نفر